من نمی‌خواهم ازدواج کنم…!

[ms 0]

من ِاول

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
آن‌قدر والدین و اطرافیانم نزاع و دعوا و درگیری داشته‌اند که در نظر من ازدواج جهنمی است که نمی‌خواهم به آن مبتلا شوم و از همین آسایش نسبی موجود هم محروم شوم.

تو می‌گویی:
اولا، این احساس تو نشان می‌دهد که از اعتماد به نفس و خودباوری کمی برخوردار هستی و جرأتِ ایستادن روی پای خود و مواجهه با مشکلات را نداری.
ثانیا، فکر می‌کنم هنوز زشتی سربار والدین بودن را درک نکرده‌ای. این زشتی چیزی نیست که پدر و مادر به انسان بگویند، بلکه این زشتی به‌علت جدا نشدن از دوران کودکی و پیدا نکردن شهامت و اراده‌ی یک انسان مستقل است.
ثالثا، زندگی‌های موفق را ببین؛ خوبی‌های متأهلی، رشد و آرامشی که می‌توانی به‌دست بیاوری، درس گرفتن از اشتباهات اطرافیان ناموفق برای تشکیل یک زندگی موفق. تو با دیدن خیلی از کم‌مهری‌ها، پرخاشگری‌ها و ناسزاگویی‌ها و… ارزش یک زندگی خودساخته را بیشتر خواهی دانست و بهتر از آن پاسداری می‌کنی. زیبا نگاه کن.

من ِ دوم

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
خانواده‌ی من خیلی خوب هستند و برای من همه‌ی امکانات رفاهی و تحصیلی و تفریحی فراهم کرده‌اند. هیچ نیازی به جدا و مستقل شدن ندارم. همیشه کنار خانواده‌ام هستم. چرا باید با دغدغه‌ی ازدواج، خودم را آزار دهم؟ حالا دیر نمی‌شود.

تو می‌گویی:
اولا، به گمانم خانواده‌ات دچار افراط در محبت هستند و پدر و مادرت سعی نکرده‌اند بچه‌های مستقلی تربیت کنند. آنها عوارض دیر مستقل شدن تو را در نظر نگرفته و آن‌قدر غرق در ابعاد زندگی و وابستگی‌های عاطفی بوده‌اند که عملا به آینده‌ی شما کم‌توجه شده‌اند. شاید هم آن‌ها نگران تنها شدن خودشان هستند.
ثانیا، یادت باشد هر چقدر دیرتر به ازدواج فکر کنی، در خوداتکایی، ضعیف‌تر و در انتخاب، وسواسی‌تر خواهی شد و شاید هرگز نتوانی شخصیت مستقلی تشکیل بدهی.
ثالثا، می‌دانی اگر ازدواج نکنی، خیلی تهدیدها هست که نمی‌توانی به‌راحتی از آنها در امان باشی؛ احساس افسردگی، پرخاشگری، مهلکه‌های سیاسی و اقتصادی، هرزگی و ابتذال و حتی اعتیاد. دشمنان بی‌رحمی در کمین افرادی مثل تو هستند که غرق در رفاه و بی‌خیالی و وابستگی به والدین هستند.

من ِ سوم

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
من می‌خواهم ادامه تحصیل بدهم. تا کجا؟ تا هر جا که لازم شود و بعد کار می‌کنم و مستقل می‌شوم. یک انسان عالم و مستقل و ثروتمند.

تو می‌گویی:
اولا، تو هنوز متوجه نشده‌ای که دانستنی‌های علمی در هر سطحی، به انسان رشد نمی‌دهد و نیازهای اصلی فرد را ارضاء نمی‌کند، بلکه ممکن است تعادل انسان را هم از بین ببرند و او را در معرض ازخودبی‌خودشدن (الینه‌شدن) قرار دهند و آینده‌ی زندگی را به مخاطره اندازند. افراد بسیاری در تمامی کشورها با بالاترین مدارک تحصیلی هستند که به‌علت یک‌بُعدی زندگی کردن، کمترین نشاط و رضایتی در زندگی ندارند.
ثانیا، تو با ازدواجی خردمندانه، بهتر از هر مدرک‌دار و ثروتمند مجردی می‌توانی رشد و ترقی و بالندگی داشته باشی و به مقاصد فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و معنوی، مجاز و سالم‌تر دست یابی و خود را هم «فراموش و گم» نکنی. در زندگی خود، می‌توانی خودت را نبازی.

من ِ چهارم

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
من آدم متدیّنی هستم. می‌ترسم با ازدواج، معنویت و روحانیت خاصی که الآن برخوردارم، از دست بدهم، از فعالیت‌های مذهبی‌ام جا بمانم و در زندگی دنیایی غرق شوم.

تو می‌گویی:
زنی خدمت امام باقر (صلوات الله علیه) آمد و عرض کرد: «می‌خواهم هرگز ازدواج نکنم. فرمودند: چرا؟ گفت: برای نیل به فضیلت و کمال! حضرت فرمودند: از این تصمیم منصرف شو، زیرا اگر خودداری از ازدواج فضیلتی محسوب می‌شد، مادرمان زهرای اطهر (س) به درک فضیلت، از تو مشتاق‌تر بود و فضیلتی نیست که آن حضرت نداشته باشد.»

بچه‌متدین! نشنیده‌ای که حدیث داریم ۲ رکعت نماز متأهل، معادل ۷۰ رکعت نماز مجرد است؟!

