[ms 0]
همان گونه که در شریعت اسلامی آمده است، انسان بر دو جنسیت آفریده شده تا مکملِ همدیگر باشند. تفاوتهای زن و مرد، در عین برابری انسانی، کتمانناپذیر است. موضوع تفاوتهای ذاتی زن و مرد، بیگمان بر تمام شئون زندگی آنها تأثیرگذار است. نوشتار بهصورت اعم، و ادبیات بهصورت اخص، از این قاعده مستثنا نیست.
در این باره، قدرتالله طاهری در «زبان و نوشتار زنانه؛ واقعیت یا توهم؟!» میآورد:
«این امر بدیهی به نظر میرسد که استعداد زبانی و نشانههای آن محصول ذهن آدمیست، اما دربارهی ماهیت خودِ ذهن هنوز ابهامات انبوهی پیش روی بشر قرار دارد. یکی از اسرار ذهن که مرتبط با مبحث ماست، رابطهی ذهن با جنسیت است. پرسش این است که آیا ماهیت ذهن مرد و زن با یکدیگر تفاوت دارد؟
اگر بپذیریم ذهن مردانه و ذهن زنانه دو ذات مجزا از هم هستند، آن گاه تفاوت محصولات آنها امری دور از انتظار نخواهد بود. اما بالعکس، اگر عامل جنسیت در ماهیت ذهن تأثیرگذار نباشد، بالطبع محصولات آن نیز مردانه و زنانه نخواهد بود. در فلسفهی غرب، تقریبا بهجز اسپینوزا همهی متفکران بر این باورند که ذهن آدمی امری فراجنسیتی است.» (۱)
اما بهنظر میرسد تفاوتهای ذاتی در خلقیات، که متأثر از شرایط فیزیولوژیک و تربیت اجتماعی متفاوت زنان و مردان است، بهصورت ناخودآگاه بر نوشتار تأثیر خواهد گذاشت. زنان امتیازات خاص بیولوژیکی و تجربههای خاص زنانه دارند که شامل همدمی، همفکری، عاطفه و احساس و قدرت مشاهده است و مفهوم و معنی تجربهی زنانه را به خواننده نشان میدهد.
ویرجینیا وولف این ویژگیها را خصیصهی ارزشمند و متمایز دید زنانه مینامد. (۲) وی در «اتاقی از آنِ خود» مینویسد: «برای هرکس که مینویسد، فکر کردن دربارهی جنسیت خود مخرب است. زن بودن یا مرد بودن بهصورت خالص و مطلق مخرب است. باید زنانه_مردانه و یا مردانه_زنانه بود. پیش از آنکه عمل خلاقه بهثمر برسد، باید در ذهن نوعی تعامل بین زن و مرد صورت بگیرد.»
با تمام آنچه گفته شد، بهنظر میرسد باید این نکته را باور داشت که زنانگی در نوشتار خود را وارد میکند. پُرواضح است دستهبندیهای اینگونه دلیل ضعف و قدرت نوشتار نیست؛ یعنی نمیتوان به قطعیت گفت نویسندهی زن، قویتر یا ضعیفتر از نویسندهی مرد است، بلکه این مسئله مبتنی بر وجود خصوصیات متفاوت در نوشتار زن و مرد است. باید توجه کرد که این خصوصیات متفاوت باعث ایجاد زبان جدا و یا جامعهی جدایی که برخی از فمینیستهای رادیکالِ تاریخ به آن اعتقاد داشتند نمیشود، بلکه تنها از خصوصیات ویژهی زبانی در نوشتار زنانه سخن بهمیان میآورد. شاید بهصورت کلی، بتوان خصوصیات نوشتار زنانه (بهخصوص نوشتار ادبی، از قبیل شعر و داستان) را بدین صورت برشمرد:
۱- پرگویی:
نخستین نکتهای که در نویسندگی زنان حائز اهمیت است، این مسئله است که رمان جایگاه ویژهای برایشان دارد. از طرف دیگر دید جزئینگر و فراغت و فرصتِ بیشتر، زنان را بیشتر بهسمت پُرگویی در نوشتار سوق میدهد. ادبیات زنانه اغلب ادبیاتی است که با سخن گفتنهای فراوان توام است.
