دختران ِ آفتاب

اینروزها که گوشه‌ای از ذهن‌ها را نمایشگاه بین المللی کتاب ِ تهران اشغال کرده است و شاید خیلی ها مثل من از قطار ِ این نمایشگاه جا مانده اند و می مانند، من دو سه روزی‌ست که درگیر خبر ِ سومین جشنواره دختران آفتاب شده‌ام تا چگونه بازتاب این خبر را روزانه در چارقد داشته باشیم. با وجود برخی تصمیمات که برایش داشتم و نشد، حداقل توانستم به لطف خدا خبرنگاری را برای اینروزهای جشنواره تا روز چهارشنبه بفرستم. طی تماس هایم با مسئول کمیته ی اطلاع رسانی جشنواره متوجه شدم ساعت ۸ امشب در تالار ابن سینای دانشگاه پزشکی شهیدبهشتی اولین میزگرد و سخنرانی شان است با محوریت «علل و عوامل نقش خانواده در نحوه ی صحیح پرورش فرزندان»، فردا هم به «میزان و نحوه ی اندیشه های وارداتی مثل مدگرایی و …»، دوشنبه نیز «اختیارات دولت اسلامی در این برخورد» و سه شنبه و چهارشنبه را هم که قسمت برنامه های بین المللشان است با حضور مهمانانی خارجی.

این جشنواره‌ها یعنی:

یک روزی

یک جایی

یک کسی

یک چیزی

صبر داشته باش

بارها شنیده‌ایم که می‌گویند «پل ِ پشت سرت را خراب نکن»! اما من می‌خواهم بگویم پل‌ها همیشه خیانتکارانی هستند که باعث می‌شوند ما از تمام انرژی‌ موجودمان استفاده نکنیم. می خواهم بگویم سعی کنیم تا شور ِ آغاز تمام نشده به نقطه‌ای برسیم که برایمان جز پیروزی و موفقیت باقی نگذارد. تا چاره ای جز کامیابی…

p.s

بارها برای دوختن شکم ِ ماهی هنگام پخت ِ «ماهی شکم‌پُر» مرا صدا می‌زنند. شاید چون من اصرار بیشتری دارم روی درست کردن ماهی شکم‌پر نسبت به سرخ کردن ساده‌ی ماهی. منهم نخی را سوزن میکنم و حالت زیگزالی را پیش میگیرم و میدوزم که هنگام کشیدن نخ برای خوردن غذا، نخ بسرعت حالت پیچ و خمی بگیرد و بیرون بیاید. دلار یا سبزی مخصوصی که برای شکم ماهی استفاده می‌شود از ۸ نوع سبزی معطر شمالی ست. هزینه دارد و وقت زیادی می‌طلبد چون باید با گردو و تخم انار و کنجد هم مخلوط شود. اما همه ی اینها می‌صرفد به لذت خوردنش با طعم و مزه ی شگفت انگیز.

چادر را بحث نمیکنم. حجاب را میگویم که وقتی به گرمای هوا نزدیک می‌شویم، سختی اش دوچندان می‌شود. گرم است. می‌پیچد. سخت است و حتی گاهی خفه کننده می‌شود. اما نیاز به اثباتش نیست که تجربه کرده‌ایم به لذتش. به لذت محصورشدنش حتی.

«حجاب» مانند ماهی شکم‌پرُی ست که براحتی می‌شود در مقابل ماهی سرخ شده‌ی ساده ای مزه‌اش را چشید.

۲ دیدگاه در “دختران ِ آفتاب”

  1. واای آره عجب توصیفی کردی از دلار و ماهی شکم پرشمالی ..دلم خوااااست!

دیدگاه‌ها بسته شده است.