[ms 0]
کلاس دوم دبیرستان که بودم، درسی داشتیم به نام «تاریخ ایران و جهان» با یک کتاب قطور و پر از اسم و رسم و تاریخهای شکست و پیروزی پادشاهان. با اینکه بعد از این همه سال، خیلی از آن اسمها فراموشم شده، اما یکیشان را بهخوبی بهیاد میآورم: «هَچَپسوت»؛ یک فرعون زن از مصر باستان، با ثروتی بسیار که نتیجهی لشکرکشیها و فتوحات گستردهاش بوده.
ما بچههای کلاس که حسابی شیفتهاش شده بودیم. در عین حال، برایمان جای سؤال هم بود که چگونه در ساختار مردسالارانهی مصر با آن همه فراعنهی مرد، یک زن چنین جایگاهی بهدست میآورد و شرایط و محیطِ پیرامون نهتنها آن را تاب میآورد، که حتی نامش را در تاریخ ثبت میکند و به دست ما میرساند. به غیر از این مورد، در سایر تمدنها و سلسلههای پادشاهی دریغ از ذکر نام زنی.
***
زنان نیمی از بازیگران دورههای تاریخی هستند و بررسی یک دورهی تاریخی بدون توجه به نقش و تأثیرگذاری، همینطور توجه نکردن به چگونگی روایت آنان از تاریخ، مطالعهای ناقص و یکسویه خواهد بود. با این حال، هنگامی که به تاریخ چند دههی گذشته رجوع میکنیم، با تاریخ مردانهای مواجه میشویم که در آن نشان چندانی از حضور زنان نیست.
رضا براهنی در کتابش با عنوان «تاریخ مذکر» بهخوبی به این مسئله اشاره کرده است:
«تاریخ ما به شهادت خودش، در طول قرون، بهویژه پیش از مشروطیت، تاریخی مذکر بوده است؛ یعنی تاریخی بوده که همیشه مرد، ماجراهای مردانه، زور و ستمها، عدل و عطوفتهای مردانه، نیکیها و بدیها، محبتها و پلشتیهای مردانه بر آن حاکم بودهاند. زن اجازهی نقشآفرینی نیافته است. به همین دلیل، از عوامل مؤنث در این تاریخ چندان خبری نیست.
مرد از نظر بزرگترین مورخ ایران، ابوالفضل بیهقی، بزرگترین عنصر سازندهی تاریخ است و به همین سبب، هر کجای تاریخ مسعودی را که ورق بزنید، اعمال مردانی را میبینید که در حال ساختن یا نابود کردن چیزهایی هستند و این چیزها همه عناصر تاریخی هستند. در هر لحظهی این بزرگترین تاریخ ایران، مردی میمیرد، مردی پیمان میبندد، مردی پیمان میشکند، مردی در قلعهای زندانی میگردد، مردی به دار آویخته میشود، قومی غالب میشوند از مردان، و قومی منهزم میشوند از مردان.
تاریخ بیهقی، تاریخ مردان است و اگر از زنی یاد میشود، یا مادر حسنک است و یا مادرانی چون مادر حسنک هستند که هیچگونه تحرک واقعی ندارند و یا اگر تحرک ناچیزی داشته باشند، در حدود حلوا و شیرینی پختن برای مردان و یا امیران جوان است.»
***
اگر بخواهیم تاریخی کامل و همهجانبه از خود بهجای بگذاریم که گویای سبکزندگی، افکار و دغدغههای دوران ما باشد، زنان و دختران هم بهعنوان نیمی از نیروهای تاریخساز، در کنار همهی فعالیتها و تلاشهایشان باید روایت خود از مسائل و وقایع روزمرهشان را ثبت کنند. باید نگاهمان به زندگی و اتفاقاتش، تجربیات و نوع مواجهمان با آنها را بنویسیم و ثبت کنیم تا تاریخ، شاهد روایتهای زنانهی ما هم باشد. شاید اینگونه آیندگان بهتر بتوانند قضاوتمان کنند.