هیلاری؛ فمینیست یا طرفدار حقوق مردان؟

با نامزدی هیلاری کلینتون برای ریاست جمهوری آمریکا باز هم همان زخم کهنه و قدیمی تبعیض جنسیت سر باز کرده و رفتارهای دوگانه هیلاری موجب شده طرفداران و منتقدان وی موضوع جنسیت و یا فمینیست بودن یا نبودن وی را دستاویزی برای مخالفت و یا موافقت خود قرار دهند. زن بودن هیلاری کارش را سخت کرده. چرا که وی مجبور است بسیار بیشتر از رقبای انتخاباتی مرد خود محتاطانه عمل کند تا بتواند توجه عموم را به خود جلب نماید.

الیزابت کتلی در مورد این که چرا سناتور کلینتون همواره سعی می‌کند خود را هم فمینیست و هم طرفدار حقوق مردان نشان دهد این‌گونه می‌نویسد:
در یک برنامه تلویزیونی یک کمدین مشهور وقتی خواست از مزایای هیلاری نسبت به رقیب انتخاباتی‌اش باراک اُباما(‌که یک مرد سیاه‌پوست است) بگوید با حالتی طنزگونه گفت: معلوم است که هیلاری رای می‌آورد چون معمولا همه عاشق زن‌ها می‌شوند، مخصوصا یک زن سفیدپوست. هر چند این فقط در حد یک شوخی بود اما نباید هیلاری را به خاطر سفید بودنش دشمن سیاهان و به خاطر زن بودنش دشمن مردها دانست.

برخی از محققان این‌گونه گفته‌اند زنان فمینیست با صدایی بم و آهنگی رو به بالا صحبت می‌کنند. این‌گونه زنان از لحاظ روان‌شناختی مهارت و صلاحیت چندانی ندارند. اما آنانی که با قاطعیت بیشتری حرف می‌زنند با صدایی و با آهنگی رو به پائین، قاطعیت بیشتری دارند.

هیلاری تن صدایش بیشتر با تن صدای فمینیست‌ها تشابه دارد، هر چند او سعی می‌کند محتاطانه عمل کند. هنگامی که در اوج احساس صدایش را بالا می‌برد صدایش تند و شدید می‌شود و پس از مدتی تن صدا و نحوه گویشش عوض می‌شود طوری‌که همه در یک لحظه شک می‌کنند آیا او زن است یا مرد؟ به دلیل این‌که بیان عقاید و احساسات عمیقا در جایگاه اجتماعی یک زن نقش دارد، زنانی که از بیان احساسات زنانه خود خودداری کنند برچسب سنگدل بودن می‌خورند و این درست در حالی‌ است که زنانی که به بیان احساسات زنانه خود می‌پردازند، ضعیف و متزلزل شناخته می‌شوند. این را می‌توان از عکس‌العمل‌های رسانه‌ها نسبت به هیلاری دید. برخی او را در اوج زنانگی می‌بینند و عده‌ای در حد یک فرمانده سنگدل نظامی. و در این میان کسانی که رندترند او را به صورت زنی که خود را دور از احساس زنانگی می‌کند می‌بینند. کاندیداهای مرد هیچ‌گاه نیاز به این ندارند که به صورتی دوگانه عمل کنند. در ماه ژانویه نیویورک تایمز یک مقاله در هشت ستون در مورد هیلاری با این عنوان نوشت: آیا هیلاری می‌تواند در پشت درهای بسته کاخ سفید بگرید؟!

این رفتارهای دوگانه هیلاری حتی تعجب زنان آمریکایی را نیز برانگیخته است. هر چند بسیاری از زنان جامعه ما که حضوری فعال در جامعه دارند مجبورند این‌گونه عمل کنند. برای مثال زنی که با پشتکار و جدیت کارش را انجام می‌دهد او را سرسخت و خشن می‌نامند.

زن‌ها معمولا حق ندارند در جامعه بی‌پروا به بیان احساسات خود بپردازند. در مصاحبه‌ای که یک گزارشگر زن با هیلاری انجام داد، گزارشگر ‌به عنوان کسی که این دوگانگی رفتار را در هیلاری می‌دید با سوال‌های پی در پی خود هیلاری را وادار کرد بر خلاف خواسته‌اش نسبت به رقیب انتخاباتی‌اش و شانس انتخاب شدن او رفتاری پرخاش‌جویانه داشته باشد در حالی که این‌گونه بی‌پروایی‌ها همیشه در رفتارهای نامزدهای مرد دیده شده و کاری مسلم و انکارناپذیر است. عرف این‌گونه می‌گوید: در فعالیت‌های اجتماعی مردها بیشتر مورد اعتمادند و زن‌ها باید همان رفتار سنتی خویش را داشته باشند.

مسئله سن نیز برای زنانی که می‌خواهند، وارد فعالیت‌های اجتماعی شوند و حمایت دیگران را جلب کنند، فاکتور مهمی به حساب می‌آید. در جوامعی مثل آمریکا زن چهارچوب یک خانواده محسوب می‌شود. هیلاری نیز مانند بسیاری از مادران تا زمانی که دخترش بزرگ نشده بود تمام احساس و وقت خویش را صرف او کرد و حالا که او دیگر بزرگ شده، وقت آن رسیده که مهارت‌ها و توانایی‌های خود را امتحان کند. به همین خاطر یکی از ایراداتی که به او گرفته می‌شود سن بالای اوست. و این را فراموش کرده‌اند که یک زن تا جوان است وظایف مهم دیگری در خانه دارد.

یکی دیگر از مواردی که منتقدین با آن برچسب فمینیست بودن به آن می‌زند سوابق وی در حمایت از زنان و کودکان بوده. بر طبق گزارش سازمان ملل متحد، زنان و کودکان همیشه بیشتر از مردان نیاز به کمک و حمایت داشته‌اند و مسلم است مورد توجه کسی مانند هیلاری که همیشه حضوری فعال در عرصه اجتماعی داشته قرار می‌گیرد.

در مورد شکل‌گیری فمینیسم این‌گونه باید گفت که تحولات اقتصادی اجتماعی قرن نوزدهم در اروپا و آمریکا باعث شکل‌گیری جنبش بین‌المللی در بین زنان شد. سازماندهی زنان مجرد یا مطلقه با طرز تفکر و رفتاری واحد و این در حالی بود که نزاع و درگیری‌های بسیاری به خاطر حمایت برخی از مردان از آنان صورت گرفت. زنان در واقع به دنبال حقوقی مساوی با مردان و نیز شغل‌های مشابه با آنان بودند و این همان «اولین موج فمینسم» بود که در اواخر قرن نوزده با اهداف دیگری نظیر پایان دادن به رسوایی و خفت‌های ناشی از سوءاستفاده‌های جنسی و جسمی از زنان و همچنین رهایی از قید و بندهایی بود که مردها برای زنان به وجود می‌آوردند شکل گرفت. و هنوز با گذشت دو قرن باز هم ایده جداسازی زن و مرد باعث ایجاد بحران در اذهان عموم می‌شود و همچنین عامل محرکی برای رسانه‌ها است تا از هیلاری که اکنون حمایت بسیاری را به خود جلب کرده انتقاد کنند.