مقدمه
جامعه پر است از آدمهای قد و نیمقد. آدمهای کوتهبین و بلندنظر. این ستون (که به رسم اجاره به شرط تملیک (!) به من واگذار شده) قصد دارد برشی باشد از زندگی و دغدغهها و حرف و حدیثهای همین آدمهای قد و نیمقد. راستی تا یادم نرفته بگویم که از هر گونه پیشنهاد و خوراک خبری و سوژه طنز و جدی با آغوش باز استقبال بینظیر میکنیم!
«نیمقد» روزنامه را تا کرد و نگاه عاقل اندر هویج به قد کرد و گفت: «دیدی حالا؟! دیدی شما ایادی استکبار جهانیاید؟ شما با این لباس تزویر، با این روپوش استبداد و استکبار و استعمار و …». بعد هر چه گشت هیچ کلمهی هموزنی پیدا نکرد و گفت «استفرا…» که «قد» حرفش را قطع کرد و گفت: «باز چی شد که مراحل بلع و هضم و دفع رو مرور میکنی؟! باز جوگیر کدوم جریان انحرافی شدی؟!»
«نیمقد» عینکش را بالا انداخت و گفت: «این چه حجاب مبتذلیه که داری؟! این چه وضعشه؟ چرا خودت رو جمع و جور نمیکنی؟ حالا بمانَد که این لباس استبدادی رو اولین بار ناصرالدینشاه از فرنگ آورده و خواسته زنهای ایرانی مثل غرب لیبرال سکولار لاقید بیمذهب برهنهگرای …». باز هم گشت که بد و بیراه دیگری پیدا کند و چیزی نبود. دهن «قد» به اندازهی نصف قوارهی چادری که میشد برایش دوخت (یا به عبارت بهتر به اندازهی قوارهی چادری که بشود برای «نیمقد» دوخت!) باز مانده بود. گفت: «میشه فارسی حرف بزنی؟! من از زبون یأجوج مأجوجی تو سر در نمیارم!»
«نیمقد» که حالا احساس میکرد فاتحانه بر خرابههای چهرهی در هم رفتهی قد ایستاده، این بار نگاه عاقل اندر جلبک کرد و گفت: «مگه خبر نداری؟! این لباس شماها، یادگار دوران اشرافی قاجاریه. اصلا هم پوششی تحریک کننده و ضد دینیه. چرا که چهرهتون رو قاب میکنه و نظر چشمان ناپاک رو جلب میکنه! اصلا باید پسر ناپاک باشی تا بدونی مشکی رنگ عشقه!
میدونی چیه؟! ناصرالدینشاه که رفت فرنگ، دید همه زنها چادر مشکی سرشونه، نفهمید که اونها این لباس رو برای ایجاد ابتذال تو شهر میپوشند، فکر کرد این نماد پیشرفته.
از اونجایی که اون موقع شلوار برمودایی تازه اومده بود تیراژه، برای نزدیکی به غرب لیبرال سکولار… بد اَخ زشت (!) چادر رو آورد که با شرایط زنهای ایرانی ناسازگاره. ملت هم که دیگه از مانتو تنگ و بیآستین خسته شده بودند زدند تو کار مد روز و تریپ مشکی ورداشتند. غافل از اینکه اینها سیاست استکبار جهانیه، کار آمریکای جهانخواره، ترفند بی.بی.سی و چاپارهای اونور آبه که اخلاق بیناموسی اینجا ترویج بدند…»
«قد» که هیچی از این حرفها سر در نمیآورد، روزنامه را از دست نیمقد گرفت و خواند. و تازه فهمید که قرنهاست کلاه گشاد حجاب بر سر مردم ایران رفته!
حاکی: روز شنبه ۲۲ مرداد، روزنامه «ایران» ویژهنامهای با عنوان «خاتون» با محوریت حجاب منتشر کرد که در یکی از گفتگوهای این ویژهنامه آمده بود: چادر مشکی از سوی ناصرالدینشاه از فرنگ آورده شد و با شرایط زنان ایران سازگار نیست. این پوشش اشرافی بازمانده از شاهان قاجاریهاست و از لحاظ فلسفه حجاب، قطعا چادر بدترین پوشش است چون چهره زن را قاب میگیرد.
haki4ghad@gmail.com
در همین رابطه:
خاتون؛ سوژهای برای قربانیکردن دوباره زنان!
سلام؛
ان شا الله که ستون خوبی از آب در بیاید. طوری که طنز باشد؛ اما لودگی نه!
فعلا تا ما «حاکی» بزرگوار رو بشناسیم و لحن نوشتههاش برامون مشخص بشه چیز خاصی نمیشه گفت در مورد این ستون.
اما حقیقت اینه که به عنوان اولین نوشته، من جذب نشدم و فکر میکنم چارقد (۴*قد) خیلی «قد» تر از این ستون «نیمقد» هستش و شأن و شخصیتش بالاتر از این حرفهاست …
تا چه شود.
با آرزوی موفقیت برای شما و به امید مطالعه متون بسیار بهتر.
سلام
خوب بود و کمی از خوب بهتر.همین
درست نمی فهمم چی نوشتید ، متاسفانه حوصله هم ندارم که یه بار دیگه بخونمش،چون خیلی ملال آور بود.
مشکلم در فهمش این بود که نمیدونستم جدیه یا شوخی؟ اگر جدیه که غیر قابل باور به نظر میرسه! یا شاید کمی هم توهین آمیز به نظر برسه!