برای آزادی یک غزل در بند

با اینکه سوالات را از قبل در یک صفحه آماده کرده بودم و سعی داشتم در این سوالات، مجهولات ذهنی خودم و مخاطبم را بیاورم؛ وقتی زمان مصاحبه با وبلاگ ایات‌ القرمزی فرا رسید، صفحه‌یی دیگر ورق خورد! از دختر شاعره‌ی بحرینی که بخاطر سرودن یک شعر شکنجه و در آخر محاکمه شد رسیدیم به دختران امروزی که می‌خواهند این عرصه را خالی نگذارند، میخواهند از آیات بشنوند، اما نه آیاتی که سرنوشت‌ش را زندان و شکنجه رقم زد، آیاتی که آینده‌ی او یک آینده‌ی شگفت‌انگیز است. آینده‌ای که گره می‌خورد به آینده‌ی همه‌ی مجاهدان راه حق…

دوست داریم بدانیم اهرم قلم «تلاشی کوچک برای آزادی شاعر بزرگ بحرینی آیات القرمزی» را چه کسی و یا چه کسانی به دست گرفته‌اند؟

قبل از شما، ما خودمان این سوال را از خودمان کردیم. وقتی خبر دستگیری و شکنجه‌ی آیات منتشر شد. گفتیم کی هستیم؟ انسان‌ها در هر پیش آمدی این سوال را از خود می‌کنند و موضع و عملکردشان نسبت به آن پیش آمد متناسب است با جوابی که آن لحظه به این سوال مهم می‌دهند.

ما وقتی متعرض ماهیت خود شدیم دیدیم هیچ نیستیم به جز اینکه شعر را دوست داریم و شب‌ها آن را مشق می‌کنیم. به جز اینکه همه ساکن سرزمین زبان پارسی هستیم. این دو پاسخ یعنی شاعر بودن و ایرانی بودن به ما فرمان داد این تارنگار را راه بیندازیم. شاعر بودن یعنی وفادار بودن به دریافت‌های صادقانه‌ی انسان از هستی. ایرانی بودن هم کمترین معنایش وفاداری به منش ایرانیان است.

ما دیدیم به شاعری در همسایگی ما ظلم شده، ظلمی آشکار در حالی‌که رسانه‌های قدرتمند و بزرگ جهان تا آنجا که بتوانند از دیدن آن اجتناب می‌کنند. ما دیدیم به یک شاعر ظلم شده و این شاعر فقط یک شاعر نیست. این شاعر نماینده‌ی یک ملت است که مظلومیتش نادیده گرفته شده. این شد که وبلاگ آیات القرمزی به فهرست وبلاگ‌های دنیا اضافه شد.

‫پس این وبلاگ را گروهی اداره می‌کنید.

نه دقیقا. ببینید، کارهای وبلاگ را بیشتر یک نفر انجام می‌دهد. اما تعداد زیادی از شاعران پارسی‌سرا به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم با وبلاگ همکاری دارند.

یعنی چطور همکاری‌هایی؟

وبلاگ آیات القرمزی در اصل، دو بخش دارد. یکی اخبار مربوط به آیات که درپست های اصلی وبلاگ نمایش داده می‌شوند. دو دیگر شعرهایی که در مورد آیات توسط شاعران پارسی سروده شده، که اینها در «صفحات جداگانه» ی وبلاگ ثبت شده‌اند و پیوند (لینک) شان در منوی کناری وبلاگ قرار دارد.

بخش نخست بیشتر بر عهده‌ی آن یک نفر است که اخبار مربوطه را رصد کند. اما در بخش دوم شاعران دیگر کمک می‌کنند. منظورم این نیست که لطف می‌کنند و می‌سرایند! منظورم این است که در میان دوستان و وبلاگ‌هایی که می‌شناسند، هر شعری که برای آیات سروده می‌شود را به آن نفر نشان می‌دهند و از این قبیل همکاری‌ها.

