از ژاله تا فردوس!

شریف امامی، نخست‌وزیر شده است و تظاهرات عظیم مردم تهران در روز عید فطر خود را نمایان کرده است. مردم تهران در چهار نقطه شهر با راهپیمایی و تظاهرات به سمت جایگاه‌های پیش‌بینی شده نماز عید فطر حرکت می‌کنند. تپه‌های قیطریه در شمال، نازی‌‌آباد در جنوب، بیابان‌های محمد علی جناح در غرب و میدان ژاله در شرق، چهار مقصد راهپیمایان تهرانی است.

بیشترین توجهات به شمال است؛ جایی که خیل عظیم راهپیمایان از خیابان کوروش کبیر (جاده شمیران) خود را به تپه‌های قیطریه رسانده‌اند. بیش از چهل هزار تن نماز عید را به امامت آیت‌‌الله دکتر محمد مفتح اقامه کرده‌اند.

شعارهای مردم همه سیاسی است … «مرگ بر شاه، درود بر خمینی، حسین سرور ماست خمینی رهبر ماست، نهضت ما حسینی رهبر ما خمینی است» … امروز مردم برای نخستین بار شعار «استقلال آزادی حکومت اسلامی» را سر دادند و خواستار بازگشت امام خمینی از تبعید به وطن شده‌اند.

تظاهرکنندگان در شرق تهران نیز با در دست داشتن عکس‌های امام خمینی، از میدان شوش حرکت کرده‌اند و از به هم پیوستن مردم از مسیر شهباز جنوبی ( ۱۷شهریور فعلی) خود را به میدان ژاله رسانده‌اند.

زنان با چادرهای مشکی و یا روپوش، در احاطه مردان حرکت می‌کنند. جمعیتی که مسافت ۵/۱ کیلومتری از سه راه ژاله تا میدان ژاله و خیابان فرح‌آباد (پیروزی فعلی) را یکپارچه کرده است، توسط خبرگزاری‌‌های خارجی بالغ بر پنجاه هزار نفر تخمین زده شدند. رژیم، امروز را عکس‌العمل خاصی نشان نمی‌دهد. زمزمه‌های مردم حکایت از قرار روز جمعه دارد.

*****

صبح روز جمعه هفده شهریور۵۷ است. هزاران تن از مردم تهران برای استمرار مبارزاتشان تا پیروزی نهایی و اعلام حقانیت نهضتی که در پیش گرفته بودند، برای یک راهپیمایی بزرگ سیاسی مذهبی به خیابان‌ها ریختنه‌اند.

بیش از بیست هزار تن در ژاله تجمع کرده‌اند. نظامیان و کوماندوهای رژیم با تانک و وسایل ضد شورش از ساعت ۲:۳۰ بامداد و پیش از حضور مردم در محل استقرار یافته‌اند تا کنترل اوضاع را در دست گیرند. مردم گروه گروه خود را به میدان ژاله رسانده‌اند، اما گارد اجازه ایستادن و شعاردادن را به کسی نداده است و با باطوم و گاز اشک‌آور و ماشین‌های آب‌پاش، تلاش کرده تا مردم را متفرق کند، ولی موفق نشده است.

سربازان مبادرت به تیراندازی هوایی می‌کنند، اما از مقامات بالا دستور می‌رسد که تیرها را به هدف بزنید! سربازان لحظه‌ای گیج مانده‌‌اند که بین مردم و حکومت شاهنشاهی باید یکی را انتخاب کنند. در این لحظه سر و کله بالگردها پیدا می‌شود که با کم کردن ارتفاع به یکباره مردم را به رگبار بستند. به دنبال آن تعدادی از گاردی‌ها نیز از پشت بام ساختمان کارخانه برق و دور سینمای میدان ژاله، مردم را هدف گرفته و مانند برگ بر زمین ریختند و بی‌رحمانه بسیاری را به شهادت رساندند.

*****

تعداد زیادی از مجروحین را مردم به بیمارستان‌های نزدیک میدان رسانده بودند. غروب هفده شهریور بود. رژیم طاغوت آن روز بشریت را به مسلخ برده بود. فردوس به همراه خانواده‌اش، از صبح مشغول کمک کردن به مجروحین بود و رسالت خود را هنوز انجام نداده بود. مجروحین نیاز به خون داشتند، فردوس هم به همراه تنها دخترش به صفوف مردم پیوست تا عصاره جانش را در اختیار این مجروحین بگذارد.

دشمن سفاک که لحظه‌ای از خدعه فروگذاری نمی‌کرد، بار دیگر دشمنی خویش را به مردم نشان داد. اتومبیل سفید رنگ ساواک مقابل بیمارستان ظاهر شد و مردم را به گلوله بست. گلوله‌ای مستقیم به مغز فردوس خورد. برخورد گلوله به پیشانی بود و زمین تشنه‌ای که حریصانه خون را می‌مکید.

نسرین، دختر فردوس، شاهد تیر خوردن مادر بود. خودش هم زخمی شده بود. آن‌ها را به بیمارستان منتقل کردند. نسرین معالجه شد، اما مادر… فردوس روز بعد شهید شد و در فردوس برین جای گرفت … شهیده فردوس امینی گلپایگانی …