می‌خواهم امام را به لبنان ببرم!

چند هفته پیش تعدادی از دختران نوجوان عضو موسسه فرهنگی کشافه‌المهدی لبنان در سفری زیارتی به ایران آمدند که گروهی از آنها ابتدا به حرم حضرت معصومه (س) و گروهی نیز ابتدا به زیارت حرم علی‌بن موسی‌الرضا (ع) مشرف شدند و در ادامه مسیر اردوی زیارتی خود، به شهرستان چالوس در استان مازندران وارد شدند و در اردوگاه شهید مهدی‌زاده (دلگشا) چالوس دو روز میهمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودند. هدف آنها از حضور در این کانون، آشنایی بیشتر با فعالیت‌های آن و رفع خستگی گذشتن از مسیرهای طولانی‌ای بود که طی کردند.

در این دو روز تجربه‌های جالبی حاصل شد؛ هم از طرف لبنانی‌ها و هم از طرف ما ایرانی‌ها که در ذیل به آنها اشاره خواهم کرد. کشافه‌المهدی آنطور که آنها گفتند یعنی پیش‌آهنگ‌های امام مهدی (عج). بنابراین برای ما واضح شد که سرودهایی که آنها می‌خواندند، نشأت گرفته از همین مسئله است.

یک روز قبل از شروع اردو به ما خبر دادند که گروهی که از قم عازم مشهد بودند و قرار بود در میانه راه به چالوس بیایند، گرفتار ترافیک شدید جاده کندوان شدند و به شمال نمی‌رسند. بچه‌ها هم گرسنه و بی‌حال در اتوبوس‌ها هستند. چند نفر از بچه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان مازندران به همراه مدیر کانون، بدون اتلاف وقت به سمت بچه‌ها حرکت کردند و شام را به آنها رساندند. با هر سختی بود بالأخره مهمانانمان در نیمه‌های شب و نزدیک به صبح به اردوگاه رسیدند.

به رهبر سفت و سخت می‌گویند امام خامنه‌ای

یک گروه دیگر هم تقریباً به‌موقع رسیدند و در ابتدای حضورشان در اردوگاه، با آن خستگی مسیر که با اتوبوس هم آمده بودند، تا زمانی که مسئولینشان بروند خوابگاه‌ها را تحویل بگیرند، نشستند زیر آلاچیق محوطه اردوگاه و شروع کردند به خواندن سرودهای مختلف. من هم واقعاً متعجب بودم. آخر انتهای شب باورم نمی‌شد که اینها چه حس و حالی برایشان مانده که این چنین فعال مشغول تمرین سرود هستند. به هر حال بعد از تحویل خوابگاه‌ها به آنجا هدایت شدند و تا صبح استراحت کردند.

قرار بود ساعت ۸:۳۰ برنامه افتتاحیه اردو را برگزار کنیم که به دلیل خستگی بیش از اندازه بچه‌ها، این برنامه ساعت ۱۱:۳۰ و بعد از صرف صبحانه انجام شد. خیر مقدم یک دختر مازندرانی با لباس شمالی به زبان عربی و بعد مازندرانی، و خیر مقدم یکی از مسئولین کانون و پخش یکی دو کلیپ مانند ولایت عشق، کلیپ‌های سرود رسمی حزب‌الله لبنان و… از برنامه‌های افتتاحیه بود که سعی کردیم آن را مختصر و مفید اجرا کنیم که بچه‌ها را هم خسته نکنیم.

چیزی که خیلی در این بین قابل توجه بود، حجاب یک‌دست و کامل و مانتو‌های بلند و نسبتا گشاد دختران لبنانی بود که به یک پوشش نسبتاً کامل برای آنها تبدیل شده بود. البته خیلی از آنها هم، چادر به سر داشتند.

بعد از مراسم افتتاحیه و بعد از خواندن نماز جماعت و ناهار، تصمیم گرفته بودیم گروه را برای شنا به دریا ببریم تا از امکاناتی که برای شنا برایشان در نظر گرفته بودند، استفاده کنند؛ اما آنها برای شنا کردن در دریا اعتقادات جالبی داشتند. وقتی برنامه را به مسئولینشان اعلام کردیم، با مخالفت شدید مواجه شدیم.

