[ms 0]
اسم «دانشکدهی علوم» از آن دسته نامهایی است که معنای وسیعی دارد. محل دانشاندوزی است، چون «دانشکده» است، و محل مباحثه در هر درسی، چون منتسب است به «علوم». ولی همینجا هم کسی نمیتواند راهنماییمان کند. کسی از کلاس «خودشناسی» خبری ندارد…
به طبقهی دوم که میرسیم، چند دانشجوی دختر و پسر بر روی سکویی نشستهاند و چای مینوشند. بعد از احوالپرسی، سراغ طبقهی سوم، کلاس خودشناسی را میگیرم. همگی مبهوت نگاهم میکنند! علاوه بر اینکه گویا هیچکدام محیط پیرامون خود را بهدرستی نمیشناسند و حتی نمیدانند که دانشکده، طبقهی سومی هم دارد!
مسئله زمانی بغرنج میشود که یکی از همان دانشجوها میپرسد: «منظورتان از کلاس خودشناسی، فیزیولوژی است؟ یا مورفولوژی و اندامشناسی را میگویی؟» و من تازه میفهمم که این قصه سرِ دراز دارد…
جناب آقای دکتر «محمدجعفر غفرانی»، استاد دانشگاه و پژوهشگر علوم قرآنی است. بسیاری از دانشجویانِ سراسر کشور بهواسطهی حضور این استاد در دانشگاههای مختلف و سخنرانی پیرامون خانواده و ازدواج، با دیدگاههای ایشان آشنایی دارند. به بهانهی برگزاری سلسله جلسات «خودشناسی» در دانشگاه تهران، خدمت استاد رسیدیم که متن پیشِ رو، حاصل دو جلسه گفتگوی چارقد با ایشان است.
***
ریشهی بسیاری از معضلاتی که جوانان جامعهی ما را دستخوش خود کرده، در مشکلاتی است که غالبا از سیستم آموزشی ما ناشی میشود؛ مشکلاتی که اگر بهصورت ریشهای با آنها برخورد نشود و حل نگردند، درمانِ جامعه سخت و شاید ناممکن میشود. البته ناگفته پیداست که مقصود از نظام آموزشی، تنها بخش تحصیلی نیست؛ یعنی این مجموعهی آموزش، وسیعتر از آموزشوپرورش و همینطور تحصیلات تکمیلی است و شامل انواع روشهای یاددهی، از جمله صداوسیما و اینترنت و حتی محیطهایی مثل مسجد میباشد.
خودشناسی
اولین و شاید مهمترین نقص، فقدان خودشناسی است. مهمترین معضل نظام آموزشی ما، که غربیها از راه ترجمهی نوع تحصیلشان به ما تحمیل کردند، این است که ما خود را نمیشناسیم. ویژگیهای یک دختر یا پسر را نمیدانیم. حتی در حوزههای علمیه هم جزو برنامههای درسیشان خودشناسی وجود ندارد. مگر اینکه کسی بهصورت موردی به آن بپردازد.
وقتی خود را نشناسیم، قیمت خود را هم نمیدانیم؛ قداست، نقش و شأن خود را نمیفهمیم. وقتی نقشمان را ندانیم، وظیفهمان را هم نمیفهمیم؛ خطرات را هم درک نمیکنیم. با یک مثال عرض میکنم: من الآن برای گوشیام شارژر بخواهم، اولین چیزی که از من پرسیده میشود این است که گوشی شما چه مدلی است. حالا فرض کنید من بهترین نوع شارژر را هم تهیه کردم، اما اگر به گوشی من نخورد چکار باید بکنم؟
در مقولهی ازدواج هم همینطور است. همهی پدرها و مادرها و جوانها دنبال بهترینها هستند، بدون اینکه خودشان را شناخته باشند. دنبال این هستند که طرف را بشناسند. بعد اگر بهترین را هم پیدا کنند، مثل شارژر گوشی، میبینند به درد آنها نمیخورد، چون خود را نشناختهاند.
من اگر خودشناسی داشته باشم:
– دلیل ازدواجم را میفهمم؛
– میدانم چکار باید بکنم؛
– چرا اصلا باید ازدواج کنم؛
– و قبل و بعد از ازدواج چطور باید زندگی کنم.
خیلیها میگویند «خودم میفهمم، شما نیاز نیست به من بگویید»، درحالیکه خیلی از اینها تکلیفشان اصلا مشخص نیست. تکلیفشان با خودشان هم معلوم نیست.
وقتی خودشناسی نباشد، نقشها و جایگاهها در جامعه عوض میشود. آن وقت است که میبینیم امروز در شمارهگذاری ماشینها در نیروی انتظامی -که محلی غالبا مردانه است- اغلب زنها مشغولند! اما برای سونوگرافی اکثرا آقایان حاذقند. یا مثلا در همایشها، عکاسها وفیلمبردارهای زن حضور دارند، اما برای عکاسی و آتلیهی عروسی، بهندرت میتوان جایی را یافت که همهی مراحل تصویربرداری و بعد از آن را زنان انجام دهند.
