نه؛ نمی‌شود از زینب نگفت

نمی‌توان از فاطمه (س) گفت و از زینب (س) نگفت؛ مگر می‌شود دو نور را از هم جدا کرد؟ دو نوری که تاریخ را زیر و رو کرده‌اند و هزار و چهارصد سال پیش، تعالیم امروزی فمینیسم را به تمسخر گرفته‌اند و مردانه از کیان زنانه بودن خود دفاع کرده‌اند؛ آنهم دفاعی بس جانانه و دلیرانه و تاریخ‌ساز…

نمی‌توان از زینب (س) گفت و از حسین (ع) نگفت؛ مگر می‌شود دو نور را از هم جدا کرد؟ دو نوری که خود تمام تاریخ هستند و در زمانه‌ای که زنان در پرده غفلت و جهالت به سر می‌بردند و از جغرافیای انسانی حذف شده بودند، مفهوم عشق خانوادگی و رابطه خواهر – برادر را به زیبا‌ترین شکل ممکن به تصویر کشیدند و یادگاری گذاشتند برای همه خواهر و برادرهای تاریخ؛

خواهر و برادری که مرید و مراد بودند اما زینب (س) نشان داد که به خوبی توانایی نشر معارف درخشان مرادش حسین (ع) را دارد؛ آنهم در جمع کاخ‌نشینان شامی که تا خرخره در سکه‌های زر و چماق‌های زور و رسانه‌های تزویر یزید غرق شده‌اند…

نمی‌توان از حسین (ع) گفت و از کربلا و دشت نینوا نگفت؛ از تل زینبیه نگفت؛ از چادر خاکی و پاره پاره نگفت؛ از عطش کودکان که به دامان عمه پناه می‌برند، نگفت؛ از خواهر داغ دیده نگفت؛ از بدن چاک چاک نگفت؛ از فریادهای خواهرانه نگفت… نه؛ نمی‌شود از زینب نگفت…

گاهی در تاریخ، انسان‌های بزرگ و ارجمندی یافت می‌شوند که مدال افتخار انسانیت را می‌گیرند و بر قله رفیع شکوه و جلال می‌ایستند و از محدوده زمان خود پا فرا‌تر نهاده و زندگیشان برای همیشه در پیشانی تاریخ می‌درخشد و همواره الگویی بزرگ برای انسان‌های حق‌جو می‌شوند.

این افراد برای خود آفریده نشده‌اند؛ بلکه متعلق به همه نسل‌های بعد از خود هستند. حضرت زینب (س) نمونه بارزی از این افراد می‌باشد. زندگی سراسر حادثه و مصیبت ایشان که با حادثه جانسوز کربلا گره خورده، تبیین کننده اهداف نهضت عظیم عاشورا و رسالت جدّ بزرگوار و امامان خویش است.

زینب (س) پیامبر عاشوراست. نهضتی که امام حسین (ع) آن چنان عمیق و وسیع و ماندگار، با آنهمه شکوه و زیبایی، از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا، آورد و سرانجام از اول محرم سال ۶۱ ه.ق. تا روز عاشورای‌‌ همان سال در سرزمین کربلا شکل گرفت و به ثمر رسید. سپس زینب (س) بود که عهده‌دار نگهداری و رساندن پیام و رسالت برادر – اهداف قیام عاشورا- گردید و آن را به کوفه و شام و مدینه و هرجای دیگری که توانست ابلاغ نمود و با هجرت‌ها و مجاهدات خستگی ناپذیر خود به تبیین آن پرداخت و همگان را از ماهیت ظلم ستیزی و حق جویانه آن آگاه کرد.

اگر گاهی «عظمت در نگاه است، نه در چیزی که بدان می‌نگرند»، آنگونه که برخی گفته‌اند، گاهی هم زیبایی در نگاه و دید انسان است، نه در دیدنی‌ها. آنکه به چشم «نظام احسن» به همه هستی می‌نگرد، از این نگاه، خیلی چیز‌ها هم «دیده» می‌شود، هم «زیبا» دیده می‌شود، تا چه عینکی بر چشم زده باشیم و از کدام زاویه به هستی و حوادث بنگریم.

«زیبا بینی» هستی و حیات، هم آرامش روح و وجدان می‌بخشد، هم صلابت و پایداری و پایمردی می‌آفریند و هم قدرت تحمل ناگواری‌ها را می‌افزاید.

آنچه دنیای امروز و جامعه اسلامی به آن نیاز دارد، پیروان خلف زینب (س) هستند؛ دختران و زنانی که نه پا به پا که پشت مردان خود را محکم نگه داشته‌اند تا مردان جنگی از وسعت تعداد دشمنان نهراسند که پروردگار عالمیان وعده داده «کم من فئته قلیله غلبت فئته کثیره باذن الله».

این روز‌ها، جامعه اسلامی به «آیات‌القرمزی»‌های بیشتر نیاز دارد؛ مگر نه آنکه هر روزمان عاشوراست و هر جای این دنیا کربلا؟ پس کجایند زینب‌هایی که درد برادران خود را فریاد بزنند؟ و چه خوش گفت آن معلم شهید که «آنان که رفتند، کاری حسینی کردند و آنان که هستند باید کاری زینبی کنند؛ وگرنه یزیدی‌اند.»