اما برایمان جالب است بدانیم ‫این اخبارها را چطور جمع‌آوری میکنید؟ منبع اصلی یا خاصی هم دارید؟

نمی‌توانم بگویم ما منبع یا منابع خاصی داریم. منبع ما بیشتر پایگاه‌های خبررسانی عربی است. اما تا آنجا که بتوانیم با خود بحرینی‌ها هم ارتباط برقرار می‌کنیم. با این حال با توجه به شایعاتی که ابتدائا در مورد شهادت خانم القرمزی وجود داشت سعی می‌کنیم هرخبری را در وبلاگ نگذاریم و کمی در مورد هر مطلب کند و کاو می‌کنیم.

برای مثال در یکی از خبرگزاری های ایرانی، پانزدهم اردیبهشت ماه خبری مبنی بر آزادی خانم القرمزی و تمامی زنان در بند آل خلیفه منتشر شد. ما اولین کاری که کردیم نگاه به رسانه‌های عربی بود. وقتی هیچ نشانی از این خبر نیافتیم با این خبرگزاری تماس گرفتیم و از آن‌ها منبع‌شان را سوال کردیم، که تا الآن قرار است یا خبر دقیق‌تری به ما بدهند یا خبر راتکذیب کنند. نمی‌دانم چرا تکذیب خبر و اعتراف به اشتباه اینقدر برای ما دشوار است… حتی آن خبرگزاری محترمی که اولین بار خبر شهادت آیات را منتشر کرد هم هیچ‌گاه، خبر اشتباهش را تکذیب نکرد.

و یا حتی خبر به کما رفتن و آزار و اذیت جنسی ایشان!

دقیقا همینطور است. در سومین خبری که منتشر شد هیچ اثری از موارد دو خبر قبل، یعنی «تجاوز»، «به‌کما رفتن» و «شهادت» نبود و این بیشتر به اوضاع بد بحرین و نبود یک رسانه‌ی قدرتمند و راست‌گوی بحرینی برمی‌گردد.

فعالیت‌های شما فقط محدود به همین وبلاگ می‌شود؟

در این موضوع و در اینترنت فعالیت جدی ما فقط محدود به همین وبلاگ ست. فعلا که اینگونه است. البته چند تن از دوستان در فیس‌بوک هم، کارهایی انجام داده‌اند که آن فعالیت‌ها جهانی‌تر است.

کامنت‌دونی‌های وبلاگ آیات را که نگاه می‌کردم، برخی ایراداتی به فعالیت‌های وبلاگ وارد کرده‌اند، میخواستم بدانم قضیه چیست؟

هیچ‌گاه نمی‌توان همه را راضی نگه داشت. همیشه در بهترین حالات هم عده‌ای مخالف وجود دارند. چیزی که مهم است این است که ما دلیل این مخالفت‌ها را بدانیم.

گاهی ما شرایط مشروعیت را زیر پا می گذاریم که مستحق اتهامیم.

گاهی ما فقط متهم به زیر پا گذاشتن شرایط مشروعیت هستیم، در حالیکه این اتهام صحت ندارد، در این حالت هم ما مامور به دفاع و اطلاع‌رسانی هستیم.

گاهی هم ما و مخالفین‌مان روی شرایط مشروعیت اشتراک‌نظر نداریم. در این حالت تا جایی که می‌شود باید باهم گفتگو کنیم و احترام هم را نگهداریم.

در چند کامنت ما دچار تنش شدیم که این تنش‌ها در دو موقعیت آخر دسته‌بندی می‌شوند. فردی می‌گفت شعر گفتن ما برای آیات باعث ایجاد فساد در بدنه‌ای از اجتماع می‌شود، افرادی هم می‌گفتند ما حق نداریم در مورد آیات فعالیت کنیم، یا در صورتی حق داریم که در مورد افراد مورد نظر آن‌ها هم فعالیت کنیم.