واژهشناسی
اشکال دوم، بحث واژهشناسی است. ما معنای واژهها را نمیدانیم. مثلا اگر از شما بپرسم که «شما فکر میکنید خانهی من کجای تهران باشد؟» چه جوابی میدهید؟ شما هرگونه پاسخی ممکن است بدهید، اما یقینا جوابتان غلط است، چون شما «حدس» زدید من کجا زندگی میکنم، نه اینکه «فکر» کنید. و این یعنی ما معنای واژههایی مثل حدس زدن، گمان کردن و فکر کردن را نمیدانیم. این معنای همان آیه است که میفرماید «یـُحَـرّفـُونَ الکــَلِم».
مثلا میدانیم «حُبّ الوَطَنِ مِنَ الإیمانِ»، اما آیا مقصود از وطن، مرز سیاسی است؟ یعنی قراردادهای سیاسی بین کشورها نیاز به محبت ما دارد و آن محبت هم جزیی از ایمان است؟ متأسفانه این واژهها برایمان درست ترجمه نشدهاند.
مثلا در همین قرآن واژههایی وجود دارند که در فارسی برای ما درست معلوم نشدهاند. ما برای لفظ «گناه» واژههای مختلفی در عربی داریم؛ «ذنب و اثم و خطا» و میدانیم خدا «غافر الذنب» است، اما کسی به ما نگفته است خدا غافر «معصیت» که نیست. کسی تفاوت اینها را برایمان تبیین نکرده که خدا گناه از روی عداوت و پافشاری و لجبازی را نمیبخشد.
[ms 1]
تفکر و تعقل
سومین ایراد این است که تفکر، تعقل، تدبر و شعور مقولههایی هستند که به حد کافی به آنها توجه نمیشود. مردم ظن و گمان را تفکر فرض میکنند و این درست نیست. حتی ظهور حضرت ولیّ عصر (عج)، تا حدّ نصاب عقلانیت جامعهی جهانی به حد کافی نرسد، تحقق پیدا نمیکند. این حد نصاب عقلانیت یعنی هر کس خودش را و تکالیفش را بفهمد.
متأسفانه ما تعریفی برای تفکر و فهمیدن نداریم. میپرسیم شما شعور دارید؟ میگوید بله. میگوییم خب این شعور چیست که دارید؟ نمیتواند توضیح بدهد. همین است که وقتی میرود خواستگاری، از او مدرک تحصیلی میخواهند. چون معیاری برای فهم و شعور تعریف نکردهایم، ناگزیریم که به مدارک دانشگاهی اکتفا کنیم.
پای صحبتهای یک سخنران خوب، مثلا استاد الهی قمشهای مینشیند. بسیار هم لذت میبرد. اما اگر از او بپرسید استاد چه گفتند؟ میگوید: «خیلی عالی حرف میزد. نمیتوانم توضیح بدهم. باید خودتان بودید و گوش میدادید». و این، نشان میدهد که ما نمیتوانیم مطالب را انتقال دهیم، چون نفهمیدیم. برای همین، حرفها بر ما اثر نمیگذارد.
شأن زن
چهارمین مشکل این است که از شأن و قداست و کرامت زن، یک کلمه هم در سیستم آموزشی ما حرفی گفته نمیشود. از اول ابتدایی تا انتها همیشه میگویند «زنان و مردان با هم فرقی ندارند. همه انسانیم و مساوی». اما کودک این را بهوضوح میبیند که پدر و مادرش دو انسان متفاوتند و ما فقط به او میگوییم که اینها فقط ظاهرشان فرق میکند. بدنشان متفاوت است. همین! درصورتیکه اینها اصلا قابل مقایسه نیستند.
ببینید. حتی بین معصومان (علیهم السلام) هم حضرت زهرا (س) در قلهی کمالند و بالاتر از ایشان شأنی نیست. به فرمودهی پیغمبر، مادر پدرشان (أمّ أبیها) هستند. در قرآن هم شأن و منزلت زن و مرد فرق دارد، بنابراین، نقش و تکلیف و حقوقشان هم متفاوت است.
