خیلی دور، خیلی نزدیک

آن‌هایی که اهل خواندن روزنامه‌ها و مجلات و نشریات و البته پی‌گیر وقایع اتفاق افتاده در کشور، آن هم از نوع سیاسی‌اش هستند – مهم نیست کدام جناحی باشید، مهم این است که اصولا در جریان باشید – نام او را در زمره‌ی منتقدین – به معنای نقد و تحلیل – به خوبی می‌شناسند. فاطمه رجبی، چهره‌ای شناخته شده در عرصه‌ی سیاست. چهره‌ای که به‌ویژه در این دو سال اخیر اکثر ما در محکمه‌ی – نمی‌دانم چقدر عادلانه ! – خویش گاهی او را تندرو و خشن و گاه محق و مقبول معرفی کرده‌ایم. اما رسیدن به این که او ورای شخصیت کاملا سیاسی شناخته شده‌اش چهره‌ی آرام و با محبتی دارد، اصلا سخت نیست. فاطمه رجبی، مثل همه‌ی مادران و زنان ایرانی و هنوز (!) انقلابی کشورمان است. او آشپزی می‌کند، مایحتاج منزلش را خودش تهیه می‌کند و حتی کفش‌های اعضای خانواده‌اش را هم خودش واکس می‌زند. او به گیاهان و پرورش برگ‌های سبزشان علاقه‌مند است و رنگ‌های شاد را دوست دارد و البته در کنار همه‌ی این‌ها که به عشق تعبیرشان می‌کند، کتاب می‌خواند و کتاب هم می‌نویسد. زن مسلمان خانه‌داری که اگر به دیده‌ی اغماض و دیدگاه فلان جناح و دسته نظاره‌گرش نباشیم می‌تواند الگوی خوب و مناسبی برای دختران مسلمان و هدفمند امروز و مادران آگاه فردا باشد. او هم‌چنان در کنار علی و صادق – فرزندانش – و همسرش زندگی آرام و گرمی را می‌گذراند در جایی به نزدیکی ما… .

از همین ابتدا از گذشته بگویید از قبل انقلاب و خودتان.
الحمدالله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله. من فاطمه رجبی هستم و خدا را شکر که شیعه هستم و تلاش می‌کنم که راه شیعه بودن را طی کنم و شرایط را با این نگاه دنبال می‌کنم و سعی می‌کنم که عمل‌کردم بر این آیه که بیان کردم دلالت کند و اما سوال شما… قبل از انقلاب به دلیل جو حاکم – شاهنشاهی – تا کلاس هشتم بیشتر در مدرسه حاضر نشدم بنابر این نمی‌توانستم در آن زمان چندان حضور فیزیکی داشته باشم اگر چه حضور اندیشه‌ای را همیشه داشته‌ام؛ در آن زمان پدرم در مسجد ولیعصر در تهران جلساتی داشتند که در آن‌ها دختران تحصیل‌کرده‌ای شرکت می‌کردند که اغلب من هم همراه پدر در این جلسات حاضر می‌شدم و با این‌که عضو همیشگی‌اش نبودم یکی دو مرتبه سخنرانی‌هایی انقلابی در مبنای دین داشتم؛ خطبه‌ی حضرت زین العابدین (ع) در مورد اسارت و خطبه‌هایی از حضرت زهرا (س) را نیز به یاد می‌آورم که از حفظ کرده و خوانده بودم. پدر در آن جلسات فن نویسندگی را نیز تدریس می‌کردند و البته حاصل این جلسات کتابی بود که توسط خود ایشان جمع‌آوری شد به نام فروغ دین که در این کتاب از اشعار و مقالات من نیز استفاده شده است. در هنگامی که به دیدار برادرانم در زندان‌های سیاسی می‌رفتم با گروه‌های سیاسی آشنا می‌شدم ولی یک نکته همیشه برایم سوال برانگیز بوده و هست؛ آن هم این‌که چطور مردان و زنان در خانه‌های چریکی برای انجام فعالیت‌های‌شان در کنار هم زندگی می‌کنند و همین هم بود که با تمام روح انقلابی و انگیزه‌هایی که در من حضور داشت هرگز نتوانستم از منظر دینی به گروه خاصی بپیوندم این هم دلیل دیگری بود برای نداشتن فعالیت‌های عملی اما در فعالیت‌های فکری، سیاسی و دینی هم‌پای مردم انقلابی بودم.

