فمنیسم در وبلاگستان!

فعالیت ‌فمنیست‌های ایرانی در عرصه عمومی با محدودیت‌هایی روبروست. همین امر باعث شده این گروه، حجم عظیمی از فعالیت‌ها و تبلیغات خود را به فضای مجازی منتقل کنند. این جریان که از چند سال پیش آغاز شده موجب تولد وبلاگ‌هایی است که نویسنده آنها زنی‌ست با تفکرات فمنیستی.

فمنیسم در اینجا البته به معنای اتصال به جریان‌های اصلی فمنیسم در جهان نیست. این نوع فمنیسم نوع نازلی از فمنیسم ژورنالیستی و وارداتی‌ای است که تحت‌تأثیر تبلیغات، کورکورانه توسط عده‌ای پذیرفته می‌شود بی‌آنکه مبانی و آثار آن مورد دقت قرار گیرد.

این سلسله وبلاگ‌ها که نویسندگان آنها بعضاً از حمایت‌های مادی و تبلیغاتی دولت‌های غربی برخوردارند، به علت ارتباطات قوی، دارای ظرفیت جریان‌سازی‌اند. یکی از جریان‌هایی که چند سال پیش در بین این‌گونه وبلاگ‌ها به‌راه افتاد پیشنهادِ تن‌نویسی بود. در این جریان به بهانه‌ی مبارزه با خشونت‌های جنسی علیه زنان به زنان وبلاگ‌نویس پیشنهاد می‌شد شرح تجربیات جنسی خود را در فضای نت منتشر کنند.

البته توضیح این‌که این دو مورد چه ارتباطی با هم دارند بدون هیچ استدلال منطقی رها می‌شد! این زنان مدعی بودند برای شکستن کلیشه (!) زن نجیب که گویا از نظر آنان یک امر منفی محسوب می‌شود، باید همه زنان از تجربیات جنسی خود بنویسند. این گروه عمل خود را این‌طور توجیه می‌کردند که تن‌نویسی متفاوت است از پورنوگرافی! اما در عمل مشاهده می‌شد این نوع نوشته‌ها چیزی جز پورنوگرافی که حالا فراگیر هم شده بود نیست.

این حرکت مورد اعتراض طیف مخالف قرار گرفت. گروه‌های مختلف از منظر مذهبی و یا حتی اصول انسانی این حرکت را تقبیح کردند. این گروه معتقد بودند اینگونه نوشته‌ها برخلاف دستورات اسلامی‌ست و پایه‌های حیا را متزلزل می‌کند.

زهرا اچ‌بی، نویسنده وبلاگ زهرا در پستی با عنوان «وبلاگستان بی‌دین‌ و ایمون» نوشت: « من میخوام به عنوان یک دختر مذهبی از دیدگاه مذهبی به این قضیه نگاه کنم و فقط تأسف بخورم! یعنی خداییش پیدا میشه یه دختر جوون و یا پسر جوون توی این وبلاگستان که فکر کنه این کار واقعا گناه کبیره است؟! یعنی جدی جدی از نظر همه شماها این کارا توجیه شده است؟! از نظر دینی و شرعی و حتی عرفی؟! منظورم از این کار یعنی رابطه جنسی با نامحرم؟! هیچ کدومتون از خوندن این نوشته‌ها متأثر نمی‌شید؟! نارحت نمی‌شید؟! حالتون بد نمیشه؟! فقط همین حال و لذتهای مادی حال؟! یعنی دیگه نه حساب کتابی داریم و نه آخرتی و نه لابد خدایی؟!»

اعتراضات به اینجا ختم نشد و افراد دیگری با دلائل دیگر نسبت به این نوع نوشته‌ها واکنش نشان دادند. در وبلاگ خانم شین می‌خوانیم: « من متأهلم… اما نوشته حریم امنی است که من – مادر – نمی توانم نوجوانم را از آن باز دارم. نمی توانم از لابلای خطهایی که می خواند و خطهایی که نمی خواند، آلودگیها را کنار بزنم. نمی توانم برایش چهارچوب امنی را توضیح بدهم که در درونش بتواند این نوشته ها را تجربه کند…

من ندیده ام که زنی متأهل بنویسد و یا حتی مردی متاهل. شاید متأهلها می دانند که از تن نوشتن شاید لذت‌بخش باشد اما حریم امن خانگی‌شان را می‌شکند. نگاه‌های غریبه‌ها را راه می‌اندازد در اتاق خوابشان… شکستن … فرو ریختن … و آتش زدن آسان است.

اما آیا به جای این همه‌ای که می‌شکنیم و فرو می‌ریزیم و می‌سوزانیم چیزی برپا می‌کنیم؟ وقتی حرمت ازدواج و رابطه ج ن س ی را می‌شکنیم به جای آن چه می‌گذاریم؟ راه رفتن در راههای بی‌سرانجام؟ دست به دست‌شدنهای متوالی و سر آخر از دامن دکتر مرمت کار سردر آوردن یا در کنج مطبی مخفیانه کورتاژ کردن؟»

این نوع اعتراض و واکنش‌های سلبی، البته به جای خود لازم و نیکوست اما نوع دیگری از واکنش فعالانه هم ممکن است. اینکه زنان و دختران مذهبی وبلاگستان از تجربیات خود که بر پایه مذهب استوار است، بنویسند. مدل سبک زندگی دین‌دارانه و لذتی که این نوع زندگی به انسان ها می‌بخشد را شرح دهند و به دیگران معرفی کنند.

سمیه‌سادات کریمی در وبلاگ سنا می‌نویسد: « قبول دارید که شب قدر خوش می‌گذرد؟ افطار و سحر خوش می‌گذرد، اعتکاف خوش می‌گذرد، راهپیمایی روز قدس و ۲۲ بهمن و ۱۰ دی خوش می‌گذرد، حتی دهه محرم و روز عاشورا خوش می‌گذرد. قبول دارید؟

زندگی دینی لذت دارد و ما هنوز نتوانستیم لذت آن را به آنان که در این وادی نیستند بچشانیم. ما از همه لحظات خدایی‌مان لذت می‌بریم؛ لذتی هزاران برابر لذت یک پارتی خیلی باحال یا یک روز در موجهای آبی یا…، لذتی غیر قابل مقایسه. آنان که از این لذتها محرومند، نمی‌توانند درک کنند که بعد از یک مناجات بارانی در شب قدر یا عزاداری برای سید الشهدا(ع)، چه آرامش ملکوتی نصیب انسان می‌شود. »