زن باشم یا نباشم؟

[ms 0]

کلیشه‌های جنسیتی

برای سخن گفتن از کلیشه‌های جنسیتی باید دانست که این مفهوم دارای قدمت تاریخی و هم‌چنین تعاریفِ پُربحث در علوم انسانی است، اما در ابتدایی‌ترین نگاه به این عبارت و مشاهده‌ی کلمه‌ی کلیشه، با تأثیری منفی و تدافعی مواجه خواهیم شد. نتیجه‌ی این نگاه، تلاش‌های هر انسانی برای از بین بردن این کلیشه‌های جنسیتی است که به‌نظر می‌آید برای او محدودیت‌هایی در پی خواهد داشت. شاید تعریف کلیشه‌های جنسیتی در ابتدا خالی از لطف نباشد.

کلیشه‌های جنسیتی مجموعه‌ای از باورهای فرهنگی و اجتماعی مشترک هستند که قابلیت‌ها و ویژگی‌های خاصی را به افراد، یعنی زن و مرد نسبت می‌دهند و خانواده، نهادهای آموزشی، گروه‌های هم‌سالان، رسانه‌ها و دیگر نهادهای فرهنگی و اجتماعی در بازتولید این کلیشه‌ها مؤثر هستند.

اما تفاوت مفهوم جنس و جنسیت چیست؟
جنس (sex)، مجموعه‌ای از صفات بیولوژیک است و جنسیت (gender)، مجموعه‌ای از صفات اکتسابی، فرهنگی، روان‌شناختی و اجتماعی.

کلیشه‌های جنسیتی منجر می‌شود به جنسی‌سازی مشاغل، فرودستی زنان، کم‌ارزش نشان دادن کار زنان، نسبت دادن خانه‌داری و مادری و مهربانی و ملزومات مادر بودن به زنان و نسبت دادن قوی بودن، باهوش بودن و ملزومات قدرتمند بودن به مردان.

برای ارزیابی، باید کلیشه‌های جنسیتی را به دو دسته‌ی مدرن و سنتی و هم‌چنین به دو دسته‌ی درست و غلط تقسیم کنیم؛ یعنی ممکن است کلیشه‌هایی درست و یا غلط باشند و واکنش ما نسبت به تلاش برای تثبیت و یا رفع آن متفاوت گردد. حتی ممکن است کلیشه‌هایی به صرف آن که از گذشته وجود دارند، به نظر اندیشمندان نادرست آید، اما کلیشه‌هایی به همان معنا جنسیتی، به نظر اندیشمندان تنها به‌علت تقدم زمانی آنها مفید باشد.

کلیشه‌های درست و نادرست جنسیتی

هنگامی که ما زن و مرد را دو موجود مجزا در نظر می‌گیریم و سعادت فردی آنها مد نظر ما قرار دارد و جامعه را متشکل از افراد، یعنی زن و مرد می‌دانیم، طبیعتا تمام کلیشه‌های جنسیتی (که به تبع آن، انتظار ما از جایگاه زن و مرد متفاوت می‌شود) غیر قابل قبول و ناعادلانه است؛ یعنی زن باید بتواند به‌اندازه‌ی مرد در جامعه حضور داشته باشد، به‌اندازه‌ی مرد بتواند مادر و خانه‌دار نباشد و به‌اندازه‌ی مرد بتواند در مشاغل مختلف موجود، فعال باشد.

اما هنگامی که ما با مفهوم دیگری به‌عنوان «خانواده» روبه‌رو هستیم که متشکل از یک زن و مرد و شاید فرزندان و دیگر اعضا باشد، ماجرا فرق می‌کند. دیگر گاهی بعضی از کلیشه‌های جنسیتی، مانند آموزش‌های متفاوت مدارس به دختران و پسران، ناعادلانه نیست؛ چرا که قرار است هر کدام از این دختران و یا پسران نقش متفاوتی در خانواده به‌عهده گیرند و برای آن آماده باشند. در این هنگام، ما با سعادت خانواده‌ای طرف هستیم که اعم از سعادت زن و مرد است.

