«شفع و وتر»، دو کلمهای که محور گفتگویم با مدرس حوزه و دانشگاه، حجتالاسلام حسینی ژرفا، مولف سی عنوان کتاب در قلمرو علوم دینی و ادب و هنر، و مترجم دوره کامل الغدیر شد و به گوشههایی از حکمتهای کربلا رسید. صحبتهایی از این دست، شبیه برخی رمانها و داستانهایی است که به قول هوشنگ گلشیری باید قسمت سفیدش را هم خواند.
خداوند خواسته است همهی خلقت به شکل زوج صورت بگیرد و برای همین، اشرف مخلوقات را هم بدون زوجش ناقص گذاشته است. دو طرف این زوجیت، در همهی موجودات از جمله انسان، وقتی به هم پیوند پیدا کنند، راه رشد هموار میشود؛ از آن طرف هم میدانید که عبادت اصلا تشریع شده است تا مایهی رشد باشد. حال که این گونه است باید عبادت هم زوج باشد.
برای همین همهی نمازها دو رکعت اصلی دارند؛ یعنی رکعتهایی که حمد و سوره دارد. غسل هم دو بخش راست و چپ بدن را پوشش میدهد. وضو، اندام دوگانه را در بر میگیرد. حج دو قسمت تمتع و عمره دارد و… .
بهترین و کاملترین عبادت برای رشد انسان نماز است. در میان نمازها هم آن چیزی که مرکب کمال است، نماز شب است که در بهترین لحظهی هستی شکل میگیرد. پس نماز شب باید مظهر زوجیت باشد که پنج نماز دو رکعتی است. از طرف دیگر باید این زوجیتها که قرار است مایهی رشد باشد، بالاخره به مقصد برسد. اما مقصد دیگر زوج نیست، مقصد فرد است یعنی خود خدا. همهی هستی برای رسیدن موجودات از تکثر به وحدت است. وقتی آدم از زوجیت عبور کند و به وحدت برسد میشود خود خدا. و خدا مقصد و مقصود خلقت است.
بعد از چهار نماز دو رکعتی، نوبت شفع میرسد تا بر این زوجیت تأکید بشود و بعد هم یک نماز یک رکعتی است تا آدم یادش بیاید که باید سرانجام به خدا برسد و از تکثر جدا بشود.
آنقدر این شنیدهها برایم جالب بود که نمیدانم اصلا چگونه به کربلایش ربط دادم که صدای ناله و زمزمههای شب عاشورایی تا بامداد، همچون آوای زنبور عسل به گوش میرسید. همین باعث شد تا از ارتباط «شفع و وتر» به صحنه های کربلا بپرسم که اینگونه شنیدم:
اصلا امام کیست و برای چه بر مردم ولایت دارد؟ وقتی هدف از خلقت انسان رشد او است امام هم که راهبر الاهی انسان است باید مظهر اعلای رشد برای او باشد. این به آن معناست که امام، هم الگوی رشد است و هم همه کارهایش در همین مسیر باید تعریف و تبیین گردد. کربلا بزرگترین صفحه کتاب امامت است پس باید بزرگترین و با شکوهترین جلوهی رشد هم باشد. شاید به همین دلیل است که در تفسیر آیه شفع و وتر در قرآن کریم، برخی آن را در حق امام حسین(ع) دانستهاند.
حسین و کربلایش هم جلوهای تمام از همان حقیقتی است که گفته شد. زوجها در کربلا به وحدت رسیدند و شفعها به وتر. چه کسی میداند؟ شاید «الوتر الموتور» هم نه تنها اشتقاقی لغوی بلکه ارتباطی درونی با همین معنا بیابد. حسین با همه زوجهایش آمد: زوج همسری، زوج خواهری، زوج فرزندی، زوج اصحابی و… .
و همه را آورد تا با پیوند آنها گام در این مسیر نهد؛ چرا که چنان که گفتم زوجها باید در کنار هم قرار گیرند تا مسیر توحید را تا انتها طی کنند. حسین نشان داد که به همه این زوجها علاقه دارد اما تعلق ندارد. حسین نشان داد که باید با زوجها کنار هم بود و بعد به واحد مطلق رسید. از این رو است که در لحظه شهادت، سر حسین بر زانوی هیچ کس نبود حتی زینب. هم از این رو بود که امام بعد از همه شهید شد.
او تنها شهید شد. او در اوج وحدت شهید شد.
حسین وقتی رفت که دیگر هیچ زوجی برایش نمانده بود.
زینب و همسر و… بودند اما او دیگر تنها بود.
برای رسیدن به خدا از همه شفعها گذشت و به وتر رسید. این هم از حکمتهای کربلاست که همگام با فجر، آنگاه که نافله شب میخوانیم رازش بر ما گشوده میشود و شاید باز به همین جهت است که نام حسین و سوره فجر هم در تفسیر قرآن کنار هم نشسته است.
این بحث به اینجا ختم نشده است و قرار است با بحثهای دیگری ادامه پیدا کند. چه بهتر که با شور ِ هم به این بحث ختام بهتری دهیم.