وبلاگ من زیر درخت آلبالو گم نشده

یکه و تنها گوشه اتاقمان پشت میز کامپیوتر نشسته‌ایم. کسی نشانی وبلاگمان را نمی‌داند. برای خودمان می‌نویسیم و چند نفری بیشتر نمی خوانند… غافل از اینکه بعضی ها شغلشان خواندن نوشته‌های ماست. مانند «مرکز منابع باز» وابسته به سازمان جاسوسی آمریکا که وظیفه دارد در اینترنت، سایت‌ها و وبلاگ‌های شخصی جستجو کند و پس از جمع‌آوری و ترجمه اطلاعات بدست آمده، آنها را تجزیه و تحلیل کند.

رسانه‌ها نیز توجه خاصی به موج فراگیر وبلاگ‌نویسی دارند. مخصوصا که امروزه وبلاگ‌ها با سرعت و آزادی ذاتی‌شان رقیب بی‌مانندی برای خبرگزاری‌ها و دیگر رسانه‌ها شده‌اند. وقتی حدود ساعت ۵ صبح ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ خبر دستگیری صدام اعلام شد، مهم ترین روزنامه های آمریکا در بهترین حالت ۱۰ ساعت بعد با انتشار ویژه نامه‌ای این خبر را منتشر کردند؛ در حالی که وبلاگ‌ها و روزنامه‌های الکترونیکی به صورت لحظه به لحظه به انتشار تازه‌ترین اخبار و تصاویر پرداخته بودند.

وبلاگ‌نویسان به خودشان اجازه می‌دهند درباره همه چیز اظهار نظر کنند؛ از روش تدریس استادشان در دانشگاه گرفته تا علت پیروزی لبنان در جنگ سی و سه روزه! روزنامه های آنلاین و خبرگزاری‌ها هم جریان وبلاگ‌نویسی را زیر ذره بین صفحه کلیدشان گرفته‌اند و هر کدام روایتی از آنچه دیده‌اند را بازگو می‌کنند.

از زمانی که وبلاگ‌نویسی فارسی به موضوع قابل بحثی تبدیل شد، بیشتر نگاه‌ها به آمار تعداد وبلاگ‌ها بوده‌است نه جنسیت نویسندگانش؛ اما اکنون که زنان نیز نقش عمده‌ای در تولید محتوای وبلاگستان دارند، تحلیل‌های بعضاً جالبی از سوی رسانه‌های خارجی درباره حضور زنان ایرانی در اینترنت و وبلاگستان و هم چنین وبلاگ‌هایی که به حقوق زنان می‌پردازند می‌بینیم.

محققین دانشگاه حقوق هاروارد در تحقیقی که از وبلاگستان فارسی داشته‌اند وضعیت جنسیت را چنین توصیف می‌کنند: در کل تعداد وب‌لاگ‌نویسان مرد بیشتر است ولی در بعضی قسمت‌ها مانند «ایرانیان خارج از کشور و سکولار»، «شعر و ادبیات» و به خصوص «شبکه‌های ترکیبی» زنان وب‌لاگ نویس اقلیت‌های بزرگ‌تری را تشکیل می‌دهند.

سایت BBC در گزارشی از یک کنفرانس خارج کشور که به بررسی مسائل ایران می‌پرداخت، گفته‌است: «زنان ایرانی با استفاده از وبلاگ، صدای خود را به گوش جامعه می رسانند. آنها محدودیت های خود را در وبلاگ جبران می کنند و آزادی اجتماعی را که از آن محرومند، در وبلاگ ها می جویند».با این حال در ادامه می‌گوید: «برخی از نویسندگان ایرانی، بویژه نویسندگان زن، از وبلاگ های شخصی خود برای بازاریابی، جلب مخاطب، برآورد و تخمین نظر خوانندگان و حک و اصلاح آثار در آستانه انتشار بهره می برند.»

در این روزگار که موضوعات زنان از مباحث داغ رسانه‌ها و محافل سیاسی است، روزنامه گاردین در گزارش خود از گسترش وبلاگ نویسی دینی سخنی از زنان به میان نمی‌آورد و چه بسا همین سکوتش هم بی‌معنا نباشد. اما خبرنگار گاردین در انتهای گزارش خود می‌آورد: «بنا به تخمین‌ها، ایران بین هشتصد هزار تا یک میلیون وبلاگ‌نویس دارد که بیشتر آنها از سیاست پرهیز می‌کنند تا بر موضوعاتی مثل مسایل اجتماعی، فرهنگی تمرکز کنند.»

شاید بتوانیم جمع سخن تمامی این رسانه‌ها را در این گزارش سازمان گزارش‌گران بدون مرز بخوانیم. این سازمان در گزارش اخیر خود، از ایران به عنوان یکی از ۱۳ کشوری که به آنها لقب «دشمنان اینترنت» داده شده نام برده، اما در عین حال نوشته است که به نظر می رسد برخورد با وبلاگ نویسان در این کشور بهبود پیدا کرده. در این گزارش که روز سه شنبه ۷ نوامبر۲۰۰۶ (۱۶ آبان ماه) منتشر شده، نویسندگان وضعیت سانسور اینترنت در ایران را بررسی کرده و نوشته اند که در سال ۲۰۰۶ بیشترین سانسور در مورد مطالب و وب سایت هایی صورت گرفته که مسائل مربوط به حقوق زنان را پیگیری می کرده اند.

حال ما باید با این همه گزارشات ضد و نقیض چه کنیم؟ با من و شمایی که مقاله می‌نویسیم و می‌خوانیم، وبلاگ می‌خوانیم و نظر می‌دهیم. و با چارقدِ برخطی که رایحه ی دخترانه می‌دهد؟