معمولا در حجاب‌های قبل انقلاب چادر خیلی کم دیده می‌شود؛ حجاب شما چه طور بود؟
از برکات خداوند که به صورت اجباری به من رسیده شاید همان تعز من تشاء، داشتن پدر و خانواده‌ی روحانی بوده است که از سه‌سالگی چادر بر سر من کردند و در واقع چادر هویت من است که با نوعی تربیت آگاهانه از ابتدا همراهم بوده است و حجاب من از مدت‌ها پیش تا به امروز ذره‌ای تغییر نکرده است… در دانشگاهی سخنرانی داشتم. از من به حالت تمسخر پرسیدند: «حجاب اسلامی مورد قبول شما همین پوششی است که دارید؟» جواب دادم: بله، همین است. – خیلی قاطعانه «بله»اش را بیان می‌کند –.

چه سالی دانشجو شدید؟
۲۵ مهر ماه سال ۱۳۵۸ وارد دانشگاه شدم که آن زمان هم کاملا با انگیزه و فعال بودم مخالفت‌های علنی با گروه‌های ملحد و کمونیستی که خیلی هم خطرناک بودند، داشتم یا در کلاس‌ها با اساتیدی که ملحدانه وقایع تاریخی را بیان می‌کردند بحث می‌کردم. در همه‌ی سطوح به عنوان شخصیتی حزب‌اللهی وارد عمل می‌شدم.

چه طور با دکتر الهام آشنا شدید؟
ما در یک دانشکده بودیم. من علوم سیاسی و ایشان حقوق می‌خواندند و هر دوی ما نماینده‌ی دانشکده در شورای مرکزی انجمن‌های اسلامی دانشگاه تهران وابسته به دفتر تحکیم بودیم. در هر دانشگاه یک مرد و یک زن در این تشکیلات بودند که در آن دانشگاه من و ایشان نماینده بودیم و بعد بر اساس نقطه نظرات اعتقادی که با هم داشتیم در سال ۱۳۶۱ با هم ازدواج کردیم. در آن زمان برای ازدواج کلا به دلیل شرایط فرهنگ و اسلامی انقلاب و با تربیت حاکم بر جامعه حضرت امام (ره)، مسائل امروزی که برای ازدواج وجود دارد مطرح نبود و مهم اشتراکات عقایدی و دینی بود.

من کاملا روح زنانه دارم و جالب است اکثر همان دانشجویانی که به عنوان مخالف عقایدم با من روبرو می‌شوند بعد از دیدار، خودشان اظهار می‌کنند که انتظار نداشتیم شما را با این روحیه‌ی آرام و لطیف ببینیم. من یک زن مسلمان در عرصه‌ی اجتماعی و با روحیه‌ی لطیف و مهر مادرانه هستم

خواستگاری و مراسم ازدواج و مهریه و… در واقع از مراسمات موسوم، در ازدواج خودتان بگویید؟
چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن و چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن، پایبند کامل در حد بضاعت فکری به احکام شرع و هم به فرهنگ رایج در بین خانواده‌‌های با فرهنگ بودم. در نتیجه در عین فعالیت‌های شدید سیاسی هیچ وقت مسائل نامطبوع را نپذیرفتم. مراسم خواستگاری من به صورت سنتی و با اجازه‌ی پدر و مادرم بود. با این‌که پدرم در خانواده وزنه‌ی سنگین و کاملی بودند، خودم خواستم که حتی برادرم در مراسم اولیه حضور داشته باشند. من به آقای الهام هم گفته بودم که با وجود این که تمامی شرایط ایشان برای من قابل قبول است اما چنان‌چه پدر و خانواده‌ام مخالف باشند، جواب من هم منفی خواهد بود.
مراسم ازدواج هم که بسیار ساده برگزار شد؛ البته سادگی این مراسم به دلیل تاثیرات مقطعی در آن دوره از انقلاب نبود من قبل از انقلاب هم اعتقادی به برگزاری مراسم مجلل نداشتم. همه چیز در سادگی اجرا شد. مهریه‌ام نیز سه سکه بود که پیشنهاد خودم همان یک جلد کلام الله مجید بود، که با درخواست پدرم سه سکه شد و تنها خرید ازدواج‌مان هم تنها یک حلقه انگشتر طلا بود که ۸۰۰ تومان شد که آن حلقه را نیز سال‌ها بعد برای بازسازی حرم حضرت امام (ره) اهدا کردم.

