در نظام الهی خلقت، سنتها و قوانینی حاکم هستند که برای افراد و جوامع و زمانهای مختلف ثابت و یکسانند. برخلاف عمل برای آخرت که تنها از اهل تقوی پذیرفته میشود، اثر و نظام حاکم در اینگونه امور برای مؤمن و بیایمان، پیر و جوان، زن و مرد و…در دنیا تفاوتی ندارد.
مثلا ترحم بر یتیم و دست مهربانی بر سر او کشیدن موجب گشایش دل و آرامش میشود یا صله رحم باعث طول عمر است. در این قضیه فرقی ندارد که شما نماز شب میخوانید یا مشروب میخورید، اگر دست محبت بر سر یتیم بکشید، دلتان باز میشود و تفاوتی ندارد که برای مصیبت عاشورا گریه کردهاید یا ترانه غیرمجاز گوش دادهاید. اگر صله رحم کردید، عمرتان طولانی خواهد شد.
ممکن است شخصی بیایمان بهخاطر رابطه نزدیک با خانواده و رسیدگی به مشکلات بستگان، عمرش طولانی شود، اما بلافاصله بعد از مرگ به دلیل گناهانش به عذاب الهی مبتلا شود و ممکن است فردی با تقوا به یتیمان ترحم و توجه نکند و دلش گرفته و سنگین بماند. نه گناه آن، مانع اثر سنت الهی میشود و نه ثواب این، در نظام طبیعی جهان تغییری ایجاد میکند.
نتیجه ضرب عدد دو در عدد دو همیشه ثابت است. این نتیجه از ۲هزار سال پیش از بعثت رسول گرامی اسلام تا ۵۰۰ سال دیگر و از گینه بیسائو تا نیویورک یکسان بوده و هست و خواهد بود. چه مرحوم شیخ انصاری دو را در دو ضرب کند و چه وینستون چرچیل، نتیجه فرقی نخواهد کرد.
آثار وضعی رفتارها و حوادث اجتماعی و پیامدهای طبیعی رویدادها و روابط میان کنشها و واکنشها در موضوعاتی مثل حجاب، اعتماد عمومی، فساد و فقر، بیکاری و اعتیاد و امثال اینها نیز همین گونهاند.
برخی رفتارها و رخدادهای اجتماعی بهطور طبیعی نتیجه ثابت و مشخصی دارند و با تغییر شرایط و نقشها اصل معادله تغییری نمیکند. در چنین شرایطی، وقتیکه یک پدیده اجتماعی بهعنوان نتیجه و حاصل در سطح جامعه ظاهر شد، باید در پی یافتن سبب و عامل بود و مشکل را علاج کرد.
تا زمانیکه عامل را نیابیم و مشکل را حل نکنیم، هرچه هم ناسزا بگوییم و فریاد بکشیم، چیزی عوض نمیشود. خودرویی که بهخاطر تمام شدن سوخت از حرکت ایستاده، نیاز به چیزی جز پرکردن باک بنزین ندارد.
امروز حکایت ما و موضوعاتی مانند حجاب (و چندی بعد یک موضوع دیگر) حکایت ماشینی است که بنزین ندارد و راننده و مسافران از آن پیاده شدهاند و به آن لگد میزنند. یکی فریاد میکشد و یکی هُل میدهد، یکی با چوب بر سر ماشین میکوبد و یکی با چماق روی موتورش میزند! در حالیکه کافی است چند لیتر بنزین در مخزن سوختش بریزند و بهراحتی به راه خود ادامه دهند.
در موضوعاتی مانند حجاب، اصل موضوع خیلی سادهتر از آن است که تصور میکنیم. چنین پدیدههای اجتماعی هر چه هم پیچیده و ظریف و حساس باشند و بهسادگی نتوان تحلیلشان کرد – که اتفاقا موضوع حجاب هم همینگونه است – در این نکته مشترکند که عوامل و اسباب پدیدآورندهشان قابل شناسایی و بررسی هستند.(۱)
رفتار غلط نتیجه درست نمیدهد. حتی اگر علت خلقت و رسول خدا هم باشی، قرآن کریم میفرماید که: «فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضّوا من حولک» برخورد نرم و مهرآمیز تو به لطف خدا آنها را گردآورد و اگر تلخی و درشتی میکردی، پراکنده میشدند. فرقی نمیکند که تو که هستی، حتی اگر پیامبر خدا هم باشی، گندم از گندم بروید، جو ز جو!
قرآن کریم میفرماید: «ولاتسبّوا الذین یدعون من دون الله فیسبّوالله عدوا بغیر علم» به مشرکان و کافران ناسزا نگویید که متقابلا بیآنکه بدانند از سر ستیزهجویی به خدا ناسزا خواهند گفت.