این مسائل باعث شد چند بحث کوتاه و نه کاملا مودبانه و آرام در کامنت‌ها شکل بگیرد. عده‌ای از دوستان بر این عقیده بودند که بهتر است نظرات تنش‌زا منتشر نشود. ما هم تا به حال تعدادی از نظرات تنش‌زا را منتشر نکردیم ولی نه آن نظراتی که علیه خودمان بود. بلکه آن نظراتی که مدافع ما بود ولی کمی دچار تندروی بود. درحالیکه کامنت‌های انتقادی همه منتشر شدند و در حد توان به آنها پاسخ هم داده شد.

عکس‌العملی که در وبلاگستان نسبت به این قضیه شکل گرفت چطور بود؟‬

با اینکه ما کمترین امکانات، کمترین تبلیغ (و باید اعتراف کنم) کمترین تلاش را برای این وبلاگ داشتیم اما تاثیر و تاثر خوبی بین ما و دیگر وبلاگ‌ها شکل گرفت. مخصوصا وبلاگ‌هایی با این سه موضوع: ادبی، شخصی و مذهبی؛ که کمتر اسیر سیاست‌زدگی‌های متداولند.

‫فکر میکنید وجه تمایز وبلاگ ایات القرمزی چه بود که باعث شد این طیف وبلاگ‌نویس‌ها را وارد گود کند؟

یقینا وبلاگ آیات القرمزی سهم اندکی در توجه وبلاگ‌نویسان به موضوع آیات القرمزی داشت. آنچه که باعث توجه وبلاگ‌نویسان و شاعران به موضوع آیات القرمزی بود، اولا خود آیات بود و دوما غیرت، وجدان و بینش خود این وبلاگ‌نویسان و شاعران.

وبلاگ آیات القرمزی اگر سهمی داشت بسیار اندک بود و همین اندک هم مرهون عملکرد تقریبا صادقانه‌اش بود. درمیان‌نبودن نام، از ما فرصت ریا و سیاسی‌کاری را گرفت. وقتی پای ریا و سالوس از بازی کوتاه باشد، دست اعتماد دلهای پاک و مومن به سوی انسان دراز می‌شود. از نظر من تنها وجه تمایز وبلاگ_ اگر امتیازی در کار باشد_ همین نبودن «نام» است.

خیلی دوست داریم بدانیم از میان شعرهایی که درباره‌ی آیات سروده شده کدام بیشتر به دل‌تان نشست؟

فکر نمیکنم در این مورد نظر شخص من مهم باشد. با اینحال برای من بیشتر آنهایی ارزش داشت که شاعرانش تازه شروع به شاعری کرده‌اند. در شعر کسانی که سالها به‌طور جدی تمرین شعر کرده‌اند؛متانت، استواری و نکات ظریف زیبایی‌شناسانه موج می‌زند اما در شعر کسانی که اولین مشق‌های شعرشان را به اولین مشق‌های غیرتشان گره می‌زنند، چیزی که درخشان است؛ صداقت، صمیمیت و اخلاص است…

فکر کنم وقت‌ش شده برویم سر سؤالات تخصصی مخصوص چارقدی‌ها؛ اول از همه کمی از وضعیت زنان و دختران بحرینی برایمان بگویید.

متاسفانه اطلاعات خاصی در این مورد ندارم. همینقدر می‌دانم که در میان تمام کشورهایی که هم اکنون در آنها قیام شده است؛ حاکمان بحرین بدترین و کثیف‌ترین برخوردها و سرکوب‌ها را نسبت به زنان دارند. چیزی که در هیچ یک از کشورهای مشابه به این شدت مشاهده نمی‌شود.

