«مروه الشربینی» شهیده حجاب نه؛ «شهیده اسلام»


جنایت بی شرمانه دادگاه درسدن آلمان پیش از آنکه عملی نژادپرستانه علیه کله سیاه های شرقی باشد، ثمره تبلیغات ضد اسلامی سالهای اخیر رسانه ها، سیاستمداران و تئوریسین های اروپایی آمریکایی است.

هنگامی که جهان اسلام در برابر موج توهین و استهزا به پیامبر اسلام و دین الهی وی سکوت پیشه نمود
هنگامی که به بهانه مبارزه با تروریسم، سیل تبلیغات ضد دینی با عنوان بنیاد گرایی اسلامی به راه افتاد
هنگامی که مبارزه با اسلام گرایی به تیتر اول تولیدات فرهنگی، رسانه ای و سیاسی غرب تبدیل و موج موهن فیلم های ضد اسلامی هلندی و کاریکاتورهای دانمارکی قداست، اولوهیت و آسمانی بودن اسلام، پیامبر و پیروان این دین را هدف قرار داد تا با قداست زدایی و متحجرانه نشان دادن آن زمینه را برای معرفی مسلمانان به عنوان مظنونین همیشگی مهیا نمایند، می بایست منتظر حوادثی از این دست علیه مسلمانان بود که با زمینه ای ایدئولوژیک و نه نژادپرستانه به وقوع می پیوندد.

حوادثی چنین اگرچه ثمره تبلیغات یکسویه و مغرضانه غرب علیه اسلام، مشهور به تبلیغات صلیبی است، اما سکوت تایید کننده مجامع بین المللی حقوق بشر و سران سیاسی و مذهبی غرب هنگامی که با سکوت رسانه ای و ممنوعیت رسمی انتشار اخبار و اطلاعات این جنایت آمیخته می شود نشان از یک استراتژی و نه تاکتیک در جنگ تبلیغاتی صلیبی علیه اسلام دارد.
گو اینکه در زمان جنگ های صلیبی صلاح الدین ایوبی ها ارض مقدس را پاسداری می کردند و به جنگ ریچاردهای بزدل می رفتند امروز سران کشورهای اسلامی که هرکدام در پی اثبات رهبریت خود بر اعراب و مسلمانان هستند با سکوت خود عملا در اردوگاه صلیبی غرب مشغول مبارزه با مبانی اسلام هستند.

در این جنایت شنیع عکس العمل پلیس دادگاه درسدن مثال زدنی بود. زندانی که باید با تفتیش کامل و دستبند وارد دادگاه شود مسلح است و همسرشهیده مقتول که به کمک وی می شتابد به جای کمک هدف گلوله پلیس دادگاه قرار می گیرد تا مصداق کامل رعایت عدالت و حقوق بشرغربی باشد. گویا مامورین پلیس دادگاه وظیفه نگهبانی از قاتل را دارند تا وظیفه خود را به نحو احسن به انجام رساند.
به قول برادر مروه الشربینی که در مراسم خاکسپاری خواهرش در شهر «اسکندریه » مصر حضور داشت: ماموران امنیتی دادگاه آلمان فکر کردند چون علی عکاز (همسر مقتوله ) موهایش بور نیست پس وی فرد مهاجم است و به همین دلیل وی را هدف شلیک گلوله قرار دادند.

«مروه الشربینی « را اگرچه شهیده حجاب نامیده اند اما وی «شهیده اسلام» است، چیزی فراتر از حجاب ظاهری. جرم وی مسلمانی در غرب وحشی همراه با تظاهر به اسلام گرایی با نماد حجاب است. موج اسلام ستیزی و خشونت علیه مسلمانان بعد از اتهام کورکورانه مسلمانان به تروریسم و اسلام به سرچشمه تروریسم جهانی قابل پیش بینی بود و تحلیگران و جامعه شناسان به دفعات از تبعات منفی چنین تبلیغات هدفمند و دروغینی سخن رانده بودند، اگرچه از منظر حقوقی تبلیغات گسترده و مغرضانه فوق، می تواند تحت عنوان زمینه سازی برای وقوع جرم به عنوان یک جرم آشکار طلقی گردد.

دستور العمل دولت آلمان در سانسور خبری ماجرای شهادت این زن مسلمان و رفتار جنایت بار پلیس آلمان در نوع خود بی نظیر و بدیع بود. این سانسور آشکار اگرچه برای مدعیان جریان آزاد اطلاع رسانی و دموکراسی توجیه پذیر است و از کنار آن به سادگی خواهند گذشت اما جریان فوق مشتی از خروارها جنایت غرب صلیبی است که از ۵ قرن پیش تا کنون در محاق سانسور گرفتار آمده است.
آیا سانسور جنایت فوق در » سرزمین دایه های مهربان تر از مادر « که در حوادث ایران نقش آتش گردان و حامی شفافیت اطلاع رسانی را بر عهده داشتند سوال برانگیز نیست؟ این گزینشی عمل نمودن با کدام معیارحقوقی، قانونی، بشری و حرفه ای قابل توجیه است ؟

با این وصف چگونه می توان ادعاهای شبکه های خبری در ظاهر غیردولتی را در بیان اخبار به شکل صادقانه و واقعی پذیرفت؟ آیا رویه این رسانه ها در پیروی از سیاست های دولت های غربی، شائبه سیاست ورزی و غرض دار بودن اخبار به ظاهر بی طرفانه را به اذهان اینان متبادر نمی سازد؟ آیا نمونه هایی ازین دست و یا همگامی رسانه ها در شروع جنگ علیه افغانستان و عراق به بهانه های واهی نشانه ای واضح بر رد بی طرفی اینان و نقش مسموم آنان در آتش بیاری معرکه های خاورمیانه و ایران نیست؟

«مروه الشربینی » و همسر وی یکی از هزاران نخبه مسلمانی است که در عالی ترین مقاطع تحصیلی سرزمین های صلیبی مشغول به کار و تحصیل می باشند. نخبگان مسلمان فوق به عنوان ثروت و گنجینه ای ملی و اسلامی محسوب می شوند که به علت اهمال و عقب ماندگی شرقی ها به چنگ غرب افتاده اند. این ثروت های ملی تضمینی نبوده و برای غرب دارای تاریخ مصرف می باشند، مانند قتل دانشمند جوان ایرانی در آمریکا و مصادره اموال وی و دانشجوی ایرانی در مسکو ، که با قربانی شدنشان زیان آن تنها مختص کشورهای اسلامی است، و غرب به عنوان تمدنی فرعونی که بر گرده مهندسین، دانشمندان و اندیشمندان شرقی، اسلامی به پیش می رود

آیا فراخوان این ثروت های عظیم به موطن اصلی خود یکی از راه های تنبیه غرب وحشی نیست؟