گیرنده‌ی نامه: خود ِ تو

اول به نام خدا؛ بعد سلام

باید بنویسم؛ برای تو که در این زمانه‌ی پوشش‌های رنگارنگ، حجاب برتر را انتخاب کرده‌ای. برای تو که شاید حرف مرا بفهمی. از پوشش امروزه راضی نیستم. دلم می‌گیرد. هر وقت بیرون می‌روم، بخش زیاد انرژی‌ام را از دست می‌دهم.

یکی دو دهه پیش بی‌حجاب‌بودن عجیب بود و ناپسند اما این روزها انگار دارد برعکس می‌شود. در نوجوانی از اینکه حجاب داشتم، احساس غرور می‌کردم اما خواهر کوچک‌م این‌گونه نیست. می‌گوید دوست دارد رنگ جامعه‌اش شود، فرزند زمانه خودش باشد، مثل دوستش، مثل این هنرمند یا آن شاعر! من نمی‌توانم بگویم‌ش از اینکه حجاب داری احساس غرور کن. خودش باید ببیند چطور ما در جامعه برتر هستیم؛ آن‌وقت این حس در وجودش پرورش پیدا کند.

نگو این که آسان است! سخت است احساس برتری کند وقتی همراهم باشد و ببیند چطور توی فروشگاه قفسه باز به خاطر چادری‌بودنم حساسیت‌برانگیز می‌شوم. چطور توی بحث‌های پرشور لوازم آرایش در مهمانی‌ها کم‌حرف و منزوی می‌شوم. یا حتی چطور فروشنده، اول به درخواست دخترکان پرعشوه بی‌حجاب توجه می‌کند.

به نظر تو ارزش‌هایی بسیار قوی باید داشته باشد، تا با دیدن این وقایع دچار تزلزل نشود یا اینکه این برخوردها را از جامعه حذف کرد؟

نکته‌اش این است که از وضع پیش‌آمده راضی نباشیم و بی‌تفاوت از کنارش نگذریم. نگوییم ما به راه خودمان می‌رویم و آن‌ها به راه خودشان. چرا که بی‌تفاوتی جامعه را از هم می‌پاشد. باید وضع کنونی حجاب را تغییر دهیم یا حداقل با تمام وجود برای تغییر دادنش تلاش کنیم.

راه‌هایی زیاد امتحان شده؛ مانند شعار دادن علیه بی‌حجاب‌ها و مرگ آن‌ها را خواستن و حتی راه‌پیمایی برای نشان دادن نارضایتی گروهی؛ شاید اینها خوب است؛ اما راه‌حل فردی که من و تو نفر به نفر مسئول باشیم، نیست! این‌طوری درست نمی‌شود.

در حالی‌که می‌گویم اجبار نیست دیگران همان برداشتی را که ما از حجاب در دین‌مان داریم، بفهمند و قبول کنند اما باز فکر می‌کنم چرا خیلی‌ها بدون رفتن دنبال ارزش‌های خاص آن‌گونه هستند!؟ وحشت‌ناک است که جواب سوالم «الگوهای جامعه» باشد.

نمی‌شود ارزش‌های‌مان را با صدای بلند به دیگران دیکته کنیم. باید خوب باشیم. برتر باشیم. بهترین‌های جامعه خود باشیم. تا ارزش‌های ما بشود ارزش‌های جامعه. گرچه تا زمانی که تقلید کورکورانه باشد باز هم احساس وحشت می‌کنم. می‌دانم خوب هستم اما نمی‌خواهم بدون فکر از پوشش من الگوبرداری شود. تغییری باید و کسب توانایی برای بیشتر اندیشیدن.

راستی یادت باشد تغییر، رنج دارد، باید سختی بکشیم و مهربان باشیم. این‌قدر سرسخت نباشیم و در برابر آن‌ها که هویت و ارزش‌های‌شان را نجسته‌اند و پیرو الگوهای جامعه شده‌اند، تسامح کنیم. تو می‌گویی می‌شود؟

قسمت اول نامه: برسد به دست آبجی گُلم

۲ دیدگاه در “گیرنده‌ی نامه: خود ِ تو”

  1. سلام خانومی.خیلی وقت بود ازت بیخبر بودم تا اینکه این مقاله سراسر دردت که درد همه بجه مذهبی هاست را دیدم.موفق باشی.

دیدگاه‌ها بسته شده است.