فاطمیه‌نویسی در وبلاگستان – نه

غصب فدک از حضرت زهرا(س)

تاریخ به خوبی گواه این ادعاست که غصب فدک، در حقیقت، وسیله‌ای برای برون‌رفت خلیفهٔ وقت و اطرافیان او از شرایط نابسامان جامعه و تمهیدی برای مواجهه با خطرات تهدید کنندهٔ «حکومت» نوپای ایشان بود.

با مطالعهٔ تاریخ و تحلیل اوضاع و شرایط زمان پس از رحلت پیامبر (ص)، اهداف غصب فدک از سوی خلیفهٔ وقت، در چند مورد خود را نشان می‌دهد:

۲-۱) مستحکم کردن پایه‌های حکومت

در آغاز حکومت خلیفهٔ اول، نه تنها قبیلهٔ بزرگ بنی‌هاشم و بنی‌عباس، که بسیاری از مهاجرین و انصار نیز با وی بیعت نکردند. این مسئله، علاوه بر این‌که به خودی خود، موجبات ضعف این حکومت را فراهم می‌آورد، سرپیچی مخالفین از پرداخت زکات را نیز به دنبال داشت و از آن‌جا که منبع اصلی تأمین بودجهٔ حکومت به واسطهٔ زکات مسلمین بود، خطری بزرگ محسوب می‌شد.

از این رو، خلیفه و اطرافیانش در صدد یافتن راهی برای تقویت پایه‌های حکومت و رفع مشکلات اقتصادی خود بودند و این مهم، با استفاده از درآمد سرشار فدک، به راحتی میسور بود؛ چه آن‌که طبق نقل مورخین، در آن زمان، نخل‌های فدک با نخل‌های شهر کوفه در قرن ششم هجری برابری می‌کرد و عواید سالانهٔ آن، به هفتاد هزار دینار طلا می‌رسید!

این مسئله، در گفتار عمر شهود بیشتری دارد؛ آن زمان که ابوبکر تصمیم به پس‌دهی فدک گرفت،اما وی او را منع کرد و گفت:« برای بسیج لشگر و جنگ با مرتدّین و رفع ضعف مالی، نیازمند تقویت هستیم».

۲-۲) تطمیع مخالفین

در میان افراد و گروه‌هایی که از بیعت با خلیفهٔ اول، امتناع کردند، افرادی نیز یافت می‌شدند که نه به جهت عمل به دستور پیامبر خدا(ص)- مبنی بر خلافت بلافصل علی بن ابی‌طالب(ع)- که در صدد دست‌یابی به جاه و مقام بودند. ابوسفیان از جملهٔ این افراد بود که نه تنها بیعت ننمود که حتی به تهدید خلیفه و تشجیع مخالفین او برای شورش نیز روی آورد.

دستگاه حاکمه که از مقاصد این گروه دنیاپرست و فرصت‌طلب آگاه بود، پس از دست‌یابی به عواید فدک، به تطمیع و جذب آنان پرداخت و چنان در این راه، بذل و بخشش نمود که حتی زنان نیز از مقاصد ایشان مطلع شدند. چنان‌چه زمانی که زید بن ثابت، سهم یکی از زنان قبیلهٔ بنی‌نجار را برای وی آورد، در مقابل پرسش او از چیستی مال، پاسخ داد:« سهمیه‌ای است که ابوبکر بین زنان تقسیم کرده است». آن‌گاه زن در جواب گفت:« آیا او برای خریدن دینم رشوه می‌دهد؟سوگند به خدا که چیزی از او نخواهم پذیرفت».

۲-۳) تضعیف حضرت علی(ع)

انتخاب ابوبکر به عنوان جانشین حضرت محمد(ص) در شرایطی صورت پذیرفت که از ماجرای غدیر خم تنها دو ماه، گذشته و خاطرهٔ آن در اذهان شرکت‌کنندگان در حجة الوادع باقی بود. گردانندگان اصلی نشست سقیفه، کسانی بودند که در روز غدیر خم، پیشاپیش دیگران، با علی بن ابی طالب(ع) بیعت کرده و ندای « بَخٍّ بَخٍّ لک یا ابا الحسن، أصبحتَ مولایَ و مولیٰ کلِّ مؤمن ٍٍ و مؤمنهٔ» سر داده بودند. هم‌ ایشان بهتر می‌دانستند که پیامبر(ص) چه کسی را خلیفه و جانشین خود قرار داده است و این منصب، شایستهٔ چه کسی است. چنان‌چه عمر بن خطاب، حامی و زمینه‌ساز اصلی به خلافت رسیدن ابوبکر، در گفتگو با ابن عباس، اذعان می‌کند که: «علی، شایسته ترین فرد برای خلافت بود» .

با این وصف، مشخص است که آنان به خوبی می‌دانستند که خلافت، حق مسلم علی(ع) است و به همین جهت، او را خطری جدی برای منافع خود می‌دیدند. چه آن‌که در صورت یارگیری و قیام او، پایه‌های سست حکومت ایشان فرو ریختنی بود.

لهذا، با وجود آن‌که حضرت علی(ع) به جهت حفظ اصل اسلام و از بین بردن زمینه‌های ایجاد تفرقه در بین مسلمین، از هرگونه قیام و حق‌خواهی اجتناب نمود، اما دستگاه حاکمه، ترس این را داشت که ایشان با استفاده از درآمد فدک، افراد ذی‌نفوذ را گرد خود جمع کرده و علیه حکومت شورش نماید. به همین جهت، این منبع عظیم مالی را از همسر وی غصب کرد تا ایشان را به نهایت استضعاف بکشاند.

چنان‌چه در جریان احتجاجات حضرت زهرا(س)، وقتی ایشان برای اثبات مالکیت خود بر فدک، امیرالمؤمنین(ع) را به شهادت حاضر کرد، ابوبکر و عمر، شهادت آن صدیق اکبر را با این بهانه که «او آتش بر روی نان خود می‌کشد و به نفع خود شهادت می‌دهد» نپذیرفتند.