نقشهی جنگ آینده برای به عقبراندن زنان این است که با کمک و به دست خود ِ زنان، اهداف این جهش را جامه عمل بپوشانند و زنان را ناآگاهانه بر علیه خود بشورانند. به عبارت دیگر، نیروهای (جهش به عقب) ِ این پروژه خود زنان هستند.
برای اغلب رهبران فمینیست، «جهش به عقب» یک واقعیت است. این مسئله رویکرد کنفرانس ۱۹۹۲ در کالج رادکلیف بوده است. این صحبتها و سوالهای این مصاحبه مرهون خواندن کتاب «خیانت زنان به همنوعان خود» نوشتهی «کریستینا هوف سومرز» ست که در این زمینه فرصت را غنیمت شمرده و به گفتگو با خانم زهرا امینمجد نشستهایم. این شما و این «زنان در جنگ دائم جنسیتی».
چه جریانهایی را میشود فمینیستی تلقی کرد؟
خیلی خلاصهاش میتوان به جریانهای دفاع از حقوق زنان یا جریانهایی که پیش فرضشان ستمدیده بودن زنان است جریانهای فمینیسمی گفت.
میتوانید یک پیشنه کوتاهی از جریانات فمینیسمی بگویید تا اصلا روشن شود این جریانات چطور بوجود آمدند؟
ببینید بعضی از اندیشمندان اساسا ترجیح میدهند دنبال ریشه تاریخی هر مفهمومی بگردند مثل جهانیشدن، و معتقدند که مثلا ما به اندازه تاریخ بشر فمینسم داریم ولی این نظریه درست نیست چون اگر اینطور با دانش برخورد کنیم اساسا دانش از بین میرود.
مفهمومی مثل فمینیسم در ابتدای شکلگیری به صورت منظم به آن جریانات فمینستی گفته نمیشد بعدا در دههی شصت و هفتاد به بعد کمکم این جریانات، جریانات پستمدرنی نام گرفت.
از قرن چهاردهم و پانزدهم به بعد، کمکم یک تحولاتی در خودآگاهی در زن و مرد و بینش زنان نسبت به خودشان بوجود آمد، و متوجه نگاه تحقیرآمیزی که فلسفه به عنوان نماینده علم به زنان داشت و نگاه تحقیرآمیزی که بخصوص کلیسا به زنان داشت شدند و زنان دیدند که آنها از حداقلهای انسانی محروم هستند. تک و توکهایی صداهایی انجام شد که کمکم در قرن هجدهم و نوزدهم این جریانات قوت میگیرد.
نگاه تحقیرآمیز کلیسا به زنان؟ میشود در مورد این جریان کمی توضیح دهید؟
شاید بتوان گفت اولین جریاناتی که بوجود آمد جریانات ضد مسیحی بود یعنی تفکراتی که منجر به تولید چیزی مثل انجیل زنان شد چون اینها معتقد بودند که اساس ستم به زنان بخاطر تفکرات کلیشهایی و سنتی کلیساییست و در عینحال هم زنان خیلی اعتقاد به مذهب داشتند و نمیخواستند مذهب را کنار بگذارند، بخاطر همین بیشتر تمرکزشان در اصلاح ساختارهای مذهبی به نفع زنان بود برای همین آمدند یک تلفیقی بین دو عنصر جنسیت زنانگی و ستم از زنان با عنصر دین و مذهب انجام دادند.
پس اینکه میگویند نظام اقتصادی جریانات فمینسمی را بوجود آورد تا زنان را به بازار کار بکشانند را چطور تبیین میکنید؟
ببینید اینهم یکی از عواملیست که باعث خودآگاهی زنان در اواخر قرن بیستم شد چون زنان دیدند که با شعارهای اینها وارد بازار کار شدند چون نظام بورژوآزی به نیروی کار نیاز داشت و سیاهان هم نمیتوانستند این نیازشان را تأمین کنند برای همین به زنان روی آورد و برای حمایت از نقشهای خانگی زنان دولت رفاه ایجاد کردند تا جبران وظایف خانگی زنان را بکنند مثل ایجاد مهد کودک، تا هیچ مانعی برای حضور زنان در بازارهای اقتصادی وجود نداشته باشد. چون به یک نیروی کاری و ارزان نیاز داشتند.