وقتی در بدن کسی علایم بیماری چون تب و لرز ظاهر شد، هرچه بر سر بیمار فریاد بکشیم که: تب نداشته باش و هر چه او را نصیحت یا تهدید کنیم یا به خواهش و تمنا بپردازیم، درجه حرارت او پایین نمیآید. مگر آنکه عامل را شناسایی و درمان کنیم.
رفتار خشونتآمیز و لجامگسیخته و بیضابطه در چنین شرایطی، نه تنها نشانه قدرت و اقتدار نیست بلکه بر عکس از ضعف و انفعال حکایت میکند. به تعبیر دعای شریف: «ولا یحتاج إلی الظلم إلا الضعیف» تنها شخص ناتوان است که به ظلم نیاز دارد.
در روایت داریم که: «الغیبه جُهد العاجز» غیبت کردن کار شخص ناتوان است. اگر قوی بود که بر سر او میزد و خوارش میساخت یا او را نادیده میگرفت و به حسابش نمیآورد یا رودررو بر او بانگ میزد و با دلیل و برهان خاضعش میساخت. پس آنکه در پشت سر بد میگوید، ناتوان است و از سر انفعال و اضطرار غیبت میکند.
برخورد سراسیمه و از سر دستپاچگی نیز در موضوعات اجتماعی نشان میدهد که نتوانستهایم بر مشکل تسلط یابیم و درد را درمان کنیم و از اینرو به دست و پا افتادهایم. جماعتی که از کودکی چون موم در دست ما بودهاند و از مهد کودک و مدرسه تا دانشگاه و پادگان سربازی در اختیارشان داشتهایم و با رادیو و تلویزیون و روزنامه و کتاب و سینمای خودمان طرف بودهاند امروز آیا اینقدر مشکل شدهاند که نمیتوانیم با موضع قدرت و از سر تدبیر و حکمت طبق اراده خود ذهن و رفتارشان را شکل دهیم؟ (۲)
اقتضای قدرت و عمل از موضع مقتدر آن است که بیسروصدا و بدون آنکه کسی متوجه شود، کاری کنی که طبق نظر تو رفتار کند و حرف بزند و بپوشد و بنوشد، بلکه بالاتر همانگونه که تو میخواهی، بیندیشد و ببیند و باور کند.
اینگونه راهپیمایی کردن و بد و بیراه گفتن مال کشورهایی مثل ترکیه و لبنان است که مؤمنین، قدرتی ندارند؛ پس به خیابان میریزند و از حکومت میخواهند که مثلا کابارهها را تعطیل کند یا جلوی فساد را بگیرد و… اما در نظامی که همه ارکان و اجزایش یکپارچه و در اختیار خود ماست به خیابان ریختن و فریاد کردن فقط نشاندهنده این است که یک جای کار خودمان ایراد دارد!
به قول مولوی: گر نه موش دزد در انبان ماست، حاصل گندم چل ساله کجاست؟ ما که همه ابزارهای کنترل و جهتدهی به افکار عمومی و باور و رفتار مخاطب را در اختیار داشتهایم، وقتی بهجای استفاده از این ابزارها برای حصول به هدف به خیابان و فریاد متوسل میشویم موضوعی کوچک و کم اهمیت را خودمان بیدلیل و بیهوده بزرگ جلوه میدهیم.(۳)
اگر بگوییم توطئه دشمن است – که هست و هیچکس در آن شکی ندارد – خواهند پرسید که: یعنی شما با این عرض و طول آنقدر ضعیف هستید که چهار کانال تلویزیونی میتوانند اینطور عاجزتان کنند؟ و اگر به واقعیت اشاره کنیم و بگوییم که نه، دشمن اصلا در مقابل عظمت انقلاب اسلامی و پشتوانه تمدن و فرهنگ ایران اینقدرها نیست باید بپذیریم که کوتاهیها و خطاهای خودمان در چنین موضوعاتی مؤثر است.
آری، آیینه واقعیتهای اجتماعی چون عیب رفتار و عملکرد تو بنمود راست… خود شکن، آیینه ظاهری پیامدهای رفتار خود را شکستن خطاست.
سالهاست تمام اهتمام ما در موضوع حجاب به روسری کشیدن برای تصویر زنبور و خرگوش در کتابهای قصه کودکان منحصر شده بود و حالا یک کتاب اثرگذار و یک فیلم جذاب برای موضوع حجاب نداریم که عرضه کنیم.
