در جمع دوستانهای –نه چندان دوستانه!- سخن از جبر حجاب در جمهوری اسلامی پیش آمد و قیاس آن با جبر بر منع حجاب در کشورهای دیگر. خلاصهی ادعای مدعیان این شد که مردم و حکومت ما به منع حجاب در کشورهای دیگر مثل فرانسه و انگلستان و ترکیه معترضاند در حالی که خود، همین جبر را در جهت مخالفش اعمال میکنند و طبیعتا مصداقی است برای یک بام و دو هوا…! بگذریم از این که فضای جمع، جایی برای بحث منطقی نداشت و آن که میگفت، نمیشنید و قرار نبود سخنی در مخالفت با مخالفتهای دوستان گفته شود! اما جدای از آن افراد و آن نشست و آن حرفها، به جاست که ببینیم در واقع آیا اجبار به حجاب مانند اجبار به کشف حجاب است؟! پیدا کردن جواب برای این سوآل در سه نما انجام میشود:
نمای یکم: آمار ادیان
با نگاهی کوتاه به جمعیت کشورهای مختلف و درصد گستردگی ادیان میشود اولین تفاوت را دید. بنا به آمار، مردم جمهوری اسلامی ایران بیش از ۹۸ درصد –یعنی اکثریت قریب به اتفاق- مسلمان هستند و حدود دو درصد دیگر مسیحی و یهودی و… به نظر میرسد انشای قانون بر اساس دستورات دینی که تقریبا همهی مردم، پیرو آن دین هستند امری طبیعی و مقبول است. اما در کشورهای دیگری که منع حجاب کردهاند درصد اقلیت مذهبی متفاوت است. مثلا فرانسه بیش از ۷ درصد مسلمان دارد و عجیبتر این که ترکیه بیش از ۹۰ درصد مسلمان را در خود جای داده است!
ماجرای ترکیه و کشف حجاب «آتا ترکی»اش هم همان حکایت کشف حجاب رضا خانی ایران است که در ایران ِ مسلمان شکست خورد اما در ترکیهی مسلمان موفق شد!(مدتی است ترکیه قانون منع حجاب را برداشته اما هنوز مذهب این کشور لائیک است!)
نمای دوم: مغایرت با دین
با کمی دقت مشخص میشود که دستور منع حجاب، دستوری است که مستقیما با یکی از دستورات کلیدی اسلام مغایر و در تضاد است اما رعایت حجاب در تضاد با هیچ یک از دستورات دینی مسیحیان و یهودیان و زردشتیان و… نیست! عبارت دیگرش میشود این که داشتن پوشش در هیچ دینی منع نشده. اقلیت ایرانی بابت قانون حجاب، لازم نیست تا دستوری از دستورات دینشان را ترک کنند اما در مقابل، مسلمانان کشوری که حجاب را ممنوع کرده، بابت قانونی که در هیچ دینی -ولو ساختگی و تحریف شده- وارد نشده، مجبور به ترک یکی از ملزومات دینشان میشوند! بی شک این اقدام در مغایرت روشنی با آزادی ادیان است. صورت مثالی این قانون این است که در کشوری مثل ایران رفتن مسیحیان به کلیسا یا انجام فرایض دینیشان منع شود که چنین نیست!
نمای سوم: جنبهی بشری
اگر از جنبهی الهی دستورات و بحث دینی فاصله بگیریم و تنها به وجهِ بَشَری قوانین و دستورات برگردیم میتوانیم تفاوت دیگری را نیز ببینیم. نداشتن حجاب موجب آسیبهای مختلفی در جامعه و در رابطه با افراد میشود. البته در مورد مقدار و چهگونگی آن اختلاف زیاد است اما در اصلش نه. در مقابل، داشتن حجاب منافعی انکار ناپذیر برای محجوب و جامعهی محجوبین دارد. با بررسی افرادی که به واسطهی حجاب به «دین حجاب» روی آوردهاند و حتا کسانی که بدون تغییر دینشان از دستور خاصِ حجاب به جهت ایجاد مصونیت اجتماعی پیروی میکنند گواه بر این مدعاست!(در همین مدت اخیر چند خوانندهی زن از روسیه و لبنان و… پوشش حجاب را برای ایجاد راحتی و مصونیت برگزیدند!)