پس اولا، ازدواج خود بهترین ابزار «تقوی» و فضیلتی باارزش است.
ثانیا، ناخودآگاه، نظر خودت را بر تکلیف الهی و سنت نبوی ترجیح داده‌ای! و توجه نکردی که ازدواج، خود از مظاهر تقواست و مهم‌ترین تکلیف جوان است. به ازدواج به‌عنوان مهم‌ترین فعالیت مذهبی‌ات نگاه کن.
ثالثا، فراموش نکن خوبی‌های امروز، هیچ تضمینی برای فردا نیست و اگر سقوط طلحه‌ها و زبیرها و خوارج و منافقین را در هر مقطعی از تاریخ با بصیرت ببینی، از تکلیف الهی خود لحظه‌ای غفلت نمی‌کنی.

من ِ پنجم

من می‌گویم نمی‌خواهم ازدواج کنم چون:
من را که توی قبر شما نمی‌گذارند. برای من چیزی که زیاد است روابط مختلف؛ مجاز و غیرمجاز. با هر که بخواهم، می‌توانم باشم، بی هیچ مسئولیت و دردسری. ازدواج یعنی چه؟ ازدواج کار سنتی‌هاست. با ازدواج خودشان را در بند می‌کنند. از خیلی لذت‌ها خودشان را محروم می‌کنند و…

تو می‌گویی:
اگر در خانواده‌ای بزرگ شده‌ای که غیرمتعهد بودند، می‌توانی مثل آن‌ها نباشی. کمی به روی پاک و ملکوتی خودت نگاه کن. اگر دیدگاهت را تغییر ندهی، متأسفانه خیلی زودتر از آنچه فکر کنی، پاییز و زمستان و پژمردگی بر بهار زندگی‌ات می‌نشیند.
جوانانی که با آدامسی در دهان، سیگاری بر لب، شلواری آویزان و پاره‌پاره، زنجیری بر گردنشان همراه یک حیوان (اکثرا با یک سگ!) هر جایی پرسه می‌زنند تا کسی به آنها نگاه کند و از آن نگاه دلخوشند تا قدری قلبی سرشار از غم تنهایی و بیهودگیشان التیام یابد؟!

عینک «ازخودبیگانگی» را از روی چشم‌هایت بردار.
تا با «خودت و خدای خودت» روراست نشوی، همان بهتر که ازدواج نکنی!

۱۰ دیدگاه در “من نمی‌خواهم ازدواج کنم…!”

  1. سلام. فقط خواهشا این عکس رو با متن برامون تحلیل کنید.چه ارتباطی به همدیگه دارن؟؟

  2. سلام و درود؛
    دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
    http://www.ammarname.ir/link/10954
    ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
    موفق و پیروز باشید .
    عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
    یا علی

  3. سلام
    فوق العاده بودمنم فکر می کنم
    عکس با سلیقه انتخاب نشده
    متن خیلی تاثیرگذاره

  4. من نمی‌خواهم ازدواج کنم. چون دوست دارم نفقه‌خور مرد حساب شوم. چون نمی‌خواهم اگر لازم بود طلاق بگیرم، بیست سال در دادگاه‌ها عمر بگذرانم. چون نمی‌خواهم برای گرفتن گذرنامه نیاز به «اجازه» همسر داشته باشم. چون نمی‌خواهم اگر شوهرم یکهو هوس کرد مانع کار من بشود قانون از او حمایت کند و دست من از همه‌جا کوتاه باشد. چون نمی‌خواهم اگر شوهرم دچار توهم خیانت شد مرا به قتل برساند و قانون هم پشتیبان او باشد. چون نمی‌خواهم فرزندانی داشته باشم که از نظر قانون هیچی حقی نسبت به زندگی آنها ندارم. چون نمی‌خواهم از همسرم یک‌چهارم ارث ببرم و محتاج دولت باشم که به من به عنوان زن بی‌سرپرست لطف کند ولی او از من (در صورت نداشتن فرزند) ارث کامل ببرد و با آن پول مجدداً ازدواج کند. چون نمی‌خواهم هوو داشته باشم، نمی‌خواهم با قانونی که مرد حق دارد چندید همسر داشته باشد ازدواج کنم. چون نمی‌خواهم «مهریه» داشته باشم، چون کالا نیستم که روی من قیمت بگذارند. چون من یک انسان ام و قوانین خانواده در ایران غیر انسانی است.

  5. این نوشته ها برای من مفید بود
    بهم قوت قلب می دهند(برای ازدواج و شروع زندگی مشترک)
    تشکر

  6. سلام
    آفرین.خیلی زیبا و در عین حال ساده به این موضوع مهم پرداختید.

  7. دوستان همگی ازدواج کنین! من ۱و۲و۳و۴و۵ غلط می کنن که میگن نمی خوام.
    ———-
    مسلمانان سه غم اومد به یک بار

    غم دو و غم سه و غم چار

    غم دو و غم سه چاره می شه

    غم چار و غم چار و غم چار

  8. خیلی مزخرف بود. سوال ها از جواب ها احمقانه تر و جواب ها از سوالها آشغالتر. متأسفم که شعور جوانان را تا حد خودتان پایین فرض کرده اید.

  9. تبریک به خانم گیسو. واقعا من همیشه اعتمائ به نفس کانی رو که هیچی از قانون نمیدونن و اینقدر هم قاطعانه سخنرانی می کنن تحسین می کنم(البته چرا یه چیزهایی حفظ کردن،اونم از امثال وی او ای یاد گرفتن!)نمونه اش همون قضیه قتل و توهم خیانت! یا فرزندانی که هیچ حقی نسبت بهشون نداری! البته من منکر برخی ضعف های قانونی نیستم اما به هر حال سعی کنید یک بار به خودتون زحمت بدید و قانون کشورتون رو مطالعه کنید بعد متن اعتراضی(غرا! کوبنده!) بنویسید

دیدگاه‌ها بسته شده است.