کارهای فرهنگی بیشتر زنانه است!

درست است که نباید به نشر و کتاب نگاهی مردانه و زنانه داشت؛ اما چون این گزارش در راستای نمایشگاه کتاب گرفته شد، خواستیم سری زده باشیم به مدیر انتشاراتی که خانم هست و از زبان او میزان پیشرفت، کیفیت و تعداد و موانع زنان نویسنده را در جامعه‌ی ایران بشنویم. هما نیابتی، مسئول نشر ورجاوند که از سال ۱۳۸۰ کارش را آغاز کرده است. پیشتر هم البته نه اینکه در هوای کتاب نبوده اما انتشاراتش از سال ۸۰ آغاز بکار کرده است. این گفتگو از نظرتان می گذرد:


چه لزومی دیدید که به عنوان یک خانم، سرپرستی انتشارات را به عهده بگیرید؛ با وجود مسئولیت سنگینی که این شغل دارد؟

شاید خیلی جالب باشد که برای خود من همیشه این طور بود که کار نشر، یک کار کاملاً مردانه هست؛ یعنی تا قبل از سال ۷۰ که فعالیتم را در حوزه ی نشر آغاز کنم، تصور من این بود. بعد از ورود به حوزه نشر و آشنایی با آن، احساسم این بود که درست است که ما این را به عنوان یک کار مردانه می دانیم، ولی اتفاقاً این کار خیلی زنانه است! چون کار انتشارات و اصولاً این تیپ کارهای فرهنگی، بیشتر زنانه هست. من نمی خواهم جدا کنم، چون اصلاً اعتقادی بر جدا کردن آقا و خانم در هیچ حرفه ای ندارم؛ ولی ذات خانم ها و آن چیزی که خداوند برای آنها گذاشته، یک حساسیت و ریزبینی هایی است که شاید آقایان آنها را نداشته باشند. به همین دلیل شاید خانم ها خیلی چیزها را راحت تر ببینند و راحت تر با آن کنار بیایند.
رسمش این است که ناشر با چاپخانه و لیتوگراف و صحاف و … باید سر و کله بزند؛ اصلاً خوب نیست که خانم برود در چنین جاهایی برای کار؛ ولی الحمدلله تمام این مرزها شکسته شده است. .

کار نشر سخت هست یا راحت؟

کار نشر بر خلاف آن چیزی که در بیرون دیده می شود، کار خیلی سختی است. شاید تصور شود که مؤلف می آید، دست نوشته اش را می دهد؛ ناشر هم کاری ندارد؛ کتاب را چاپ می‌کند و می‌دهد بیرون! در صورتی که خود متن، یک ویژگی هایی دارد که باید حتماً رعایت شود. آن چیزی که ما آن را عرضه می کنیم و حتی نسبت به محتویات آن هم مسئول هستیم، یک ظرافت هایی را می خواهد، یک دید ویژه را می خواهد که ناشر باید داشته باشد.عمده‌ی خانم های ناشر، خودشان کار می کنند؛ این را از این جهت گفتم که بعضی از این دوستان ناشر ما هستند که فقط در اسم، ناشر هستند؛ کارهای فنی شان را، یا حتی کارهای اداریشان را شخص دیگری انجام می‌دهد و فقط اسم آنها در مجوز می‌رود! خودشان درگیر با مؤلف و ویراستار و حروف چین و حتی چاپ و لیتوگرافی نمی‌کنند. در عین حال خانم هایی هم هستند که با گوشت و پوست و استخوانشان، درگیر این کار هستند. خود من بارها پیش آمده که بالا سر چاپچی هم رفتم، کار را نگاه می کنم، رنگش را چک می کنم، کادر کار را نگاه می کنم؛ به هر حال هر کاری یک سختی هایی را هم دارد؛ اگر علاقه باشد، جذابیت و شیرینی خواهد داشت.


حضور خانم ها در این عرصه نسبت به گذشته تغییر هم داشته است؟

خیلی زیاد؛ در حدی که اصلاً قابل مقایسه نیست. من سال ۷۰ سه ناشر زن دیدم که فعالیت می‌کنند. البته اینجا دو وجه است؛ از آن سال به بعد، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک یارانه‌هایی به ناشرها داده می‌شد که خیلی‌ها از آنجایی که نمی‌توانستند – حالا به هر دلیلی- برای خودشان مجوز بگیرند، به اسم خانم هایشان مجوز می گرفتند. اسم خانم بود، ولی خانم ها کار نمی کردند. یا اصلاً مجوز را فقط برای گرفتن یارانه می گرفتند.
آن خانم هایی که خودشان با عشق بیایند و کار کنند، تعدادشان خیلی کم است. گرچه نسبت به گذشته، خیلی بیشتر شده است. بیشتر شاید در این ۷-۸ سال اخیر است که خانم ها، خودشان با آگاهی که دارند، وارد این کار می‌شوند.