حالا چرا اینقدر به زن گفته میشود نیروی کاری ارزان؟
چون مرتب به آنها گفته میشود تو جای یک مرد نشستهایی و قدرت و زور و بازوی یک مرد را هم که نداری بخاطر همین اگر بخواهی بیشتر از این طمع بکنی میگذاریمت کنار، بخاطر همین زنان همیشه با یک قانون نانوشتهیی طرف بودند، با یک شعار ناگفته و پنهانی، که اینها همیشه با دستمزد کمتر قانع بودند. برای همین زن شد یک نیروی کار ارزان، و از زن در بقیه عرصهها مثل تبلیغات و … نیز استفاده کردند.
و از آنطرف هم زن یک وظیفه سنتی در خانه داشت و مردها هم طبق گزارشات خودشان به هیچوجه کمکشان نمیکردند لذا اینها مثلا آمدند ماشین ظرفشویی تولید میکنند، ماشین لباسشویی تولید میکنند و … که به واسطه فروش اینها و خریدشان توسط خانمهای خانهدار ، زن تبدیل شد به عنصری که مستقیما سودآور بود، هم در نظام سرمایهداری بخاطر تبدیلش به یک نیروی کار ارزان و هم غیر مستقیم بخاطر تبدیل شدن به بازار مصرفی کالاهای تولید شده.
پس میتوان به صراحت گفت زنان توسط نظام اقتصادی و مردسالاری هم بازی خوردند.
بله همینطوره، و همین هم یکی از دلایل خودآگاهی زنان بود، چون زنان دیدند وقتی هم وارد بازار کار شدند مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتند، به هرزگی کشیده شدند، به تولید فیلمهای پورنو و در مقابل حیاء و ریختن عفتشان هیچ حمایت و دستمزد قابل توجهی هم دریافت نمیکردند و تبدیل به مانکنهایی شدند که طبق گزارشهای خودشان خیلیهایشان در هجده سالگی یائسه میشدند بخاطر تغذیه نامناسبی که داشتند، بدنهایشان کوچک میشد، بیماریهای لاعلاج مبتلا میشدند و اینها هر طرف را نگاه کردند دیدند بازی خوردند، تحقیر شدند، موجود درجه دوم فرض شدند، بخاطر همین به دلایل مختلف هر کس در هر گوشهایی به انگیزهیی بلند شد و جریانات فمینستی بوجود آمد.
با این حساب میتوان بوجود آمدن جریان فمنیسمی را طبیعی دانست؟
بله قطعا، چون واقعا حق داشتند، درسته که این جریان صحیح نبوده ولی طبیعی بوده. چون زنان در مقابل این نگاهها و جریانات ضد زن بدیل و جایگزین پیدا نکردند و دنبال جریانات فمینسمی رفتند و آن را تولید کردند.
و البته مطمئن باشید پشت جریانات فمینسمی نظام مرد سالار حاکم هست، یعنی از جریانات فمینسمی هم اینها سوءاستفاده کردند برای همین هم در در اواخر قرن بیستم و اوایل بیست و یکم زنان به خودآگاهی دومی رسیدند و متوجه آن شدند که این جریانات فمنیسمی هم آنان را بازی داده و هر چه هست سوءاستفاده از زن و کشاندنش به بازار کار به عنوان یک نیروی کار ارزان است و استفاده از آن بهعنوان یک سوژهی جنسی خیلی ارزان و راحت.
چقدر زن بیارزش شد که حتی نیاز طبیعی غریزی که مرد نسبت به زن داشت و باعث میشد بخاطر آن بهائی به زن بپردازد به انحراف کشیده شد یعنی حتی زن از جنس خودش هم نمیتوانست یک حمایتهایی داشته باشد.