در این فاجعه‌ی تیره یک نکته‌ی مثبت وجود دارد. همانطور که احتمالا می‌دانید، غول‌های رسانه‌های غربی در میان تمام قیام‌ها استثنائا سعی در ندیدن قیام مردم بحرین را دارند. یعنی به خاطر سیاست خاص غربی‌ها تا آنجا که بتوانند جنایات آل خلیفه را ندید می‌گیرند. این خاصیت نظام سرمایه‌داری ست. با این حال نظام سرمایه‌داری در دل خود خواص و خواسته‌های کوچکی را هم پرورانده که گاه به ضرر خاصیت و خواسته‌ی اصلی،خود را نشان می‌دهند.

یکی از این خرده جریانات درون گفتمانی غرب، فمینیسم است. داعیه‌ی دفاع از حقوق زنان باعث می‌شود انتظار مردم از رسانه‌هایشان بالا برود، باعث می‌شود مردم خواستار توجه جدی و دقیق به مسئله‌ی زنان باشند. اینجاست که پس از گذشت مدت زمانی طولانی از دستگیری آیات ایندپندنت و کریستین ساینس مانیتور به دفاع از آیات و زنان مظلوم بحرینی بر می‌خیزند.

تا آنجا که ساینس مانیتور اعتراف می‌کند : «جامعه جهانی در قبال این رژیم سکوت مطلق پیشه کرده است». منظور از جامعه‌ی جهانی چیست؟ منظور ایران است؟ منظور مردم عربند؟ من فکر می‌کنم جامعه‌ی جهانی یعنی جامعه‌ی رسانه ای غرب. چرا که بیشتر اهالی مشرق‌زمین از ابتدا موضع روشن و محکمی در قبال بحرین داشتند.

بی‌آنکه احترام خاصی برای اندیشه‌ی مارکسیسم قائل باشم، یاد بخشی از اندیشه‌های جناب مارکس افتادم که گویای این نکته بود: «لیبرالیسم انتظارات را بالا می‌برد ولی نمی‌تواند برآورده‌شان کند»

‫پس با این حساب فکر میکنید لازم است زنان در این صحنه‌ها حضور داشته باشند؟ حالا یا مثل آیات القرمزی شعر بگویند و یا… ؟

اینجا که واقعا نظر من مهم نیست. فکر می‌کنم نظر اسلام این است که وقتی پای حمله و هجوم محض در میان است لزومی ندارد که خانم‌ها در میدان حضور داشته باشند، اما آن زمان که هنگام دفاع از حقیقت است بر خانمها هم جهاد واجب می‌شود. برترین انسان‌ها، حضرت زهرا (سلام الله علیها) هرگز در جنگی حضور پیدا نکردند اما سرانجام در حال دفاع از حق به شهادت رسیدند. البته این مسائل را باید از یک اسلام‌شناس پرسید.

چیزی که من می‌بینم این است که این حضور فعال و شجاعانه‌ی بانوان بحرینی تاثیر بسیار گسترده‌ای بر قیام مردم بحرین گذاشته است. تا آنجا که رسانه‌های کور هم مجبور شدند ببینند، تا آنجا که حکومت آل‌خلیفه به خاطر احساس خطر و نزدیک‌شدن به شکست، بدترین جنایات را نسبت به زنان انجام می‌دهد.

این توحش‌ها علامت ترس است. علامت شکست است. وقتی یک حیوان وحشی محاصره می‌شود توحش و چنگ و دندان کشیدنش دو چندان می‌شود. وقتی یک نفری آخرین لحظات غرق شدن را مقابل خود می‌بیند بیشتر دست و پا می‌زند. آل خلیفه هم وحشی شده است، هم دارد دست و پا می‌زند و ان‌شا‌الله که سرنگونیش نزدیک است…

با این اوصاف، ‫دختر مسلمان‬ باید ‫کجای اجتماع و تغییرات جامعه باشد؟‬

دختر مسلمان خودش خوب می‌داند کجا باید بایستد، به شرطی که خودش را بشناسد. دختر مسلمان تا وقتی «خود» را نیافته است نباید کاری به جامعه داشته باشد. سخن تمام پیمبران و شاعران بزرگ همین بوده است: خود را بشناس!