چه شد که خانم ها وارد عرصه ی نشر کتاب شدند؟

اصولاً، در ۲۵ سال اخیر، فعالیت خانم ها در زمینه ی اجتماعی خیلی زیاد شده است. قبل از انقلاب، خانم ها نهایتاً یک کارمند ساده بودند؛ پشت میز نشین! یک کار روتین انجام می‌دادند. ولی از بعد انقلاب هرچه می‌گذرد، خانم ها بیشتر خودشان را درگیر مسائل اجتماعی می کنند.
کار نشر، یک کار فرهنگی است؛ ولی به غیر آن، یک کار بیزینسی هم هست؛ یک کار اقتصادی است. یک کار تولیدی هم هست. ما اگر نشر را به عنوان یک بنگاه اقتصادی نگاه کنیم، چیزی جدای از یک شرکت بازرگانی نیست.
در عین حال این کار، مسئولیت و فشار کاری اش خیلی زیاد است. اینکه چرا خانم ها درگیر اینکار می‌شوند، بخاطر طبع زنانه شان هست که علاقه مند به کارهایی هستند که نوعی ظرافت ویژه دارد. برای کسی که آشنا به این حوزه هست، کار نشر خیلی شیرین است؛ فرقی نمی کند آقا باشد یا خانم. این آدم هیچ وقت نمی تواند دست از این کار بکشد.
الان من، همه‌ی تار و پود وجودم کار نشر و کار کتاب است. همین که می‌بینم کتابی منتشر می‌شود، می‌خوانند، انتقاد می‌کنند یا تعریف و تشویق می‌کنند، اینها باعث می‌شود که انگیزه‌ی من هر روز نسبت به روز گذشته بیشتر شود.


آیا این حرکت از سوی زنان از تأیید و همراهی دولتمردان و مردان جامعه برخوردار بود؟

کار نشر، زن و مرد ندارد. برای آقایان راحت تر است، چون فکر مدیریت خانه را ندارند. ولی خانم ها هم مدیریت کارشان دارند، و هم مدیریت زندگی شان را؛ از این جهت برای خانم ها سخت است، وگرنه اگر بخواهیم این فاکتور را برداریم، مشکلات نشر بین خانم ها و آقایان یکسان است. اینطور نیست که وقتی ارشاد می رویم، بین زن و مرد فرق باشد. هیچ گونه تمایز جنسیتی در کار ما نیست. زمانی دولت یک سری یارانه به ناشران می داد؛ آنجا هم هیچ تفاوتی بین ناشر زن و ناشر مرد نبود. البته من خودم موافق قطع این یارانه‌ی دولتی بودم. به هر روی نگاه می کردند به اینکه شما در طول سال چقدر کار کردید و کیفیت کار شما چطور هست، بعد به همان میزان به شما یارانه می دادند. الان البته من خوشحال هستم که این اعطای یارانه قطع شده و راه را برای سوء استفاده بسته است. زمانی این اعطای مجوز، منوط به این بود که ناشر، مثلاً ۴ کتاب باید در طول سال چاپ کند تا بتواند کاغذ دولتی بگیرد یا از تسهیلات بانکی استفاده کند. این باعث شد کتاب های نامتعارفی در بازار پخش شود یا حتی کتاب سازی هایی صورت گرفت که اعتماد مردم از این جهت از بین رفت.

و البته ناراحت هم هستیم که هدف یارانه ها هنوز مشخص نیست که در کجا دارد خرج می شود؛ اگر قرار هست دست خواننده برسد، چطور می رسد؟! بن های الکترونیک هم که درست توزیع نمی شود. ارشاد باید کتاب ها را خریداری کند و در کتابخانه ها در دسترس مردمی که توان خرید کتاب ندارند، قرار دهد. برای این کار باید کتابخانه های مساجد و مدرسه ها تجهیز شود. به هر حال این کتابی که چاپ می‌شود با تأیید خود وزارتخانه انتشار می یابد. اینکار هم کمک به ناشر هست که کتابش فروش می رود و هم کمک به خواننده.
از سویی دیگر کمک به نویسنده هم هست؛ خصوصاً نویسندگانی که کتاب اولشان هست؛ طبیعتاً زمان می برد که مردم این نویسنده را بشناسند و بخواهند کتابش را بخرند. دولت مردان ما وقتی اجازه دادند که کتاب یک جوان چاپ شود، بیایند از آن کتاب حمایت کنند و در اختیار مردم قرار بدهند.

