عکس تزئینی است
فران سوییا خبرنگار رادیو دولتی اسپانیا که به مناسبت سیامین سالگرد پیروزی انقلاباسلامی به تهران سفر کرده بود طی مطلبی با عنوان ایران پس از ۳۰سال ادعا کرد که در ایران چیزی برای انتخاب وجود ندارد و جمهوریاسلامی، زنان را در انزوا قرار داده است.
فران سوییا نوشت: «در بازار بزرگ تهران نابینایی از کنار من عبور میکند که آوازی سر میداد؛ آواز وی حال و هوایی میان حماسی و دلتنگی داشت. بدون دانستن فارسی به راحتی می شود، فهمید، آوازی را که میخواند از اشعار افسانهای، فردوسی و غزلهایی از شاهنامه است کتاب پادشاهان، کتاب حماسی پارسی ها است.»p>
وی میافزاید: «بازار مملو از مردم است. محلی که در کمتر جایی در ایران میتوان تفاوتی در ادغام عجیب، مجذوب کننده و متضاد میان آنچه را که سنتی و مدرن قدیمی و معاصر است را دریافت کرد.»
وی می افزاید: «ایران کشور تضادهای عظیم است که به سختی میتوان آنها را طبقهبندی کرد. اگر فردی آن را فقط با چشم مسافر غربی مشاهده کند درک آن آسان نخواهد بود، چیزی که قابل درک نیست نمی توان بر آن ارزش گذاشت.»
سوییا می افزاید: «کسی را نمیشناسم که در ایران زندگی کرده و به مردم، سنتهایشان و فرهنگشان توجه کرده باشد و مجذوب آن کشور نشده باشد. ایران خیلی بیشتر از یک کشور است، بسیار بیشتر از تصویر کلیشهای است که تقریبا همیشه وسایل ارتباط جمعی برای ما ارایه میدهند که محدودگرا و مملو از توضیحات ساده است.»
سوییا مینویسد: «همیشه به نظر من برداشتهای عجولانه در وسایل ارتباط جمعی غربی همانقدر تهی و محدود است که سختگیری و افراطگرایی تحمیلی حکومت مذهبی که جایگزین دیکتاتوری وحشیانه و بی معنی آخرین شاه شده است که با پشت کردن به مردم ،خیابانها، جوانان و به ویژه زنان، دیکتاتوری یکسانی را برقرار کرد.»
وی ادعا میکند:« ۳۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی چیزی برای انتخاب وجود ندارد!! نه در زمان شاه و نه در زمانیکه (امام) خمینی (ره(برای همیشه باقی گذاشت، باعث شده اند که زندگی کمی بهتری داشته باشند.»
وی مدعی شده است: «جمهوری اسلامی ایران مانند تمام حکومتهای مذهبی، با برداشتی زشت و بی معنی از دین که مورد تایید مردان کوته بین است وضعیتی را دیکته کرده و زنان را در انزوا قرار داده است.»
وی در عین حال اعتراف کرد: «چیزی که غیر قابل باور است اینکه، جامعه ایران یک جامعه باز ، با فرهنگ، با میل زندگی و آماده جذب دیگر فرهنگهای جهان است. دست کم این چیزی است که دوستان ایرانی ام و اشخاصی که بطور اتفاقی توانسته ام با آنها در بازارها و پارکها و مکانهای عمومی در حالی که غلیان می کشیدیم و پسته می خوردیم و چای صرف می کردیم، صحبت کنم به من انتقال داده اند. »
وی می افزاید: «خاطره ویژهای از دانشجویان زبان اسپانیایی در دانشگاه تهران دارم که در حالیکه به هیچ کشور اسپانیایی زبانی پا نگذاشته اند، آماده فراگیری زبان آن هستند واشعار گارسیا لورکا در آنها هیجان ایجاد می کند. شاید به این خاطر بود که به آنها الهام شده که گارسیا لورکا به لذت گرایی تراژیکی که در رباعیات عمر خیام شاعر بزرگ و دانشمند پارسی به آن اشاره شده اعتقاد داشته است.»
بنا بر این نوشته، امروز ملت ایران که بیشتر آنها را جوانان تشکیل می دهند چیزی که میخواهد زندگی کردن، به مفهوم هر چه گسترده تر است. بدون این که از سنتهای خود، فرهنگ خود دست بردارند و همزمان بدون این که محدودیتی برای شناخت و قدرت جذب دیگر فرهنگها در آنها ایجاد شود. بدون تحمیلی از طرف خارجیان و دیگران و بدون اینکه محدودیت داخلی و یا افراط گرایی واپس گرا بر آنها مسلط باشد.
این چیزی است که من برداشت کرده ام و وقت آن رسیده است که به آن دستیابی پیدا کنند.