دختر مسلمان وقتی خود را شناخت دیگر می‌تواند در شرایط مختلف جایگاه خود را پیدا کند. گاهی باید زینب (سلام‌الله علیها) باشد، گاهی معصومه (سلام‌الله علیها)، گاهی باید سمیه باشد و گاهی هم اسماء، گاهی هم باید آیات باشد. آنچنانکه آیات آیات است و در جایگاه تاریخی خود قرار دارد.

‫ دختران جامعه ما چه؟ آنان خیلی وقت پیش ثابت کرده‌اند همیشه در عرصه حاضرند، بنظر شما این حضور آنطور که باید درک شده؟

حتما همینطور است، دختران ما و دختران مسلمان، تاریخ شگفت‌انگیزی را از خود به جا گذاشته‌اند. اما نکته‌یی که وجود دارد این است که صرف «حضور در صحنه» کافی نیست. همانطور که در سوال قبلی مطرح شد، این حضور باید همراه با خودآگاهی باشد. وقتی «خود آگاهی» نباشد ما وجود نداریم. لااقل به‌عنوان یک شخصیت حقیقی وجود نداریم. و الا حضور به‌عنوان یک شخصیت حقوقی یا یک شخصیت مجازی ارزشی ندارد.

درمورد ایمان این سخن را بسیار شنیده‌اید که بسیاری از انسان‌ها مومنند؛ چون در یک خانواده و محیط مومن متولد شده‌اند و این ایمان ارزشی ندارد. خطری که درمورد تاکید بر «حضور صرف» وجود دارد چیزی شبیه این است. اینکه نکند این «حضور صرف» ‌ها ما را قشری بار بیاورد. نکند ما چون عضو فلان قشر یا فلان خانواده یا فلان نگاه سیاسی یا فلان تیپ لباس هستیم در جایگاهی حضور پیدا کنیم؟ اگر حضور ما اینگونه قشری باشد بسیار مضحک و بی‌فایده است.

مثلا اگر بشنوید «عده‌ای از گوسفندان غرب کشور برای اعتراض به نبود آزادی‌های مدنی در زمین چمن فوتبال تجمع کردند» چه حسی به شما دست می‌دهد؟ یک حس حماسی یا یک حس مضحکانه؟ شما به این خبر می‌خندید چون می‌دانید یک گوسفند اگر هم در تجمعی شرکت کند یقینا از سر مسئولیت یا شجاعت نبوده است.

ما انسان‌ها خیلی وقت ها در زمین باطل یا حق حضور داریم اما حضورمان فرقی با حضور یک گلدان ندارد. یعنی آنجا هستیم چون آنجا گذاشتندمان. آنجاییم چون آنجا به دنیا آمدیم. آنجاییم چون آنجا شلوغ‌تر است. تفکر قشری یکی از نتایج جوامع سیاست‌زده است. دختر مسلمان قبل از حضور باید «خود آگاهی» داشته باشد. چیزی که به لطف خدا در دختران مسلمان زمانه‌ی ما وجود دارد.

‫ ‫ آینده دخترانی مثل ایات که مقابل فساد و زور ایستادگی کردند و میکنند و همیشه در صحنه حاضر هستند را چطور می‌بینید؟ بنظر شما چه چیزی در انتظارشان هست‬؟

تا اینکه چگونه به آیات بنگریم جواب این سوال فرق می‌کند!

اگر به‌عنوان یک فرد به نام «آیات حسن یوسف القرمزی» که مبارزه کرده و حالا به زندان افتاده و احتمالا بعید است دست از مبارزه بکشد، نگاه کنیم، مسلما سرنوشت مبهم و به احتمال زیاد تلخی در انتظار اوست. حتی اگر از این محاکمه‌ها و شکنجه‌ها جان سالم به در ببرد، باز هم ممکن است به بند بدان گرفتار شود.