گفتید چون زنان بدیل و جایگزین پیدا نکردهاند به سمت جریانات فمینسمی رفتند و آن را بوجود آوردند، بنظر شما بهترین جایگزین کدام است؟
قطعا اسلام و احکام اسلامی آن بهترین جایگزین است، درست است که همیشه در طول تاریخ حتی در صدر اسلام ظلمهایی نسبت به زنان شده ولی مسئله این است که جایگزینش را اسلام معرفی کرده.
یعنی اگر وضعیت مطلوب اسلام و احکام اسلامی در جامعه ما اجرا شود قطعا مسلم بدانید حمایتها در مورد زنان در این جامعه به حداکثر میرسد و خیلی وقتها تبعیض مثبت به زنان وجود داشته و وقتی آدم به بعضی از احکام مراجعه میکند خیلی خیلی حمایتها را میبیند.
مثلا شما ببینید در زمینه ارث، ما داریم که اگر یک مرد در حال بیماری زنش را طلاق دهد این زن تا یک سال اگر ازدواج نکند از این مرد ارث میبرد چون شاید مرد در نظرش این بود که زن را طلاق دهد تا موقع مرگش ارث نبرد ولی اگر در همین مدت خانم از دنیا رفت مرد از زن ارث نمیبرد. البته این یک مورد جزئی و فردی بود ولی این احکام در اسلام بیشمار هستند.
با این حساب چرا زنان ما در ایران جذب این جریانات میشوند؟
بخاطر ناآگاهی از این جریان است و آنهم بخاطر تبلیغات ناقص فمنیسیم، که بخشی از گزارهای خود را بازگو و بخشی را پنهان میکنند و یک موقع هم بخاطر نشناختن خود اسلام است که جذب این جریانات میشوند و عدم توجه به اینکه دلیلی که همه دنبالش میگردند اسلام است و الان جالب است گرایشات زنان به دین اسلام خیلی چشمگیر است و خانمها متوجه شدند که آن بدلیل اسلام است. برای همین میبینم که در اروپا چطور به اسلام گرایش پیدا میکنند و مسلمان میشوند. و اینهم در نظر بگیرید چقدر تبلیغات ضد اسلامی در آنجا رواج دارد.
اگر زنان ماهیت جریانات فمنیستی را بدانند قطعا از آن پس میکشند چون ماهیتی واقعا ضد اخلاقی دارد. برای جذب کردن افراد به جریان فمینیسم ماهیت آن را بیان نمیکردند و فقط میگفتند فمنیسم جلوی ستم شوهرتان را میگیرد یعنی فقط یک مشکل مطرح میشود. میگویند ما این را حل میکنیم ولی نمیگویند چطوری و با چه راهکارهایی! و خانمها هم به این ستم نه، آری میگفتند نه به فساد آری، آری!
پس قضیه فمنیسم اسلامی چیست؟ شما چه تعریفی برایش بکار میبرید؟ اصلا وجود خارجی دارد؟
ببینید، همه جریاناتی که در غرب وجود داشته با توجه به بسترهای موجود در آن جامعه بوجود آمده، مثلا جامعهیی با پیشینه و تفکرات کمونیستی، خب فمنیسم هم وقتی در این جامعه بوجود میآید فمنیسم مارکسیسمیست.
ولی در ایران چون کشور اسلامیست و نمیشد به صورت علنی با اسلام مبارزه کرد برای همین گفتند اگر بخواهیم جریاناتی فمنیسمی بوجود بیاوریم باید فمنیسم اسلامی تولید کنیم. اما حواسشان به این نبود که این فمنیسم اسلامی با آن فمنیسمی که آنها میخواهند کاملا متفاوت است. بلکه اصلا فمنیسم اسلامی اصلا نمیتواند وجود داشته باشد بخاطر اینکه جریانات فمنیسمی که در غرب وجود داشت مثل لیبرال فمنیسم واقعا گزارههای اصلیاش را از لیبرال گرفته و تناقض آشکار ندارد .
