در مقالهی قبل گفته بودیم که تربیت دینی ظرافتهایی دارد. آشنایی با این ظرافتها میتواند به والدین کمک کند. در این مقاله سعی میکنیم چند موقعیت حساس و کاربردی را بازسازی کنیم.
[ms 0]
تربیت برکت دارد
کارشناسان دینی میگویند اگر کودک ما تربیت دینی شده باشد، برکاتش، هم به خود او و هم به دیگران خواهد رسید. این بچه هیچگاه احساس پوچی در زندگیاش نخواهد کرد و دچار بیهویتی که درد جامعهی جوان امروز ماست نمیشود، چون بچه از همه جا که ناامید شود، باز هم میداند که خدا را دارد و تنها نیست. به قول استاد فلسفی که میگفتند: «انسانی که با خداست، هیچگاه غریب و تنها نیست.»
برکت تربیت دینی کودک به والدینش نیز میرسد، چون در همان قرآنی که والدینش به او آموختهاند، یاد گرفته است که با احترام و مهربانی با آنها صحبت کند، از احادیثی که از زبان والدینش شنیده، یاد گرفته است که «نیکی به پدر و مادر واجب است، حتی اگر مشرک باشند.»
دین را خاطره کنید
کارشناسان توصیه میکنند که آموزش ارزشهای دینی را با خاطرههای خوش همراه کنید. مثلا وقتی که میخواهید به فرزندتان هدیه بدهید، زمان اذان و نماز خواندن را انتخاب کنید. با این کار چون هدیه گرفتن کاری لذتبخش برای بچه است، بنابراین هر وقت که هدیهای میگیرد، ناخودآگاه به یاد صدای اذان و نماز خواندن میافتد. خود من یادم هست همیشه وقتی با مادرم به زیارت امامزادگان میرفتم، در راه برگشت، مادرم برایم یک کادو میخرید. من هم به همه میگفتم چون رفتم زیارت، کادو گرفتم.
والدین باید موقعیتسنج باشند
بعضی بچهها در تمام موقعیتها از پدر و مادرشان سؤال میکنند، اما باید یادمان باشد که هنگام آشپزی، وقت بیرون رفتن از خانه، هنگام مرتب کردن اتاقها و… اصلا زمان خوبی برای پاسخ به پرسشهای اعتقادی فرزندمان نیست.
زمان و مکان باید مناسب باشد
یکی از راهکارهای تربیتی خوب و مناسب، انتخاب زمان و مکان مناسب برای آموزش، و همچنین توجه به حالات روحی و روانی کودک است. هنگامی که کودک بهترین و شیرینترین لحظات زندگی خود را میگذراند، بدون کمترین مقاومت روانی، آموزش شما را خواهد پذیرفت.
موقعیتها را چنگ بزنیم
برای تربیت دینی و آموزش برخی مفاهیم دینی، بهترین زمان، قرار گرفتن در موقعیتهای خاص و انتقال مفاهیم در قالب آن موقعیت است. مثلا وقتی که بچه را به رستوران میبرید یا هدیهای به او میدهید و یا پدرش خودروی جدیدی میخرد، زمان بسیار خوبی برای آموزش تشکر از خداوند است. به بچه میگوییم: «بیا از خدا بهخاطر این همه نعمت که به ما داده و ما رو خوشحال کرده، تشکر کنیم و بگیم «الحمد لله»».
یا مثلا زمانی که به کوه و جنگل و دریا میرویم، وقتی بچه با بزرگی و عظمت کوه یا دریا روبهرو میشود، همان جا، موقعیت خوبی برای آموزش قدرت و عظمت خداست. به فرزندمان میگوییم: «ببین عزیزم، این کوه چقدر قوی و بزرگه! میدونی چه کسی این کوه رو آفریده؟ آفرین عزیزم. خدا. پس ببین چقدر خدا بزرگتر و قویتره که تونسته کوه به این بزرگی رو بهوجود بیاره. پس خدا از قویترین کسی که میشناسی هم قویتره.»
یا وقتی که داریم با فرزندمان تلویزیون تماشا میکنیم و کارتون مورد علاقهی او را میبینیم، زمان بسیار خوبی برای جواب به سؤال «چطوری خدا همه جا هست» میباشد. به فرزندمان میگوییم: «ببین این کارتون، هم تو خونهی ما پخش میشه، هم تو خونهی دوستات. اگه الان به یکی از دوستات زنگ بزنی، میبینی که الان اونا هم دارن همین برنامه رو تماشا میکنن. پس این کارتون، هم تو خونهی ماست، هم تو خونهی دوستات. خدا هم همهجا هست؛ هم پیش تو، هم پیش همهی آدما.»
