سوار ماشین همسرم بودم که چشمم سُر خورد روی آلبالوهای تپل و ترش و خوشمزه که روی میز میوهفروشی خودنمایی میکرد. اصلا نتونستم طاقت بیاورم. از همسرم خواستم که ماشین را بزند کنار تا مقداری از این آلبالوهای چشمکزن تپل را بخریم و در منزل بخوریم.
راستش خوردن هرغذایی در فصل خودش خیلی میچسبد. برای همین، من هم تصمیم گرفتم از باقیماندهی آلبالوها، ناهار درست کنم که هم پختنش راحته و هم واقعا خوشمزه است. بر خلاف اسمش نه شیرینه و نه ترشه. بلکه فقط ملسه.
به اندازه یه سبد کوچک، آلبالو برداشتم و زیر شیر آب شستم و بعدش با دقت و حوصله جوریکه لباسم کثیف نشود، هستهاش را در آوردم. تو عکس به خوبی معلومه. مگر نه؟
آنوقت دقیقا به اندازه همان ظرفی که آلبالوی بیهسته توش گذاشتم، شکر برداشتم و ریختم داخل یه قابلمه کوچک و گذاشتم یه کم بماند تا آب آلبالوها در بیاد. بعدش روی گاز گذاشتم و با حرارت کم به مدت کمی پختم. یعنی فقط گذاشتم تا شکرهایش حل شود و دو سه تا جوش که خورد ،خاموشش کردم. مربای به دست آمده رو داخل سبد ریختم تا شربتش جدا شود.
بعد یه سینهی مرغ را که قبلا با یه دانه پیاز توی قابلمه روی گاز گذاشته بودم تا بپزد را برداشتم و حسابی ریشریشش کردم. آنها را هم گذاشتم کنار ظرف آلبالوی بیهسته.
چهار تا پیمانه برنج هم که قبلا خیس کرده بودم با مقداری نمک، آنها را به طور ساده پختم و داخل سبد وارونه کردم. طریقه پختن برنج رو هم ننوشتم. احتمالا این یکی را همه بعد از املت تخممرغ، به خوبی بلدید.
تا اینجا تقریبا مواد اصلیمان آماده است. حالا داخل ماهیتابه یه دانه پیاز را خرد کردم و یک کمی تفتش دادم و بعدش مرغهای ریش شده را درونش ریختم و هم زدم. بعدش مربای آلبالوی جدا شده از شربت را داخل ماهیتابه ریختم. یک کمی نمک و زردچوبه و دارچین و یک خرده هم فلفل اضافه کردم. زعفران آبزده را هم ریختم توش که بو و رنگش خیلی عالی شد.
برنج و آلبالو را ردیف ردیف روی قابلمه ریختم تا قابلمه پر شد. آخر کار برای اینکه خیلی قیافهش خوشگل بشود، مقداری زعفران آبزده روی آن ریختم و دفعه بعدی مقداری هم شربت مربای آلبالو را ریختم. جوریکه برنجش سه رنگی بشود. سفید و زرد و قرمز. اینجوری هم یه خرده شیرین میشود، البته نه آنقدریکه گلویتان بسوزد. بعدش حرارتش را خیلی کم کردم تا برنج آرام آرام و بدون دلواپسی دم بکشد.
تا برنج داشت دم میکشید، منم سالادی درست کردم و سفره را پهن کردم. دو تا کاسه ماست هم آماده کردم با یک بشفاب سبزی و پارچ آب یخ گذاشتم کنار سفره؛ بعدش دیس برنج را کشیدم. ببنید چقدر رنگش خوشگله!
نمیدانید چقدر خوشمزه میشود. اگر درست کردید و خوشتان آمد، توی دلتان بگویید مادرانه! دستت درد نکنه؛ خیلی چسبید. اونوقت منم لبخندی میزنم و میگویم نوش جانتان؛ نوش جانتان!
دهنم آب افتاد !!!