سالهاست تلویزیون و مطبوعات ما زنهای مجرم را در دادگاه (بخش خبری واقعی و مستند) با چادرمشکی نشان داده و زنهای موفق را در سریالها و فیلمها و گزارشها با همین حجابی که الان از آن شاکی هستیم. سالها زن چادری و محجبه، خدمتکار و کلفت و بیسواد و فقیر بوده با نامهایی مثل فاطمه و معصومه و زن کم حجاب و رنگارنگ، خانم خانه و باسواد و ثروتمند و نامش ژیلا و کتایون و نانسی! (۴)
یک دخترعادی و معمولی در جامعه ما ۱۵ یا ۲۰ سال از طریق پیامهای غیرمستقیم و مؤثر تبلیغی تحت هجوم و شبیخون فرهنگی است و در طرف مقابل از طریق پیامهای رسمی و مستقیم کم اثر به حجاب دعوت میشود در حالیکه در عمل و در صحنه واقع به چشم خود میبیند که حجاب داشتن برای درس خواندن و کار پیدا کردن و ازدواج و کسب درآمد، نه تنها کمک نیست که گاه مانع است و خودمان هم در واقع داریم همین را عملا تأیید میکنیم.
استثناهایی مانند خانوادههای مذهبی و محیطهای خاص فکری و فرهنگی را اگر کنار بگذاریم، بهطور طبیعی و بر اساس فطرت و نظام روحی و روانی که خدا به این نوجوان و جوان داده، اگر حجاب را انتخاب کند، کاری غیرعادی کرده و برعکس، گزینش بدحجابی رفتار طبیعی و منطقی اوست.
اگر در اینجا مثل برخی از قانون و اجبار حرف بزنیم و اینکه نظام حکمی و قوانین را باید رعایت کنند، دو اشکال پیش خواهد آمد: نخست اینکه اگر ملاک قانون است، پس چرا به فرانسه اعتراض میکنید؟ و چرا از زن ایرانی در خارج از کشور هم توقع حجاب دارید؟ و ثانیا اشکال اساسیتر و خطرناکتر اینکه پس اهداف تربیتی انقلاب اسلامی برای رشد و تعالی مخاطب چه میشود. آیا اگر این دختر در کوچه و خیابان به ظاهر حجابش را کاملا حفظ کند، اما در قلب و دل خود هیچ باور و ایمان و عقیدهای نداشته باشد ما خیالمان راحت میشود و کار خود را تمام شده میدانیم؟ (۵)
باید پذیرفت که اگر من کاری نکردهام از کوتاهی و قصور و ناتوانی خودم بوده نه نقص و تعالیم این مکتب آسمانی. آیینی که در آن سوی دنیا چنان جان و دل برخی را تسخیر میکند که از همه چیز خود میگذرند و با تحمل بدترین آزارها و تحقیرها حجاب را انتخاب میکنند. چرا باید در این سرزمین حاکمیت دین، برای همین موضوع به داد و فریاد نیاز داشته باشد؟
آیینی که در طول قرنها روز به روز استحکام و صلابت بیشتری یافته و به منبع لایزال قدرت و استمرار متصل است و نمونه تربیت و تعلیمش هر روز در یک سوی جهان افتخار و عزتهایی چون حزبا… لبنان عرضه میکند، آیا اکنون حجم مشکلش در موضوعی نازل چون بیحجابی شهروندانش خلاصه شده است؟
معلوم میشود یک چیزی در این جای کار ما ایراد دارد. سنتهای الهی در پدیدههای اجتماعی ثابت و قطعی هستند. اگر به احیای امر اهل بیت بپردازیم و حقیقت اسلام را چنان که هست – در عمل نه به زبان و در همه ابعاد نه فقط در نماز جمعه و راهپیمایی روز قدس – به مخاطب نشان دهیم، دیگر نه تنها نیاز به سروصدا نداریم، بلکه با سکوت هم که تبلیغ کنیم، همه به سوی این حقیقت خواهند شتافت. (روایتی حیرتانگیز از امام ششم نقل شده که: «کونوا دعاه لنا صامتین» با سکوت مردم را به سوی ما دعوت کنید!)
این مبنای دعوت به حق و حقیقت و احیای امر اهلبیت است که: «علّموا الناس محاسن کلامنا فإن الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا» حرف حساب و سخن زیبای ما را به گوش مردم برسانید – نه حرف ناحساب و سخن زشت خودتان را – که مردم اگر از زیباییها و نیکوییهای اندیشه و مرام و سخن وکلام ما با خبر شوند، خود از ما پیروی خواهند کرد.