یک اثبات ساده، ولی شیرین
یک آزمایش ساده و شیرین هست، برای اثبات اینکه خدا همهجا هست، ولی ما او را نمیبینیم. بچه میپرسد: «اگه خدا همهجا هست، چرا نمیبینیمش؟». برای جواب به این سؤال، موقع خوردن صبحانه زمان بسیار خوبی است.
برای این کار دو تا لیوان چای و دو حبه قند میآوریم. جلوی چشم کودک، قندها را در لیوان حل میکنیم. همانجا از بچه میپرسیم:
– بهنظر تو قندها توی لیوان چای هستن یا از اون بیرون اومدن؟
– من دیدم قندها رو توی لیوان انداختی، پس قندها تو لیوانن.
– تو قندها رو میبینی؟
– نه!
همان موقع به او میگوییم:
در حالی که قندها توی لیوان هستن، ولی ما اونا رو نمیبینیم. خدا هم همهجا هست، ولی ما او رو با چشممون نمیبینیم.
به نام خدا
شخصا هرگز نمی دانستم که عترت برای تربیت فرزندان چنان نکات ظریفی دارد، تا اینکه در یکی از سخنرانی های آقای دانشمند متوجه ان شدم. مانند آموزش نماز به کودک دقیقا از چه سنی، چگونه، با چه کلماتی و ظرفیتی آغاز می شود. افسوس . مسئله ای که هست نا آشنایی و فاصله والدین به عنوان اولین کسانی که با کودک برخودر دارند با مسائل اسلامی و روانشناسی است. عدم مطالعه، عدم شناخت، عدم تسلط…که متاسفانه قشر تحصیل کرده نیز که انتظاری جز این از آنهاست گرفتار همین مسئله می باشند.
مورد دیگری که وجود دارد این است که اغلب زوج ها پس از ازدواج هرگز با هم در مورد تربیت فرزندان نه صحبت می کنند ونه به تفاهم می رسند. فقط طی روال عادی ازدواج مادر و پدر می شوند، بدون آگاهی از نیازها ، موارد و صفات لازم. فرزندی که به دنیا می آید بزرگ میشود. تربیت نمیشود. فکر می کنند بلد بودن و آگاهی نمی خواهد. حتی گاهی می گویند ما چگونه بزرگ شدیم اینها هم بزرگ می شوند. در زمینه مسائل اسلامی هم با وی مانند گیاه خودرو برخورد میشود و آخر هم از وی انتظار گلی سرخ و بی عیب هست و از طرفی هم احترام به والدین مرتب به وی گوشزد می شود. والدینی که حق فرزندی را به جا نمی آورند.
به عنوان یک معلم، مشاهده میشود که در مدارس، دانش آموزان اغلب دچار نا آگاهی هستند و هنوز با کلمه «خدا» و هضم آن، جهان هستی، نماز، حجاب، آخرت مشکل دارند و چون پاسخی در خور، درست و قانع کننده نشنیده و یا نمی شنوند ،باورهایشان را یا خودشان یا از طریق دوستانشان شکل می دهند. حتی وقتی به سن بلوغ می رسند احکام به انها ، توسط والدین علی الخصوص مادر،آموزش داده نمی شود. در نتیجه این مسائل کودکان دچار گسست عاطفی میشوند .
بنده پیشنهاد می کنم حالا که این بحث را آغاز کرده اید، به صورت موضوعی ادامه داده شود و به این مختصر اکتفا نشود. دو نفر هم آگاه شوند اتفاق خوبی خواهد بود.
با تشکر
همین اثبات ساده بعدا برای بچه تبدیل به جوک میشه اثبات از ریشه غلطه
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/11490
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی
توی یه متن دیگه م مثال داشتین که چرا تو مثل تو بادکنک از زمین بلند نمی شی. بچه هه می گه نمی دونم و بعد تو می گی خب مثل همین که نمی دونی خدا رو هم ما نمی دونیم از کجا به وجود اومده
پس فردا که بچه فهمید مسخرگی این مثال هارو دیگه اعتقادی براش باقی می مونه؟ همین که رفت دبستان می فهمه قندا چی شدن یا بادکنک چرا نمیره هوا. آدم بهتره یه ذره فکر کنه مثال های درست و عاقلانه رو حالا با زبان ساده به بچه بگه نه این چرندیات مسخره رو.