داستان فیلم در دهکدهای در شرق آلمان، اندکی قبل از شروع جنگ جهانی اول اتفاق میافتد. میشائیلهانکه در روبان سفید، روایتگر شیوع بیاخلاقی و خشونت در جامعه آلمانی ست. جامعهای که کمی بعدتر مهد نازیسم میشود.
این سوال که چه گروههایی و چرا به جنبش فاشیسم میپیوندند، مورد توجه متفکرین و اندیشمندان زیادی بودهاست. در جامعهشناسی دو گروه عمده دو پاسخ جامعهشناسانه و متضاد به این سوال دادهاند. گروه اول نظریهپردازان جامعه تودهواراند، از جمله هاناآرنت، که معتقد بودند پیدایش جنبشهای توتالیتر و پیوستن مردم به این جنبشها حاصل ذرهای شدن مردم و افول طبقات و گروههایی است که تا پیش از آن از مردم عضوگیری میکرد. با درهم شکسته شدن طبقات و گروهها، افراد ذرهای شده و به نازیسم گرایش پیدا میکردند.
گروه دوم دیدگاه جنبش طبقاتی است که برعکس معتقدند نازیسم حاصل تقویت پیوندهای طبقاتی است. این طبقه متوسط و لایه میانی جامعه بودند که از نازیها حمایت کردند. هیتلریسم واکنش نومیدانه بخش پائینی طبقه متوسط است که فقر روانشناختی آنها را دچار ناامنی احساسی کرد و همین موضوع زمینه را برای پیدایش جنبش تودهای فراهم آورد.
میشائیلهانکه در روبان سفید جنبههای روانشناسانه پیدایش نازیسم را پررنگ میکند. روبان سفید، بیننده را وارد جامعهای میکند که مرگ عاطفه و انسانیت آنرا به یخچالی وحشتناک تبدیل کرده است. جامعهایکه نسبت به زنان و کودکان فوقالعاده بی رحم است. جامعهایکه عطوفت و لطافت زنانه در آن سرکوب شده. جامعهایکه در مورد کودکان مقررات سفت و سخت اعمال میشود و خاطیان به شدت تنبیه میشوند. جامعهایکه نگاهی صرفاً جنسی به زن دارد و نسبت به نیازهای او بیتفاوت است.
وقتی جایگاه پست و فرودستانه زن در جریان فیلم را میبینی، وقتی زجر و اشک زنان ستمکشیده جامعه سرد و خشن را میبینم، وقتی نگاه کالایی به زن و سوءاستفادههای متعاقب آنرا میبینم، وقتی میبینم همین مردماناند که اندکی بعدتر برای هیتلر هورا میکشند و آنگونه تاریخ را رقم میزنند، ناخودآگاه یاد این سخن پیامبر میافتم که:
زنان را جز کریمان گرامی نمیدارند و جز فرومایگان خار نمیکنند.*
به این نتیجه میرسی که میتوان « کیفیت رفتار با زنان» را شاخص خوبی گرفت برای سلامت اخلاقی جامعه، که برای سلامت جامعه باید روی نوع برخورد با زنان بیشتر تأمل کرد، بیشتر کار کرد.
* ما اَکْرَمَ النِّساءَ اِلاَّ کَرِیمٌ وَلا اَهانَهُنَّ اِلاَّ لَئِیمٌ–