در لبنان سواحل زیادی وجود دارد که به‌صورت مختلط از آن استفاده می‌کنند و این قضیه برای مسلمانها و مخصوصا شیعیان لبنان آزاردهنده است؛ برای همین شنا در دریا را تقریبا برای خودشان غیرممکن کرده‌اند. نکته‌ی جالب‌تر اینکه اگر این شیعیان از بچه‌های حزب‌الله باشند، خیلی بیشتر در این مسئله احتیاط می‌کنند. همینطور هم بود. بسیاری از آن دخترها سال‌های سال بود که نتوانسته بودند از سواحل دریای سرزمین خودشان استفاده کنند.

آنها با اینکه شنیده بودند خانم‌های ایرانی می‌توانند از دریا به صورت تفکیک‌شده استفاده کنند، اما مسئولین آنها موافقت نمی‌کردند. نظرشان بر این بود که در هیچ‌جایی از جهان این مسئله باب نیست که طرح سالم‌سازی وجود داشته باشد و تنها در ایران این قضیه باب است و در عرف ما نیست که خانم‌ها در دریا شنا کنند چون یک‌جورهایی شنای مختلط را برایمان تداعی می‌کند. به هر حال آنها از دریا دیدن کردند اما نه برای شنا، بلکه برای ساخت مجسمه‌های شنی.

نکته‌ی جالب‌تر این بود که در حین نشستن کنار دریا و درست‌کردن مجسمه‌های شنی، می‌دیدند که با اینکه ساعت طرح سالم‌سازی بود و خانم‌های ایرانی مشغول شنا بودند اما مردها به آن مکان نزدیک می‌شوند و حتی تردد می‌کنند. همین تصویر باعث شد که یکی از مسئولینشان بگوید چندان هم این طرح سالم نیست و بعد گفت: به آن بالا نگاه کنید. فردی که با چتر نجات به قایق وصل است و در آسمان حرکت می‌کند، دید کاملی به خانم‌ها دارد. یا حضور آقایانی که با جت اسکی در دریا هستند و از جلوی خانم‌ها هم رد می‌شوند. این امنیت و فضای سالم را از خانم‌ها می‌گیرد. دیدم راست می‌گوید. چقدر دلمان خوش بود طرح سالم‌سازی داریم.

مجسمه‌های شنی دختران ایرانی و لبنانی

بچه‌ها مشغول ساختن مجسمه‌هاشان شدند. با اینکه اولین‌بار بود مجسمه شنی درست می‌کردند اما مجسمه‌های زیبایی درست کردند و جالب اینجاست که یک فرق اساسی با مجسمه بچه‌های ایرانی که چند وقت پیش آنها را به دریا آورده بودیم داشت. مجسمه‌های شنی بچه‌های لبنانی رنگ و بوی اعتقادات و دین و جهاد داشت اما مجسمه‌های بچه‌های ایران بیشتر حیوانات و این جور چیزها بود.

حرم امام رضا(ع)، کعبه، عباراتی از قبیل «یا فاطمه» و «یا مهدی» و شکل‌هایی مانند تانک و… نمونه‌هایی از مجسمه‌های شنی دختران لبنانی بود. مدیر ما گفت آنها توپ و تانک و حرم و کعبه درست می‌کنند اما بچه‌های ما قورباغه و لاک‌پشت. امیدوارم این حال و هوا در دختران لبنانی باقی بماند.

بعد از چهار ساعت به اردوگاه برگشتیم. در همین حین که خیلی خسته بودیم و می‌خواستیم برویم استراحت کنیم، دیدیم چند تا از بچه‌ها در مکان‌های مختلف اردوگاه نشسته‌اند و در حال خواندن زیارت عاشورا هستند و گریه می‌کنند. …

تفریحات اردو به تله‌کابین نمک آبرود و امام‌زاده عبدالوافی کلارآباد هم رسید. بعد از اینکه به بالای کوه رفتند گروه گروه شدند و شروع کردند به خواندن سرودهای دسته‌جمعی. کم‌کم داشتیم به لحظه‌های آخر اردو نزدیک می‌شدیم. غروب مراسم اختتامیه، اهدای جوائز به برندگان مسابقات مختلفی که برگزار کرده بودیم انجام شد. سه نفر از فرزندان شهدای جنگ ۳۳ روزه هم در بین اعضای این اردو حضور داشتند که از آنها به پاس مقاومت و ایستادگی خود و پدرانشان قدردانی شد. این اردو با همه خوبی‌هایش به پایان رسید اما درس‌های زیبایی از این اردو گرفتم که در ذیل به گوشه‌ای از آنها اشاره می‌کنم:

– یکی از حرکت‌های این دختران لبنانی، خواندن سرودهای مخصوص گروهی بود که هم شکل حماسی و هم شکل شاد و اردویی داشت؛ البته با محتوای اعتقادی و سیاسی. مثل اعلام بیزاری از رژیم صهیونیستی و ارادت نسبت به امام خمینی، امام خامنه‌ای و سید حسن نصرالله. حتی برایشان فرقی نداشت کجا هستند؛ جنگل، دریا، داخل اتوبوس. و این کار روحیه حماسی آنها را به رخ دیگران می‌کشید.

– حجاب آنها که معرف شیعه بودن و البته لبنانی بودنشان بود، مثل یک مروارید گران‌بها روح زیبایشان را به نمایش می‌گذاشت.

یک کار دیگر هم دیدم و یاد گرفتم؛ اینکه هر وقت اسمی از امام زمان (عج) برده می‌شد، دست راست را به احترام بر روی سرشان می‌گذاشتند و هنگام خواندن دعای سلامتی آقا امام زمان(عج) از جا بلند می‌شدند.

دختران لبنانی چه می‌گویند؟:

سیدحسن نصرالله همچون ذوالفقاری در دستان امام خامنه‌ای

یکی از دختران لبنانی گفت: امام‌خمینی ادامه‌دهنده راه ائمه معصومین بود و امام خامنه‌ای همچون شمشیر دوالفقاری بودند در دست ایشان. سیدحسن نصرالله هم در این زمان مانند شمشیر ذوالفقاری هستند در دستان امام خامنه‌ای که می‌خواهند به وسیله آن جهان را از ظلم پاک کنند.

دوست دارید چه هدیه‌ای از ایران برای دوستان خود ببرید؟

دوست دارم غیر از گلی که برایم نمادی از شهداست، امام خمینی و امام خامنه‌ای را به همراه خودم به لبنان ببرم چون فکر می‌کنم که آنها از سربازان اصلی حضرت ولیعصر (عج) در زمان ظهور هستند و آنها هستند که می‌توانند در این زمان سلامتی و امنیت را برای ما به ارمغان بیاورند.

تاثیرپذیری شیعیان لبنان از انقلاب اسلامی

فکر می‌کنم امام خمینی کاری کردند که پیامبران ما دوست داشتند انجام دهند و آن برقراری حکومت اسلامی بود که امام خمینی این آرزو را برآورده کردند. و این روح و جانی که امام خمینی از امام حسین (ع) گرفتند، همین روح را جوانان لبنانی از امام خمینی گرفتند که توانستند در جنگ ۳۳ روزه پیروز شوند. جوانان ما به امام خمینی عشق می‌ورزند و در خیلی از زمینه‌ها مثل ایمان، عزم و جهاد از او الگو می‌گیرند.

دوست دارید اگر دوباره در سفری به ایران آمدید چه کسانی را همراه خود بیاورید؟

دوست دارم همه بچه‌های لبنان را به ایران بیاورم تا ایران را ببینند. بخشندگی و محبت و صداقت مردم ایران و مهمان‌نوازی‌ای که ایرانی‌ها نسبت به ما دارند را ببینند. دوست دارم همه فرزندان لبنانی را به ایران بیاورم تا از نزدیک در حرم امام رضا (ع) معنویت این امام بزرگ که از نسل پیامبر هستند را حس کنند و از امام رضا (ع) بخواهند که همه آرزوهایی که امام خامنه‌ای دارند را به تحقق برسانند.

۱ دیدگاه در “می‌خواهم امام را به لبنان ببرم!”

  1. با سلام آقای سید مهدی پیشنمازی بهتر است که ظاهر بینی رو کنار بگذاریم ….من خودم هم در جمع انان حضور داشتم …

دیدگاه‌ها بسته شده است.