اما فمنیسم اسلامی اینطور نیست چون فمنیسم اسلامی از دل اسلام در نیامده و کاملا با گزارههای اسلامی متفاوت است مثلا اسلام هیچوقت به برابری کامل بین زن و مرد قائل نیست اما این افراد فقط بخاطر جذب مخاطب و یارگیری برچسب اسلامی میزنند تا گزارههای خودشان را با لعاب اسلامی به خورد زنان ما بدهند.
حتی خودشان اعتراف کردند ما بعضی از موارد کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان را عملا نمیتوانیم اجرا کنیم چون نمیتوانند این تفاوتها را انکار کنند.
حالا که این جریانات در کشور ما است، بنظر شما بیشتر وجه نظریهپردازی فمنیستهای ایرانی غالب بوده یا عملی؟
در ایران بیشتر جنبه جنبشی داشته است تا جنبهی نظری. یعنی تبدیل شده به یک جریان اجتماعی که بیشتر در قالب مبارزات و تحصن و تظاهرات یا در قالب نوشتههای ژورنالیستی و کمتر در زمینه نظری تئوریپردازی شده و میتوانیم بگویم تقریبا هیچ، چون آن چیزی که بوده بیشتر ترجمه کتابهای فمنیسمی غربی بوده. در کل در ایران نسبت به بخش نظری بخش جنبشی غالب است.
این جنبشها و حرکتها در داخل خانوادهها هم مشهود بود؟
بله خیلی واضح، مثلا یک دورهی آموزش حقوق در تهران به زنها دادند و گفتند شما این حق را دارید، آن حق را دارید و بیرون از گود زنها را به جان مردها انداختند و همیشه مردها را دشمن زنها معرفی کردند و همین باعث بالا رفتن آمار طلاق شد یعنی هیچ فایدهیی برای زنان نداشت که هیچ، به ضررشان هم شد. خانمها الان به خودشان آمدند و میبینند که این جریانات اینها را تحریک میکند و خانوادههایشان را از هم میپاشاند و بعد هم هیچ کس نیست از آنها حمایت کند.
یعنی اینها از پاشیدن خانوادهها چه سودی میبرند؟ به چه قیمتی؟
اینکه خانواده کمتر تشکیل شود. کمتر تشکیلشدن خانواده یعنی از یکطرف ترویج فساد، فلج شدن بازار کار و اقتصاد و شما میبینید در همه جای دنیا مثل کشور چین به شدت با فساد مبارزه میشود و مرتب سعی میکنند یک خانواده تشکیل شود و از فرزندآوری حمایت شود، حمایت شود از تشکیل خانواده، حمایت شود از ازدواج، بخاطر اینکه تمرکز افراد از همه جهات روی خانوادههایشان برود، چه جنسی، چه تفریح تا تمرکزشان روی کارشان باشد و بتوانند اقتصاد سالمی داشته باشند.
اینها تا ته قضیه را دیدهاند و نباید دشمن را سطحی ببینیم و انصافا حواسشان جمع بوده و قصدشان همین بوده که بالاخره به هر ترتیبی هست خانواده را از هم بپاشانند و فساد را در جامعه زیاد کنند تا رشد اقتصادی ضعیف شود تا کشورهای در حال توسعه از لحاظ فکری و اقتصادی به آنها وابسته شوند تا بتوانند بیشتر استثمارشان کنند و بیشتر از آنها بهره ببرند. درواقع برنامهریزی کلان است، هدف کلان است و به این سادگی نباید به این قضیه نگاه کرد.
اگر بخواهیم یکی از دروغهای فمنیسم را نمایان کنیم، روی چه موردی بیشتر میشود مانور داد؟
چون پشت جریان فمینسم جریان مردسالار بود، خانمها به دروغهایشان پی بردند، دروغگویان فمنیسمی بخاطر اهدافی که داشتند گفتند تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و زنها فهمیدند که این دروغ است، چون تفاوتها را دیدند. چون دیدند اینها بخاطر اینکه مجبور هستند مشغول کار شدهاند، چون وابسته به نظام اقتصادی بودند، بدهکارند، وام دارند و از آنطرف شوهرهایشان که نانآور خانواده بودند نیستند و اینها مجبورند تا آخر عمر کار کنند و از آنطرف هم مردها به هیچ وجه کمکشان نمیکنند.