قانونی که مصالحی بشری را در بر داشته باشد، در جامعهی غیر دینی و بر اساس اصولِ اُمانیستی(بشر محورانه) و ماتریالیستی(مادی گرایانه) –نیز- پذیرفته است. شاهد بر این مدعا قوانین دانشگاه آکسفورد و مجامع علمی دیگر در کشورهای غیر اسلامی در مورد منع استفاده از لباسهای باز و محرک است که در واقع مدلی است از همان قانون حجابِ خودمان؛ البته با حد و حدودی دیگر که این هم ناشی از همان اختلافی است که بین فرهنگهای مختلف دنیا در مورد «کم» و «کیف» پوششِ مفید است که قبلا اشاره شد. در کشور ما حد لازم حجاب، حد اقلِ پوششی است که دین خواسته اما چون چنین معیاری پیش روی آکسفورد و غیر از آن نیست، حد آن را با توجه به سنجش و علم خود تعیین میکنند.
در مقابل، مانعین از حجاب هنوز دلیلی پذیرفتنی –ولو با اصول خودشان- برای این منع ارایه نکردهاند!
به عنوان یه مرد صحبت کردن تنها و تنها از محاسن حجاب که آن ها هم بیشتر به خطر حفظ مردها از ارتکاب به گناه هست خیلی آسانه!
باسلام وخسته نباشی خدمت تمام عزیزان امیدوارم در راه خطیرتان موفق وپیروز باشید.
وبتوانید گردوغبارغفلت(بی حجابی ) رااز جامعه اسلامی بزدایید وهمیشه سالم وسلامت بمانید.
az oon 98% ehtemalan ye serishhon az jomleh man mosalmoon elaam shodan chon agar migoftan «non-believer» hastan, na mitoonestan konkoor bedan, na kaar payda konana, na shenaasnameh dashteh bashan. man baram mohem nist din chi migeh. mokhaalef e hejab dashtan e adam ha ham nistam. vali mozoo «farhang» eh. mozoo tolerance e adam haast. mozoo mizaan e testosterone e jaameh’eh ast ke dareh sar be falak mikesheh. mozoo amniat ie hast ke zanan nadaran be khater e hamin mizaan e testosterone e sar be falak keshideh. in dalaayel ie ke shoma avordin faghat dar zarf e yek jaameh’eh ye dini migonjeh va na bishtar.
سلام، من خودم تا حد زیادی به حجاب اعتقاد دارم؛ اما این معنیش این نیست که محجبه ام.( چون حجاب کامل بهم نمی آد!!) ولی چیزی که می خوام بگم اینه که منم با اینکه آقایون در باره حجحاب نظر بدن کاملا مخالف ام، چون دقیقا مثل این میمونه که از بیرون گود به کسی که اون تو داره کشتی میگیره نصیحت بدی. اینم معنیش دقیقا این نیس که ما داریم با حجاب کشتی میگیریم( البته از این مفهوم همچین دور هم نیس، حستون رو وقتی تو گرمای تابستون باید با مانتو و روسری، مردا رو نگاه کنین که با تیشرت آستین کوتاه میگردن، یادتون بیارید، البته کسایی که چادر سر میکنن از این قائده مستثنی هستن، چون از این کارشون لذت می برن). این که اینجا حجاب اجباریه کاملا قابل لمس نیست، خیلی ها هر جور که دلشون میخواد از خونه می آن بیرون و ظاهرشون از خیلی از آدمایی که اروپا و امریکا نشین اند، بدتره.اصولا ایرانی ها آدمای بی جنبه ای هستن، مثالهاش هم همه مون میدونیم، اینم جزو اونا حساب میشه، مردم شرق آسیا هم حجاب اونجوری که موهاشونو بپوشونن ندارن، ولی از خیلی از ایرانی ها ظاهرشون بهتره، این مال اینه که متاسفانه مردم ما نمیدونن چی مال خودشونه چی مال دیگرانه، فقط ادعاشون میشه که ما تمدن ۲۵۰۰ ساله داریم، اصلا هم اینطور نیست و همه هم میدونن اون آدمای متمدن به صورت کاملا اتفاقی جایی زندگی میکردن که ما داریم الان زندگی می کنیم.
در هر صورت حجاب هم به نظر من مثل خیلی از چیزای دیگه قابلیت مطابقت با زمان رو داره، به محجبه های ترک و عرب نگا کنین، حجاب برای اونا فقط پوشوندن مو حساب میشه، در حالیکه مانتوهاشون داره پاره میشه تو تنشون بس که تنگه. بعد همینا از رفتن به مدرسه منع میشن چون حجاب دارن!!!!!
حالا من میگم این اجباری بودن حجاب واقعا چیز بدی نیست، اما جدا نمیشه گفت چیز خوبیه، چون هم بودن و هم نبودنش مشکلای خاص خودشون رو دارن؛ هرچند فکر میکنم حالتی که الان هست خیلی بهتر از آزادی حجابه.