۲- جستجوی هویت گمشده:
زنان در نوشتار ادبی خود، در میان تصاویر و توصیفها و گفتگوها به دنبال هویت گمشده یا ناشناختهی خود بودهاند. جنسیت در نوشتار زنان همواره نقش مهمی ایفا کرده است. هلن سو میگوید: «نوشتار، مردهها را زنده میکند.» در واقع او اعتقاد دارد نوشتار زنانهی تحریر چیزهایی است که در درون تاریخ و فرهنگ سرکوب شده است. (۳)
۳- نوستالوژی:
در ادبیات زنانه، نوستالوژی و غم غربت، از مضامین و موضوعات رایج است. در واقع یادآوری خاطرات دوران خوب کودکی نقش مهمی در داستان و شعر نویسندگان زن ایفا میکند. داستانهای زنان سرشار از حضور تخیلات کودکانه، ترسها و لذتهاست. شاید به نوعی بتوان گفت بازگشت به گذشته، همواره به امیدِ پیدا کردن آن هویت گمشده صورت گرفته است.
۴- انتظار:
انتظار یکی از خصوصیات جداییناپذیر زنان در تمام دنیاست. قدرت باروری زنان را در نظر بگیرید؛ نُه ماه انتظار برای بهدنیا آمدن فرزند و یک عمر انتظار و نگرانی برای رشد و کمال او. انتظار بهوفور در شعرها و داستانهای نویسندگانِ زن خودنمایی میکند. با بررسی اجمالی آثار نویسندگان زن معاصر، به رگههای پُررنگ انتظار در متن پی خواهیم برد.
۵- جزئینگری:
نوشتار نویسندگان زن هم اغلب بر توصیف جزئیات استوار است. شاید بتوان گفت این جزئینگری مربوط به کنجکاویهای خاص زنانه است. مردان بهطور کلی از توجه به جزئیات واهمه دارند، اما زنان با نگاهی تیزبین کوچکترین نکات را برداشت کرده، در داستانها و شعرهایشان منعکس میکنند.
با تمام آنچه گفته شد، اذعان به این نکته بدیهی است که نوشتار زنانه و زنانگی نوشتار واقعیاتی انکارناپذیر هستند و طبیعتا عامل جذب مخاطب زن به نوشتار خواهند بود. زنان بهعلت همذاتپنداری با زبان و مفهوم و فرم نوشتار زنانه، ارتباطی مستحکم با آن برقرار مینمایند. دورنمای متصور برای ادبیات زنانه و زنانگی ادبیات، قابل پیشبینی نیست. همه چیز متأثر از تغییرات مناسبات اجتماعی روزگار است و بعید نیست که در آیندهای نه چندان دور، دیگر نتوان هیچکدام از مشخصههایی را که در بالا آمد، به نوشتار زنانه نسبت داد.
———————————————
منابع:
۱- فصلنامهی زبان و ادب پارسی، شمارهی ۴۲، زمستان ۸۸؛
۲- روایت زنانه در داستاننویسی زنانه، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تیر ۸۴؛
۳- سوزان سلترز (۱۳۸۵)، «یادداشتهای روزانه و نامههای ویرجینیا وولف» ترجمهی مهدی غبرایی، مجلهی بخارا،شمارهی ۵۶.
مدل عکس با این که تکراری هست اما باز هم قشنگ ه …
با سلام.پر واضح است که متن بالا نیز از یک نوینده ی مرد است.متنی بسیار جدی و خشک وبسیار کلی. اما از انصاف به دور است که نگوییم به نکات قشنگی در مورد خصوصیات دست نوشته های زنانه اشاره شده.از توجه آقای تقوی زاد متشکرم
خواندنی بود…