دغدغه‌یی دخترانه

سردبیر از من نخواسته برای هیچ مناسبتی بنویسم. شاید فکر کرده دست به قلمم خوب نیست، زیاد هم مهم نیست آدم که نویسنده شد باید هرچیزی که به ذهنش رسید را قلم کند،‌ حالا اگر سردبیر دلش خواست بچاپاند، فبها؛ اگر نه حداقل خالی می‌شود از زیر بار گران کلمات و دَوَران افکارش.

من دغدغه‌ای دارم به نام دختربودن،‌ به نام زن شدن و مادرماندن. این روزهای حال و هوای من و تو دخترانگی است، روزهایی که می‌گذرند و مارا پرت می‌کنند به اواسط جوانی. تجربه‌هایی که دخترانگی‌مان را می‌گیرد و شاید موهبت دختربودن را تبدیل به همسری و مادری بکند. نقشی جدید و اجباری در فصل بعدی زندگی‌مان؛ نمی‌دانم چقدر من و تو آماده‌ایم، هرچند هنوز دختری نکرده‌ام، هنوز نفهمیده‌ام لذت دختر بودن به چیست!؟

برای من روز زن، روز مادر، وقتی مادرم تمام رنجش از زندگی تبدیل به کلمه‌ی زن شده، چه لذتی دارد تا مدام لبخند بزنم و گل برای لبخند زورکی‌اش پر پر کنم!؟ تا وقتی نفهمیده این دگردیسی اجباری این صعود را چگونه پیموده تا کلمه‌ای بگوید برای تنها دخترش، تا بفهمد فرق دخترانگی و زنانگی در این مصراع از غزل کوتاه عمرش چیست. من نمی توانم پایبند کلیشه باشم که دختر پیامبر ما با همه نحیفی تن، ‌سخت کار می‌کرد و آرد دستاس.

تجربه امروز من دنیایی است که بدون لب‌تاپ صورتی رنگ و ای‌دی‌اس‌ال پرسرعت و چشم‌های قرمز از خواندن و شیر کردن … نیست و من یله رها شده‌ام این وسط بدون فاطمه‌ای که بفهمم کجای این عصر جدید نقش پیامبرگونه‌اش را برای دختر امروز به تصویر می‌کشد.

الزامات من در دنیایی دگرگون‌یافته از عرب جاهلی است، ایده‌آل‌های من فراتر از داستان‌هایی است که تعریف‌اش در چارچوب خانه‌های گلی می‌گنجد و من در ذهن و روح سیالم، فاطمه، دختر پیامبرم را نمی‌توانم دختری امروزی تصور نکنم که قرار است به مسجد رفتن و کار در منزل بسنده کند و نفهمد که در جامعه پیرامونش چه می‌گذرد.

فاطمه‌ای که توسط مردانِ روایت و حدیث در کنج خانه حبس می‌شود و حیا و عفتش به جاهلانه و متعصبانه‌ترین شیوه تشریح می‌شود، بتی می‌شود که از او دور می‌شوم.

متنی که سفارشی نباشد همین می‌شود دیگر؛ نمی‌توانی گله کنی چرا پراکنده نوشتم یا رفته‌ام جاده خاکی، حرف‌های فرو خورده است دیگر. دلم می‌خواهد تخیل کنم و فاطمه دوست‌داشتنی‌ام را بیاورم این روزهایی که میلیون‌ها آدم در شهری کنار هم مجبور به زندگی‌اند. ارتباطات و اطلاعات حکم منبر و مسجد را دارد در قسم سیاسی و اطلاع‌رسانی کنار عبادی‌اش و فاطمه، دختر پیامبرم چقدر درس می‌خواند؟

روحش را در دنیای وحشی امروز چگونه از چشم‌های وقیح می‌پوشاند، خانه‌اش را چگونه با این وسایل ارتباطی، امن می‌کند و پسرانش را یک به یک آماده رسالتی بزرگ…‌ می‌خواهم تصور کنم فاطمه، دختر پیامبر در قرن بیستم چگونه الگو می‌شود برای من و تو …؟

۲ دیدگاه در “دغدغه‌یی دخترانه”

  1. بسیار مطلب پرمفهومی بود. واقعا جای فکر داشت. فقط این عکس خیلی فوق العاده وحشتناک، غیر مرتبط هست با این مطلب!!!!!!

دیدگاه‌ها بسته شده است.