مشکلات ابتدایی زندگی مشترک شما تا چه حد بود؟ اصلا مشکل داشتید؟
من هیچ وقت به زندگی به دید کاملا مادی نگاه نکرده‌ام. برایم زندگی در یک محدوده‌ی مطلوب قرار داشته است. اوایل زندگی مشترک ما پدر در منزل‌شان دو اتاق به ما داده بودند که آن‌جا هم چندان امکاناتی نداشت. یعنی وسیله‌ای برای خنک کردن تابستان و گرم شدن در زمستان نداشت اما با وجود دو فرزندم در آن‌جا تا سال ۱۳۶۶ خیلی خوب زندگی کردیم. الان هم ما امکانات رفاهی خاصی را نداریم حتی لوازم و زندگی‌ای که نو عروسان امروز دارند را هم نداریم.

از فرزندانتان علی و صادق بگویید؟
علی ۲۴ ساله کارشناسی هوا و فضای دانشگاه صنعتی شریف و مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد همان رشته و صادق ۲۲ ساله است که سال پنجم دانشکاه امام صادق (ع) را می‌گذراند.

شرایط‌تان برای عروس‌خانم‌هایی که قرار است عضو خانواده‌ی شما بشوند چیست؟ احتمالا آن‌ها هم از فرزندان شخصیت‌ها و مقامات خواهند بود، این طور نیست؟
یکی از دعاهای همیشگی من برای بچه‌هایم جدا نشدن‌شان از اهل بیت (ع) بوده است. حالا فرقی نمی‌کند در چه رشته‌ای تحصیل می‌‌کنند یا چه جایگاه شغلی و اقتصادی داشته باشند، همیشه از خداوند خواسته‌ام که رابطه‌ی نظری و عملی‌شان در زندگی، با اهل‌بیت قطع نشود و این در مورد ازدواج‌شان هم صدق می‌کند که برای من و البته آن‌ها، مهم دین و تربیت وابسته به آن است؛ ضمن این‌که در این دو سال که آقای احمدی‌نژاد فرهنگ دینی را در حاکمیت عملی کردند؛ این برگ برنده‌ای برای ما شده است که ما هیچ‌گونه پست و مقامی را به عنوان شخصیت نگاه نمی‌کنیم. البته در قبل هم که آقای دکتر الهام مسولیت‌هایی را داشتند دیدگاه ما به همین صورت بود پس برای ما ملاک همان مذهبی بودن است.

من حتی با تمام علاقه کفش‌های اعضای خانواده‌ام را هفته‌ای یک بار خودم واکس می‌زنم و سعی می‌کنم به نحوی آشپزی کنم که بر اساس سلائق و سلامت مزاج فرزندان و همسرم باشد و از همان ابتدای زندگی‌مان تمام خریدها را نیز خودم انجام داده‌ام.

شما با توجه به این که شخصیت سیاسی محسوب می‌شوید و سیاست هم که از لطافت به دور است این تاثیری در شخصیت و حضور حقیقی شما در خانه و بین فرزندان و همسرتان نگذاشته است؟
به دلیل فعالیت‌های سیاسی که من از همان اوایل انقلاب داشته‌ام این طور به نظر می‌رسد که من خشونت‌طلب هستم و هیچ‌گونه لطافتی در من دیده نمی‌شود؛ به ویژه در این دو سال اخیر، در حالی که من کاملا روح زنانه دارم و جالب است اکثر همان دانشجویانی که به عنوان مخالف عقایدم با من روبرو می‌شوند بعد از دیدار، خودشان اظهار می‌کنند که انتظار نداشتیم شما را با این روحیه‌ی آرام و لطیف ببینیم. من یک زن مسلمان در عرصه‌ی اجتماعی و با روحیه‌ی لطیف و مهر مادرانه هستم.
.