یا خود زنان توانستند در آثارشان، تغییر جایگاه و منزلت زن نسبت به قبل را نشان دهند؟

خانم ها با حضورشان در جامعه ثابت کردند؛ حالا هر کس در حد توان خودش، یکی با قلمش، یکی با کارش و یکی با حرفش؛ هر کس در حد خود توانسته این را به ثبوت برساند. در بحث ادبیات آنهایی که کتاب هایشان خیلی پذیرفته و مقبول واقع شده بین مردم، عمدتاً نویسندگان خانم هستند. بعضی خانم ها یک ظرافت خاصی در کارشان دارند و احساساتشان را بهتر می توانند بیان کنند. البته من نمی خواهم آقایان را زیر سوال ببرم؛ این برمی گردد به سلیقه ی مردم که من فکر می کنم به احساسات بیشتر بهاء می دهند. گاهی حتی واقع گرایی شان کمتر شده و احساساتشان را زنده می کنند. خانم ها هم وقتی می خواهند بنویسند، بهتر و قشنگ تر احساسات خود را بیان می کنند و شاید برای این هست که خوانندگان علاقه مند هستند که آثار خانم ها را بیشتر بخوانند. ولی باز هم در نویسندگی زن و مرد نداریم؛ مهم این هست که چه کسی بتواند جای خود را در دل خواننده بدست بیارد. هنر اصلی همین است؛ حال فرقی نمی کند نویسنده باشد یا نقاش یا شاعر.


متأسفانه شاهد آثاری هستیم که ماندگاری زیادی را دارا نیستند، بنظر ایشون برای برطرف کردن ایم مشکل چه راهکاری باید انجام داد و چه کسی پاسخگوست؟

آن زمان نویسنده مشکلات خاص خودش را داشته، الان هم مشکلات خاص خودش را؛ مطمئن باشیم ما از دولت آبادی ها، از قیصرامین پورها خیلی داریم، بین خودمان هستند، ولی باید یک زمینه ای پیش بیاید که اینها بتوانند هنر و استعداد خودشان را به مردم نشان بدهند. نیاز به ناشری با امکانات مالی قوی هست که بتواند آن را به مردم برساند. ناشری مثل من هم باید از جاهای دیگر کمک بگیرد که متأسفانه دید فرهنگی وجود ندارد که بگویند ما بخاطر مملکت و فرهنگمان، سرمایه گذاری می کنیم. باید حمایت کنیم تا کتاب های نویسندگان ما به زبان های رسمی دنیا ترجمه شود.

چرا این اتفاق نمی افتد؟

من فکر می کنم که فقط بحث مالی هست. ما پژوهشگران بسیاری را داریم که که زمانی می توانند یک کار پژوهشی بکنند که از لحاظ مالی تأمین باشند؛ بدانند که زن و بچه شان بخاطر اینکه آنها مشغول پژوهش هستند، در مضیقه ی مالی قرار نمی گیرند. متأسفانه در تمام حوزه های فرهنگی، پایه حقوق ها کمتر از مشاغل دیگر هست و به همین دلیل فرد فرهنگی مجبور است سراغ کار دیگری برود یا همین طور سرهم بندی می کند که بتواند با آن خرج زندگی اش را درآورد.



شما کار نویسندگی هم انجام می دید؟

نه؛ من هیچ نوع فعالیت نویسندگی تاکنون نداشتم. من کار ویرایش کردم. به عنوان یک ویراستار فنی این کار را کردم. ویرایش فنی، ویرایش مقابله ایست؛ یعنی اصل ترجمه با اصل متن کتاب با هم تطبیق داده می شود. رشته ی تحصیلی ام مترجمی زبان انگلیسی است؛ ولی متأسفانه یا خوشبختانه، هیچ وقت درگیر کار ترجمه نشدم. دلیلش هم این هست که وقتییک نفر وارد کار نشر می شود و بخواهد همه ی کارها را هم خودش انجام دهد، از ارتباط با مؤلف و ویراستار گرفته تا چاپ و لیتوگرافی و آماده سازی کتاب و عرضه ی آن در بازار، دیگر فرصتی برای کار مکتوب نمی ماند.

نوشتن برای خودتان چطور؟
از بچگی برای خودم می‌نوشتم و می‌خواندم. ولی به نظرم در آن حدی نیست که آدم بخواهد در معرض دید دیگران قرار دهد. برای این کار، باید یک هدف و چارچوبی داشته باشد.

حرف آخر؟

بهار ِ کتاب، اردیبهشت ماه است؛ خصوصاً برای ناشران که مخاطبان خود را می بینند و سلیقه و نظر آنها را می شنوند. این کمک می کند که ناشر بهتر راه خود را پیدا کند. ارتباط با مخاطب به ناشر کمک می کند که بداند چه می کند و چه کار باید بکند.