من و کلاس کنکور!؟ چه جسارتا!
همه چیز از آن روز لعنتی شروع شد، همه چیز. همان روز که مریم را دعوت کرد و او نپذیرفت. اصرار کرد و باز هم نپذیرفت. و آخر سر از دهان مریم در رفت که کلاس دارد؛ کلاس کنکور. و بالاخره خیلی اتفاقی بعد از چند ماه، کشف کرد چرا همیشه مریم درصدهایش بالاتر از اوست.
تمام راه ِ رسیدن به خانه، به کلاس کنکور فکر کرده بود و درصدهای بالایی که از تستهای دبیران خواهد گرفت. تعجب بچهها از این پیشرفت ناگهانی. و قند بود که در دلش آب میشد. چرا تا به حال به کلاسهای کنکور فکر نکرده بود؟
مرضیه سال دوم دانشگاه است؛ به خاطر رتبهی خوبش در کنکور، دارد دو رشته را همزمان میخواند: فلسفه و فقه و حقوق. کلاس کنکور نرفته است؛ و میگوید: «بچههایی که میرفتن هم نمیگفتن؛ کسی صداشو در نمیاره. وقتی نتیجه ها اعلام شد، اسم دو تا از بچهها توی لیستی بود که قلم چی از رتبههای برترش میده. تازه اون موقع بود که فهمیدیم اینا کلاس میرفتهن.»
محدثه پیش دانشگاهی است. او هم میگوید: «نمیدونم چند تا از بچههامون کلاس میرن؛ اما فکر کنم چند تایی برن. آخه تو مدرسهی ما اونایی هم که میرن نمیگن. چون اگه قبول نشن که ضایعس اگرم قبول شن بقیه میگن هنر نکردن؛ کلاس میرفتن!»
پول دارم، پس (قبول) هستم!
پدر مخالف بود. شهریهی چند میلیونی مدرسه غیر انتفاعی به اندازه کافی برای خانواده خرجتراشی کرده بود. اول فقط خواستهاش را گفته بود، به جایی نرسیده بود؛ بارها خواهش کرده بود، فایده نداشت؛ اصرار کرده بود، داد و بیدار به راه انداخته بود؛ هیچکدام فایده نداشت… بالاخره قهر کرده بود. و شب تا صبح با کابوس قبول نشدن خوابش نبرده بود. اگر قبول نمیشد…
میزان شهریه ای که در سایت یکی از موسسات آموزشی کنکور کارشناسی ارشد، برای ۸ آزمون مشخص شده، بین ۲۷۰ تا ۳۳۰ هزار تومان است، که با توجه به رشتهی موردنظر، متفاوت می باشد.
چند روز پیش پایگاه خبری هماندیشی به نقل از دکتر افروز نوشت: «رونق کنکورگری به اوج خود رسیده است و درآمدهای بالای ۲۰ میلیاردی موسسات کنکور فاجعه است؛ که برخیها نیز در آنها سهم دارند.
هانیه چند ماهی میشود از شر کنکور خلاص شده است. او سال اول دانشگاه است و با این که دبیرستان ریاضی میخوانده اما برای کنکور در رشتهی علوم انسانی شرکت کرده است. وقتی میخواهد دربارهی موسسات و آموزشگاههای کنکور صحبت کند، اولین جملهای که میگوید این است: «فقط یه راهه برا پول درآووردن. الکی هم استرس و تب و تاب بچهها رو زیاد میکنه.»
پول تو برای مشکلات من، نخبگی من برای تبلیغات تو
مادر آمده بود برای راضی کردن او. ولی او بود که مادر را راضی کرد؛ بس که از معجزهی برنامه ریزیها و کلاسهای این آموزشگاهها گفته بود؛ بس که آمار قبولی این آموزشگاهها را برایش درآورده بود؛ بس که نفرات برتر کنکور پارسال را که در این کلاسها و آزمونها شرکت کرده بودند به رخ مادر کشیده بود… و مادر راضی شد. و حاصل وساطت مادر این شد که او هم در کلاسها و آزمونها ثبت نام کند؛ تا قبولیاش تضمین باشد.
