از پلههای جلوی دانشگاه بالا میروم. چند پسر ایستادهاند. تا مرا میبینند میگویند:
«آخی! خونه نداشتی چادر زدی؟»
یکیشان هم صدای گربه در میآورد. به خیالش نمیدانم منظورش را.
کاش میشد یک لحظه… آن وقت هوش از سرش میرفت و از این به بعد به جای صدای گربه، صدای مرغ عشق در میآورد! استغفرالله… در این ماه رمضان!
خانم ارادتمند (این اسم را من گذاشتهام رویش) نیز بین پسرهاست و صدای قهقههاش تا دانشکده کناریمان میرود!
مرا که میبیند از همان دور بلند سلام میکند. من هم با اشارهای و سلامی زیر لب جوابش را میدهم!
هیچوقت یادم نمیرود روز اول دانشگاه زمان انتخاب واحد. همین خانم ارادتمند آدرس نمازخانه را به جای اتاق مدیر گروه داد به من و بعد هم شاید یک هفته خنده و شادی را به بچههای کلاس هدیه کرد! جوری که دیگر هر کسی میخواهد بگوید اتاق مدیر گروه، میگوید نمازخانه (همه را چراغ نفتی میگیرد ما را کبریت سوخته). ناراحت نمیشوم بگذار کمی خوش باشند! ما ونوسیها صبوریم اما اگر آن رگ ونوسیمان بالا بزند…
خانم ارادتمند و باقی بچهها میدانند من طلبه هم هستم. یعنی خودم تابلو کردهام. از همان روز اول خواستم بدانند! خانم ارادتمند معمولا روسری آبی کم رنگ دارد و صورتش پر از ملات و شفته و سیمان آرایش است و اگر با او سلام کنی برایت قهقهه میزند!
با خانم ارادتمند خیلی رفیق هستم، خانم ارداتمند فکر میکرد ما همیشه و همه جا با همین چادر چارقد و همین پوشیهایم و حتی در مجالس جشن و عروسی و… هم پوشیه میزینم و شاید سخنرانیای داریم و آقای تهرانی را دعوت میکنیم و قرآن به سر میگیرم و گریزی هم به کربلا و روضه و سینهزنی و هروله و آخر هم مثل هیئتها شام میدهیم!
عروسی برادرم دعوتش کردم!
شد خانم ارادتمند! (یعنی ارادتمند دختر چادریها) آی ایهاالناس (منظور نسوان تکوجهی است) لطفا به انشای نانوشتهتان ننازید! در پس خیالهای باطلتان!
فرق شما با ما این است که ما دو کار انجام میدهیم شما یکی!
شما همیشه یک جور هستید چه بیرون خانه و چه در خانه؛ و ما در بیرون با یک جور لباسیم و چادر چارقد داریم و پوشیه و در خانه یک جور دیگر! به خیالتان در خانه پوشیه میزینم؟! ز ر ش ک!
ما هم عروسی داریم. ما هم لباس مهمانی میپوشیم. ما هم میرویم پاساژ و ساتن و پارچهی کار دست میخریم. ساری میپوشیم. لباس شب داریم (قابل توجه آقایان! لباسهای برّاق را میگویند) و صد تای شما (مقصود همان نسوان تکوجهی است) را میگذاریم جیب کت شلوار زرشکیمان و میبریم با خود مهمانی و سور بعد از عمرهی همسایهمان. خیر سرمان ونوسی هستیمها!
همهی اینها درست اما ما روی چادرمان تعصب داریم. و حساسیم در حد لیگ برتر انگلستان!
سلام تعصب مطلبت رو خوندم خیلی حال کردم بذار تا امثال خانم ارادتمندها بخیال خودشان این دو سه روزه دنیا رو حال کنند .اما به اعتقاد من شما خانمها سازنده دنیا هستید .
سلام….
به عنوان یه دختر چارقد دار کسی که چادرش رو اعتقادش میدونه و در جهت حفظش نهایت تلاشش رو میکنه با قسمت مهمانی و جشن موافقم که ما هم …هم لباس مهمانی میپوشیم و هم برای عروسی هایمان کلیی امروزی هستیم و به خودمان میرسیمو…
ولی…به نظرم آدم هایی مثل ما(همون چارقد دار ها) که چارقدشون اعتقادشونه!!(منظورم فقططط همین آدم هاست) باید با عرف جامعه ی کنونی پیش برن و عقب نمونن…!!! (گفتم عرف…. یعنی همونی که اسلام قبولش داره….)این که الان پوشیه زدن بیشتر جلب توجه تا…..یعنی پوشیه و رو بنده عرف نیست….((در ایران البته عرف نیست… کاری با عربستان و عراق و…. ندارم))(حتی از اون ور… چادر های به اصطلاح ایرانی هم که مثل مانتو های تنگ دوخته میشه… یا چادر های شال دار هم عرف ما چادری ها نیست… چون شان این پوشش مقدس رو پایین میاره….)
l
به نظرم… الان که غرب داره نهایت تلاشش رو برای از بین بردن حجاب و بد جلوه دادن اون میکنه…
ما چادریا انقدر باید از این پوششمون خوب حفاظت کنیم و اونو قشنگ جلوه بدیم که بهمون نگن امل!!! یا عقب مونده…!!! که به نظرم عرف اسلامی میتونه حافظ خوبی برای این امر باشه…و جوونای زیادی رو به خودش جذب کنه……!
(لااقل تو تهران! با این وضع خرابش…)
«امیدوارم منظورم رو از عرف اسلامی خوب رسونده باشم…»
در پناه او
واقعا گل کاشتی دیوونه کردی ترکوندی
اصلا بخدانمیدونم چی بگم واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
سلام
واقعا خوشحالم که میتونم یک جا جار بزنم که منم چادریم
منم روی چادرم تعصب دارم
منم در جامعه با تحقیر بهم نگاه میشه
منم فکر میکنم که باید به تک وجهی ها نشون داد که ماها چه جوری هستیم . اونها فقط و فقط وجه بیرونی ما رو میبینن و فکر میکنن که ما همیشه اون جوری و ساکت و خشکیم …
خوشحالم از اشنایی با شما چارقدی ها
سلام
همیشه سوالای زیادی راجع به خانم های پوشیه دار توو ذهنم بوده و تا بحال نتونستم به جواب درستی برسم… نمیدونم چرا…!
…
مرسی از مطلبتون
ایوالله. کلا ادبیات این سایت، ادبیات نابیه. فرهنگش هم نابه. اینقدر خوشم میاد وقتی یه شیرزن داره از حجابش دفاع می کنه که نگو.