[ms 1]

در نتیجه، با تغییر نوع نگاه، کلیشه‌هایی نادرست می‌توانند درست باشند. البته بعضی کلیشه‌ها هم به‌طور مطلق و منطقی نادرست هستند؛ مانند باور آن که زنان در خلقت، فرودست‌تر از مردان هستند و مسائلی از این دست.

باید توجه داشت این مسئله که آن‌چه به زنان مربوط است و وظایف فرهنگی و اجتماعیِ درنظرگرفته‌شده برای زنان، یا به تعبیر دیگر، این‌که کلیشه‌های نقشی زنان، فرودست‌تر و کم‌ارزش‌تر از کلیشه‌های نقشی مردان است، خود جزو کلیشه‌های غلطی است که باید برای اصلاح آن کوشید؛ یعنی همین که خانه‌داری از اشتغال کم‌ارزش‌تر به‌نظر می‌رسد، خود کلیشه‌ای نادرست است.

کلیشه‌های جنسیتی سنتی و مدرن

کلیشه‌های جنسیتی سنتی، هر چیزی است که برای رفع آن تاکنون اقدام شده است؛ هر تفاوتی که بین زن و مرد، در نقش‌های اجتماعی و فرهنگی وجود داشته و برای از بین بردن این تفاوت و رسیدن به حقوق و جایگاه برابر زن و مرد تلاش شده است، تا زن و مرد هرکدام بتوانند به برابری با یکدیگر در عرصه‌ی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و حقوقی برسند. روند این بخش آن نیست که ما به ارزش‌گذاری این فرآیند بپردازیم، اما می‌خواهم تنها اشاره‌ای به این مسئله داشته باشم که تمام کلیشه‌ها رفع شده است.

اما چرا برای رفع کلیشه‌های موجود مدرن، صدای فریاد عمومی بلند نیست؟ مثال می‌آورم از نحوه‌ی حضور زنان در رسانه‌ها و تبلیغات کالاها و حتی هنر. آیا حضور زن در تبلیغات کالاها صرفا به‌خاطر جلب توجه دیگران به خصوصیات جنسی زن و در کنار آن، دیده شدن کالای مورد نظر نیست؟ و هم‌چنین است حضور زنان در بعضی فیلم‌ها، مجله‌ها و به‌طور کلی رسانه‌های تصویری و متنی.

شنیده‌ایم که می‌گویند برای تبلیغ لوازم خانگی از زن استفاده می‌کنند. مگر خانه‌داری فقط برای زنان است؟ یا مثلا برای تبلیغ لوازم مربوط به تکنولوژی، مانند تبلیغ تلفن همراه، از مرد استفاده می‌کنند. مگر تکنولوژی فقط برای مردان است؟ اما کم شنیده‌ایم بگویند این‌که زن یک موضوع جنسی شده و برای زیباسازی مناظر و معابر از آن استفاده می‌شود (حتی خود زنان فکر می‌کنند که آرایش و لباس برای زیباسازی آنان استفاده می‌شود و آن‌ها باید به هر وسیله‌ای زیبا باشند)، یک کلیشه‌ی جنسی و به تبع آن جنسیتی است و باید برای رفع آن تلاش کرد و باید زنان را آگاه ساخت که در دام چنین کلیشه‌ای گرفتار نشوند.

در هر حال، نباید با کلیشه‌های جنسیتی به‌طور کلی مخالف بود. باید دانست که تفاوت جنس، تفاوت جنسیت را در پی دارد؛ در نتیجه، نقش‌هایی متفاوت برای زن و مرد، به‌خاطر تفاوت طبیعی ایشان در نظر گرفته می‌شود. هم‌چنین نباید آزادی زن از هر نوع کلیشه‌ی جنسیتی سنتی، به اسارت او در بند کلیشه‌های جنسیتی مدرن منجر شود.