ماجرای تبلیغات نفرات برتر کنکور برای برخی از موسسات، به ویژه در پاییز سال گذشته با حاشیههای زیادی همراه بود. و واکنش متعدد مسئولین را به همراه داشت.
عبدالرسول پورعباس رئیس سازمان سنجش در تایید نادرست بودن این تبلیغات چنین بیان کرد: «تبلیغات مراکز و موسساتی که از رتبههای اول کنکور برای تبلیغات خود استفاده میکنند و طوری وانمود میکنند که این افراد با شرکت در کلاسهای آنها، رتبه کسب کردهاند، مسموم و گمراهکننده است.»
رضا مؤمنین مدیر کل دفتر توسعه و پشتیبانی مدارس غیر دولتی وزارت آموزش و پرورش علاوه بر خبر دادن از ارسال نامه ای اعتراض آمیز به صدا و سیما در رابطه با تبلیغات این موسسات، افزود: «حتی اگر این تبلیغات ۱۰۰ درصد واقعی بود، این میزان تبلیغات را نیز صلاح نمیدانیم.»
محمود کاظمی، مدیر کل حقوقی وزارت علوم، ضمن درخواست از دادستان کشور برای جلوگیری از فریبکاری در تبلیغات موسسات کنکور، گفت: «مؤسساتی که از رتبههای اول کنکور برای تبلیغات خود استفاده میکنند و طوری وانمود میکنند که این افراد تنها با شرکت در کلاسهای آنها، رتبهی خوبی کسب کردهاند، نیرنگ در تبلیغ و فریبکاری است.» گرچه محمود سالارکیا، معاون دادستان کشور، یک هفته پس از این سخنان اعلام کرد: «دستگاه قضایی از درست بودن و یا غلط بودن این تبلیغات اطلاعی ندارد ولی سازمانهای مرتبط مانند وزارت علوم و یا سازمان سنجش اعلام شکایت کنند تا دستگاه قضایی هم برخورد کند.»
علی عباسپور تهرانیفرد رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هفتم نیز در واکنش به تبلیغات این موسسات و فضای ایجاد شده خبر داد: «به دلیل تبلیغات ناسالم مؤسسات کنکور، طی نامهای به قوه قضائیه خواستار پیگیری این موضوع شدیم.»
دیگر نگران نباشید… تضمین می کنیم!
بعد از تعطیلی مدرسه، کلاسهای ویژه کنکور و آزمونها شروع میشد. خسته بود. اما فکر کردن به معجزهای که قرار بود رخ دهد، فکر کردن به قبولیاش با رتبهی عالی؛ و به لحظهی پایان این مسابقهی نفسگیر، انگیزهاش را دو برابر میکرد. و خستگی را از یادش میبرد.
هر روز؛ و بعد از هر تست زدن، در انتظار معجزهی موعود بود؛ اما نه از پیشرفتهای ناگهانی خبری بود و نه از درصدهای بالا و عالی.
وقتی از محدثه میپرسم اگر در کنکور قبول نشود؛ و بفهمد شرکت در این کلاسها و آزمونها میتوانسته عامل قبولیاش باشد… هنوز سؤالم کامل نشده جواب میدهد: «کی گفته با کلاس رفتن قبول میشدم؟ همه چی به خودم بر میگرده و اینکه چقدر تلاش کنم. همه چی به خودم مربوطه. کلاس که عامل قبولی نیست.»
خانم طاهری سابقه ی هفده سال تدریس در دبیرستان را دارد. او درباره این آموزشگاهها و موسسات می گوید: «با توجه به اینکه بچهها در سن نوجوانی و احساسات قرار دارند، معمولا تحت تاثیر تبلیغات این موسسات قرار میگیرند و به شرکت در آنها علاقه نشان میدهند؛ اما اکثر بچهها بعد از شرکت در این کلاسها اذعان دارند که آنجا اتفاق خاصی نمیافتد و چیزی بیشتر از همان اطلاعاتی که در مدرسه به آنها داده میشود، ندارند.»
