دلتنگِ باغ ِ بالا

خدایا شیطان به من نزدیک است

گاهی خیلی نزدیک تر می شود

گرمای نفسش را می فهمم وقتی در گوشم پچ پچ می کند.

خدایا من اینجا تنها هستم

گاهی غمگین می شوم

گاهی زمین می خورم

گاهی می لرزم و هیچ بعید نیست گاهی از همین گاه ها از پسش برنیایم و تسلیمش شوم.

خدایا راهش را به سوی من سد کن

دورش کن و در عوضش برایم راهی روشن به سمت خودت باز کن.

که من فقط تو را دارم.

امضاء :غریب بی قراری که از باغ بالای تو جدا افتاده ست…