پیامبر اکرم (ص) هم بخواهد طواف کند، باید مثل یک زن، به نام «هاجر» سعیِ صفا کند. سعیِ یک زن، بر هر مسلمانی واجب است که آن را تکرار کند. در فقه شیعه، هجر اسماعیل جزیی از طواف است؛ یعنی شما علاوه بر کعبه، دور قبر هاجر هم باید طواف کنید. یک زن چه مقامی دارد که اگر به او توجه نکنیم، حج باطل میشود؟ زن چه مقامی دارد که مرد باید طواف نساء هم بکند تا حجّش به کمال برسد؟
«نساء» که حتی یک سوره هم در قرآن به این نام هست، معنای واقعی واژهی «زن» است. برخی جسارت میکنند و میگویند از ریشهی «نسی» میآید، یعنی موجودی که موجب نسیان و فراموشی انسان میشود، درحالیکه این واژه از «انس» میآید و به معنای واقعیِ زن -که همانا مونس بودن است- اشاره دارد.
این ایراد نظام آموزشی ماست که با این شیوه زن را تحقیر کرده است. دخترها آرزو دارند کاش مرد میشدند، چون دخترها یکبار هم در یک کتاب درسی نخواندهاند که شش سال زودتر از یک پسر عاقل میشوند. چقدر کرامت داشت اگر اینها گفته میشد.
دشمنشناسی
مورد دیگر اینکه دنیا، دارِ تزاحم است. همه ضد هماند. بسیاری از این مزاحمتها و اصطکاکها دشمنی است، اما دشمن به ما شناسانده نمیشود. دشمنشناسی ما ناقص است. در رسانهها فقط لفظ دشمن گفته میشود، اما تعریف نمیشود، بنابراین ما مصداقش را نمیدانیم.
بزرگان ما قبلا این حرفها را به ما زدهاند. در «کلیله و دمنه» به ما گفتهاند که گرگی برای خوردن بچههای بزی آمد و بچهها -شنگول و منگول و حبهی انگور- گفتند دست تو شبیه مادر ما نیست. رفت و دستش را آرد زد و آمد و فریبشان داد. این را به ما میگفتند که بدانیم تنها با یک تغییر ظاهری فریب نخوریم.
قدیمیها میگفتند کسی که زیاد بخندد و بخنداند، ضَحّاک (از ریشهی ضحک) است. مار روی دوشش دارد و خوراک این مارها مغز جوانهاست. این، کنایه از همین رسانههای امروزیست. آن زمان با آن زبان با ما حرف میزدند. آن زمان رسانه نبود، اما مزوّرین جور دیگری مردم را فریب میدادند و امروز هم رسانهها با لهو و ملعبه، مغز جوانها را هدف گرفتهاند. از میکروب بهعنوان دشمن تَنمان صحبت میکنند، اما از دشمن روح و فکر و اعتقاداتمان چیزی گفته نمیشود و اینکه حتی بدانیم دشمنترین دشمنان، نفس خودمان است.
راه حل جبران تمامی این کمبودها و کاستیها، مطالعهی مستمر، خودشناسی، دینباوری، قرآنمحوری و دشمنشناسی است که امیدواریم خداوند همهی ما را در این مسیر موفق بدارد.
چه خوب بود. جواب بیشتر سوال هایم رو گرفتم.
ممنونم آقای فکوری.
مطلب مفید و قابل تاملی بود…اگر چه از هر دری گفتید..اما بحث ناقص بودن و ناکارامد بودن سیستم آموزشی از آموزش و پرورش گرفته تا آموزش عالی همان ایرادی است که حضرت آقا هم در مورد اصلاحش فرمودند. انشالله که نسل سوم دست به کار بشوند و قالب را عوض بکنند.
همش ایراد انگار که من مخاطب کار خاصی از دستم بر میاد که نمیخام انجام بدم تو که دستت به یه جایی بنده چرا به جون مسولین غر نمیزنی
خانم آقاجانی
خواهش می کنم. من فقط تنظیم کردم، خوبی این صحبتها بخاطر علم شخص مورد مصاحبه است.
خانم طباطبایی
ریشه ی اکثر دردهای جامعه ما در آموزش های غلطه. امیدواریم فکری اساسی بشه برای نظام آموزشی
جنابstrategist
هر کدام از ما وظیفه ای داریم. استاد از این طریق حرفش رو می زنه، ما رسانه ها هم وظیفه داریم اینطور به گوش مسئولین برسونیم، مسئولین هم بایستی تا جایی که می تونند تلاششون رو کنند، مخاطب هم بایستی هشیار باشه و با علم به اینکه تو یه نظام آموزشی همراه با خطا داره رشد پیدا می کنه، به فکر جبران کمبود ها از طرقی دیگر باشه.
سلام
ممنون از انجام این مصاحبه
هرچند به نظر من تمام ماجرا به سیستم آموزشی برنمی گرده و آموزش های قبل از مدرسه و تفکرات و رفتار پدر و مادر هم توی شکل گیری ذهن و رویه ی افراد تاثیر مستقیم داره
که خوب البته اونهارو هم همین سیستم تربیت کرده در اکثر موارد!
سلام من اگه بخوام با دکتر غفرانی صحبت کنم باید چه کار کنم