بخاطر همین زنان با فشار مضاعف مواجه شدند برای همین مجبور شدند قرصهای توانافزا، قرصهای نیرو زا، اعصاب و روان مصرف کنند، برای اینکه بتوانند فشارهای روحی و جسمی فراوانی که به آنها وارد میشود را با اینطور دوپینگها تحمل کنند.
سلام در تحلیل نبرد آمریکا وایران با موضوع امپراتوری آمریکا در سایه رحم ایران به روز هستیم…منتظر شما هستیم…… http://jamaran110.parsiblog.com/1864512.htmبرای تعجیل در فرج مولایمان صلوات ودعا فراموش نشود..!
یا علی(ع)
نمی شناسمش
خوب بود یک بی.گرافی از ایشون میدادید
http://yekmohammad.persianblog.ir/
—
چارقد:
چارقد:
سلام
تو لینک مصاحبه اول، بیوگرافی شون هست که قسمت مقدمه ی همین مصاحبه هم لینکش گذاشته شده.
درهرحال از توجهتون ممنون و اگه نتونستید مقدمه رو خوب بخونید، این لینکش خدمتتون
http://www.4ghad.com/New/Article.php?SubjectID=29&ID=2231
چطور از خانومی که خودش پشت میز کار نشسته, و جزو نیروی کاره و همین کارش به مدد – به قول خودشون – بزرگترین دورغ فمینیسم به وجود آمده قبول کنیم که فمینیسم دستاوردی برای زنان نداشته. این خانوم اگر اعتقادی به کار کردن زنها و قدرت اقتصادیشون ندارند سر این کار چکار میکنند؟ چرا خانه نیستند که مرد ناناورشون باشه؟
من خارج از ایران و بدون بورس دولتی تحصیل می کنم و با حجاب هستم. با نظر انار موافقم. ما چه خوشمان بیاید چه نه این زنان فمینیست بودند که پس از مشروطه راه را برای آموزش و پرورش و فضای اشتغال را برای همه ما زنان بوجود آوردند. اگر الگویی مثل زن با حجاب تحصیل کرده پیدا شد مدیون تلاشهای کسانی مثل بازرگان و شریعتی است که تصویر ذهنی زن با حجاب بی سواد را شکستند. و الا روحانیون و حوزویان که از همان ابتدا و حتی همین امروز هم روی خوشی به تحصیل و اشتغال زنان نشان نمی دادند.
خوب است منصف باشیم حتی درباره مخالفان. این سیره حضرت علی است.
@انار: کاش بین کار به معنای فعالیت اقتصادی با کار به معنای حضور علمی اجتماعی فرق میگذاشتین. نمیشه این دو رو به یک چوب روند.
@مریم: این که یک جریان فاسد به صورت طبیعی آثار مثبتی هم داشته باشه، قابل انکار نیست و از قضا بارها اتفاق هم افتاده. ولی این دلیل نمیشه که اصل اون جریان مثبت بشه. به هر حال کشتن امام حسین علیه السلام هم باعث بیداری بخشی از جامعه اسلامی شد!
حرف شما سفسطه است. این خانوم اگر صبح میاد سر کار و کسی هست که حساب کارش رو داره و از جایی حقوق میگیره و یک سری انتظارات ازش میره که باید انجام بده داره کار میکنه. حقوقی که میگیره یعنی بخشی از اقتصاد مملکت برای کار ایشون ارزش تعیین میکنه و در مقابل خدمتی که ارایه میکنه دستمزد بهشون میده. این یعنی تعریف فعالیت اقتصادی در بخش خدمات. کار به معنای کار یدی و تولید جنس در کارخانه نیست که همیشه. معلمی به نظر این خانوم و شما کار نیست؟ یک بام و دو هوا که نمیشه.