اما اگر آیات القرمزی برای ما به منزله‌ی اهداف و آرمان‌های آیات القرمزی باشد مسلما آینده‌ی او یک آینده‌ی شگفت‌انگیز است. آینده‌ای که گره می‌خورد به آینده‌ی همه‌ی مجاهدان راه حق. به همان آینده‌ی روشنی که پروردگار در کتابش و در سوره‌ی نور آن را وعده کرده است:

وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی‌الارض کما ستخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم‌الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا یعبدوننی…

ممنون از وقتی که برای چارقدی‌ها گذاشتید و صبورانه پاسخ‌گوی پرسش‌های ما بودید.

من هم سپاسگذارم از اینکه وبلاگ ما را نگاه کردید و پر حرفی مرا تحمل.

۲ دیدگاه در “برای آزادی یک غزل در بند”

  1. خاطراتی زیبا از شهید چمران به روایت همسرش(غاده چمران)

    مهریه‌ام قرآن کریم بود، و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت(ع) و اسلام هدایت کند. اولین عقد در صور بود که عروس چنین مهریه‌ای داشت. یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریه‌اش نداشت. برای فامیلم، برای مردم عجیب بود این‌ها.

    ***
    گفتم: چرا غذای شب عید را که مادر برایمان فرستاد نخوردید؛ و نان و پنیر و چای خوردید. گفت: این غذای مدرسه نیست. گفتم: شما دیر آمدید بچه‌ها نمی‌دیدند شما چی خورده‌اید؟ اشکش جاری شد و گفت: خدا که می‌بیند.

    ***

    بیش‌تر روزهای کردستان را در مریوان بودیم. آن جا هیچ چیز نبود. روی خاک می‌خوابیدم. خیلی وقت‌ها گرسنه می‌ماندم و غذا هم اگر بود هندوانه و پنیر و… خیلی سختی کشیدم. یک روز بعد از ظهر تنها بودم، روی خاک نشسته بودم و اشک می‌ریختم. که مصطفی سرزده آمد. دو زانو نشست و عذرخواهی کرد و گفت: من می‌دانم زندگی تو نباید این‌طور باشد. تو فکر نمی‌کردی به این روز بیفتی. اگر خواستی می‌توانی برگردی تهران ولی من نمی‌توانم، این راه من است…. گفتم: می‌دانی بدون شما نمی‌توانم برگردم… گفت: اگر خواستید بمانید، به خاطر خدا بمانید نه به خاطر من.
    گفتند: مصطفی زخمی شده اما من رفتم به سمت سردخانه وقتی او را دیدم فقط گفتم: اللهم تقبل منا هذا القربان. بعد او را بغل کردم و خدا را قسم دادم به همین خون مصطفی که با پرواز او رحمتش را از این ملت نگیرد.

    ***

    حالا هرازگاهی نوشته او را می‌خوانم:
    خدایا! من از تو یک چیز می‌خواهم؛با همه اخلاصم که محافظ «غاده» باش و در خلأ تنهایش نگذار. من می‌خواهم که بعد از مرگ او را ببینم در پرواز. خدایا! می‌خواهم غاده بعد از من متوقف نشود و می‌خواهم به من فکر کند مثل گلی زیبا که در راه زندگی و کمال پیدا کرد و او باید در این راه بالا و بالاتر برود. می‌خواهم غاده به من فکر کند مثل یک شمع مسکین و کوچک که سوخت در تاریکی تا مرد و او از نورش بهره برد. برای مدتی بس کوتاه.

    WWW.OSTAZONA.IR

  2. « دزدها هم به دنبال دزدند…»
    تحلیلی بر گزارش سازی جریان انحرافی از تریبون روزنامه ایران
    در » سخن سوخته »
    پیشنهاد می کنم حتماً مطالعه کنید.
    http://sokhanesookhteh.blogfa.com/

دیدگاه‌ها بسته شده است.