روز قیامت بسیاری از همین مخاطبان بر امثال من حجت خواهند داشت و خواهند گفت: خدایا، تو هم در وجود ما نیاز به آب را قرار داده بودی و هم کراهت از چیزهای ناپسند را. ما تشنه شدیم و سراسیمه به سوی زائری رفتیم، اما او آب زلال مکتب اهلبیت را به ما نشان نداد، بلکه آب گلآلودی که در کاسه شکسته و آلوده نفسانیت خود جمع کرده بود، پیش آورد. خدایا، ما هم بر اساس فطرت خود از او گریختیم و از گردش پراکنده شدیم. خدایا ما از آب بدمان نمیآمد، بلکه برعکس تشنگی تمام وجودمان را میسوزانید، اما آب نمیدیدیم. اگر او آن جام دلفریب و آن آب زلال را به ما نشان داده بود هم آب را مینوشیدیم و هم دستش را میبوسیدیم. خدایا، او بهجای رفع تشنگی ما چوب برداشت و ما را زد که: «شما دشمن آبید» خدایا به خودت قسم ما دشمن آب نبودیم.
چرا باید عظمت پیام اهلبیت را که در طول تاریخ منشأ آفریدن عظمتهایی بینظیر بوده بهخاطر قصور و ناتوانی بعضیمان کوچک جلوه دهیم و قامت بلند انقلاب اسلامی را بهدلیل کوتاه بودن درک و آگاهی برخیمان نارسا نمایان کنیم؟
بنیان این انقلاب بزرگتر از آن است که حتی با هجوم تمام قدرتهای استکباری فروریزد و قامت تنومند باورهای عمیق ایمانی مردم ما استوارتر از آنکه با وزیدن توفانهایی چون کانالهای تلویزیونی و ماهوارهای درهم شکند.
تنها باید به نظام طبیعی سنتهای الهی گردن نهیم و برای پدید آمدن معلول، علت را محقق سازیم و برای درمان درد و بیماری، علت و سبب آن را جستوجو کنیم و اگر نکنیم، هرکه باشیم و هرچه بگوییم، تفاوتی نخواهد کرد که: «أبی الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها» محال است که خداوند امور را جز از طریق اسباب و علتها جریان دهد.
(۱) در موضوع حجاب عوامل بسیار متعدد باید ملاحظه شوند، نمیتوان این مسئله اجتماعی را چون قطعهای جدا از بافت جامعه دید و تحلیل کرد. بیشک بخشی از این وضعیت ناشی از طبیعت تحولات اجتماعی جدید و متأثر از مؤثراتی است که مقام معظم رهبری از سالها پیش بهعنوان تهاجم فرهنگی بدان هشدار داده اند.
(۲) شک نیست که در مواردی اندک هم نمود ظاهری بیحجابی نوعی دهنکجی عمدی و گاه حتی سازمانیافته و حساب شده است. در این موارد طبیعتا راهی جز برخورد جدی و شدید و مجازات روشمند قانونی از موضع اقتدار نیست و نمیتوان ضرورت برخورد مقتدرانه نهادهای مسئول انتظامی و قضایی را در این استثناها منکر بود.
(۳) دشمنان جمهوری اسلامی و مشکلاتش به حجم و اندازه عظمت و بزرگیاش هستند. نباید این حجم را کوچک جلوه داد. وقتی نهایت توطئه دشمن را در انتساب یک جوان اغتشاشگر به سلطنتطلبان خارجنشین خلاصه میکنیم، در واقع خودمان گروهی پیرمرد تریاکی در حال احتضار را زنده میکنیم و برایشان عنوان و موجودیت و موقعیت میتراشیم.
(۴) آسیبشناسی موضوع حجاب البته نیاز به بررسی و بحث عمیق دارد و گرچه پیش از این درباره این موضوع نوشتهایم، بازهم ناگفته فراوان است که مجال پرداختن به آن نیست و چه بسا نیازی هم بدان نباشد.
(۵) حساسیت این موضوع از این جهت است که حجاب بر خلاف مسئلهای مانند نماز یک بحث فردی نیست و کاملا بازتاب و نمود اجتماعی دارد. حجاب در حد خود تجلی بارز التزام دینی جامعه و گسترش فرهنگ اسلامی است و همین موضوع ضرورت اهتمام بیشتر به آن را طلب میکند. از اینرو، معالجه نادرست مسئله، خطرناک و قطعا از بیتوجهی به آن بدتر است.
ما که همه ابزارهای کنترل و جهتدهی به افکار عمومی و باور و رفتار مخاطب را در اختیار داشتهایم، وقتی بهجای استفاده از این ابزارها برای حصول به هدف به خیابان و فریاد متوسل میشویم موضوعی کوچک و کم اهمیت را خودمان بیدلیل و بیهوده بزرگ جلوه میدهیم
هفته نامه پنجره