تهِ تهِ تهِ همه‌ی خوشبختی‌ها

رحمت تو، برای بنده ای مثل من، یک آرزوی دوست داشتنی است. با پررویی تمام، همه ی آنچه یک بنده می تواند از رحمت پروردگارش نصیب داشته باشد، آرزو می کنم.

می دانم که تا تو راه زیادی نمانده. می دانم که نشانه های رسیدن به تو، روشن اند. چشمک می زنند برای امثال من که سر به هواییم و پیِ بازی. چشمک می زنند تا گه گاه یادمان بیاید که در کدام مسیر داریم قدم می زنیم.

این پیشانی من…بیا بگیر و بچرخانش به سمت روشنِ راهِ خودت. بیا اگر دارم کج می روم، برگردان مرا به سمت خودت. به سمت رضایت و خوشنودی خودت. این رضایتی که گفتم، تهِ تهِ تهِ همه ی خوشبختی هاست.آخرِ هر نعمتی که تصور کنم، همین رضایت توست که اگر قسمت ما شود، مدال خوشبخت ترین بنده ی دنیا را به گردنمان آویخته ای.

قسم به عشق و محبتت…مشتاق توام. آرزوی منی.