زهرا، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف است.نظرش را که می پرسم، می گوید: «کنکورای آزمایشی و آزموناشون برا بچههایی که منظم نیستن و رو برنامه درس نمیخونن خیلی خوبه. آدمو منظم میکنه. البته باید جمعیت شرکتکننده تو آزمونا زیاد باشن؛ چون اگه جمعیت زیاد باشه یعنی باقی چیزاش هم درسته! اگه جایی با سؤالات استاندارد هم باشه ولی تعداد شرکت کنندههاش کم باشن، اصلا به درد نمیخوره. برای کارشناسی ارشد میانگین رتبهی من تو اون آزمونا ۱۴ بود. توی کنکور هم شدم ۱۴. چون اکثر بچههایی که شرکت میکردن بچههای قوی بودن.»
آزاده، که از قضا نویسندهی این نوشته هم هست، دربارهی این موسسات میگوید: «کاری به خوب یا بد بودن و مفید یا مضر بودن این موسسهها ندارم؛ فقط میدونم برای تهیهی یه گزارش رفتم سراغ دو تا از معروفترین موسسات آموزشی؛ اونم برای پرسیدن چند سوال ساده. بعد از کلی امروز و فردا کردن و پاس کاری شدن، آخرش هیچکس جوابی نداد. راستش از شما چه پنهون که وقتی دیدم با معرفی خودم به عنوان گزارشگر به جایی قرار نیست برسم، خودم رو یه دانش آموز معرفی کردم. خدا رو شکر جواب دادن و کلی هم تحویلم گرفتن!
برای کارشناسی ارشد رفتم سراغ پارسه و برای کارشناسی، قلمچی. مجموع شهریه های کلاس و آزمون برای کنکور کارشناسی ارشدِ رشته فیزیک می شه یه میلیون و سی هزار تومن و برای کنکور کارشناسیِ رشته علوم انسانی می شه هشتصد و سی و یک هزار و پانصد تومن، ناقابل! البته قلم چی گفت اگه تا آخر خرداد ثبت نام نکنید، قیمتا تصاعدی میره بالا! حالا یعنی تا کجا میره بالا، خدا داند!»
نظر خانم مرادزاده کارشناس مشاوره و برنامهریزی؛ و از مشاورین دبیرستان، این چنین است: «همیشه در مدرسه و مراکز مشاوره با بچههایی طرف هستیم که هر چه به کنکور نزدیک میشوند اضطرابشان بیشتر شده و بعد از پیگیری در خصوص این اضطراب، میرسیم به اینجا که دانشآموز، از کلاسهای کنکور استفاده مینماید. و هر چه به روز کنکور و اعلام نتیجه نزدیک میشود، بیشتر دچار شرم میشود؛ که اگر قبول نشود، چگونه پاسخگوی هزینههای فراوانی باشد که خانواده برایش انجام دادهاند. من خودم با این کلاسها موافق نیستم. و فکر میکنم اگر دانشآموزان و داوطلبان کنکور، طبق یه برنامهی اصول بندی شده جلو بروند و تست بزنند و سرعت عمل در تست زنی را افزایش دهند، موفق خواهند بود.»
لبخند مصنوعیای به نگهبان تحویل داد. یک بار دیگر تشکر کرد و نگهبان آرام آرام از پلهها پایین رفت.
چند روز بود داشت به این لحظه فکر میکرد؛ و برای این لحظه نقشه کشیده بود. چند روز بود با تمام شک و تردیدها کنار آمده بود. هر طور فکر کرده بود طاقت تحمل تحقیر دیگران و شرمندگی و خجالت از پدر و مادر را نداشت. همه چیز برایش تمام شده بود. برای آخرین بار به ساختمان مقابل نگاه کرد: موسسه آموزشی ِ…
چند روز بعد صفحهی حوادث روزنامهها خواهند نوشت: «ساناز دانش آموز مقطع پیش دانشگاهی، پس از شرکت در آزمون یکی از موسسات آموزشی و به دست نیاوردن نتیجهی مطلوب، خودکشی کرد. وی خودش را دانشجوی معماری معرفی کرده و نگهبان بانک ِ رو به روی موسسهی آموزشی را راضی میکند تا به بهانهی انداختن چند عکس از ساختمانهای اطراف، در پشت بام را برایش باز کند.»
چند دقیقه بعد نعش بی جان ساناز بر کف خیابان افتاده بود.