یک روز از صبح تا شب؟
من با افتخار می‌گویم که من یک زن کاملا خانه‌دار هستم چه دوران تجرد و چه تاهل همین‌طور بوده است. از صبح فعالیت من در خانه‌ام شروع می‌شود. از خرید تا امور نظافت منزل و شستشوی لباس‌ها و اتو و… که بدون هیچ جبری عاشقانه آن‌ها را انجام می‌دهم. نظافت و ترتیب ظاهری فرزندانم از دوران ابتدایی همیشه مورد توجه معلمان‌شان قرار می‌گرفت. من حتی با تمام علاقه کفش‌های اعضای خانواده‌ام را هفته‌ای یک بار خودم واکس می‌زنم و سعی می‌کنم به نحوی آشپزی کنم که بر اساس سلائق و سلامت مزاج فرزندان و همسرم باشد و از همان ابتدای زندگی‌مان تمام خریدها را نیز خودم انجام داده‌ام. در واقع اول کارهای منزل و بعد مطالعه و نوشتن… یک نکته‌ی اساسی برایم همیشه مهم بوده و آن این که من باید قبل از اعضای خانواده‌ام حتما در خانه حضور داشته باشم و هیچ فعالیت انقلابی و غیر انقلابی دلیلی نمی‌شود برای این که حتی در ساعات اولیه‌ی شب هم بیرون از منزلم باشم اگر چه این محدودیت‌هایی را نیز به همراه داشته است اما برایم بسیار مهم است که من یک زن فعال در بیرون از خانه‌ام نیستم و در ابتدا یک مادرم… پدرم شب قبل از فوت‌شان منزل ما تشریف داشتند. آن شب ایشان گفتند من خوشحالم که فاطمه این طور دقیق به کارهای زندگی و خانواده‌اش می‌رسد. هر وقت وارد منزل ما می‌شدند می‌گفتند: آدم حظ می‌کند از محیط منزل شما… من به گیاهان هم خیلی علاقه دارم. برگ‌هایشان را خودم تکثیر می‌کنم و در گلدان‌هایی در راهرو و اتاق‌های خانه‌ی کوچک‌مان می‌گذارم. خانه‌ی ما از وسایل تهی است و از نظر شادابی و سبزی تقریبا کامل است. اگر چه این خانه‌ی جدید ما به دلیل نورگیر نبودن، برگ‌ها را خشک کرده است که به فکر راهی برای آن‌ها نیز هستم.
قبل‌ترها خیاطی هم جز کارهای روزانه‌ی من حساب می‌شد. قبل از ازدواج بلوز و شلوارهایی را برای برادرانم می‌دوختم و البته برای سایر اعضای خانواده‌ام نیز و در دوران تاهل هم همین‌طور. برای بچه‌ها با طراحی‌های ابتکاری خودم لباس‌هایی را می‌دوختم، آن هم با پارچه‌های بسیار ارزان و ایرانی و با چرخی دستی و معمولی، تازه چند سالیست موتوری به آن نصب کرده‌ایم، که معمولا لباس‌ها به خاطر تازگی طرح و خوش‌دوخت بودن‌شان مورد توجه هم قرار می‌گرفت. پدرم هم خیلی از خیاطی و دوخت و طراحی‌های ابتکاری من خوشنود بودند که حالا البته فقط کارهای تعمیراتی را انجام می‌دهم، اتفاقا امروز هم تعمیرات لباسی را انجام دادم… .

در اوقات فراغت خودتان، مشغول به چه کارهایی می‌شوید؟
نگاه من به زندگی هیچ‌گاه نگاه خاصه به خودم نبوده است. در دوران تجردم در خدمت پدر و مادرم بوده‌ام و در دوران تاهلم نیز خودم برای خودم نبوده‌ام؛ یا برای خانواده یا برای انجام کارهایی برای انقلاب و خدا زندگی کرده‌ام. در منزل ما یک اتاق هست که ما آن را به علی و صادق داده‌ایم با این حال همیشه هر دو نفرشان پیش من هستند؛ درس خواندن‌شان حتی زمانی که کنکور داشتند همیشه در کنار خودم بوده است؛ چون ما همیشه برای هم هستیم. بهترین و لذت‌بخش‌ترین لحظات ما در کنار هم بودن ماست. من حتی نوشته‌هایم را در خانه می‌نویسم و مقید به مکان و موقعیت خاصی نیستم. مهمانی هم به صورت محدود و در حد وظیفه می‌روم.

نویسنده‌ها یا شاعرهایی هستند که شما به صورت خاص آن‌ها را بپسندید؟ خودتان هم که اهل شعر و شاعری هستید؟
پدرم علاوه بر نویسندگی، ذوق زیادی در شعر داشتند؛ در خانه دیوانی از اشعارشان هست. من هم به تبع خیلی علاقه به شعر و ادبیات دارم تا حدی که برادرم به دلیل علاقه‌ی خاصم به شعر می‌گفتند که من در رشته‌ی ادبیات تحصیل کنم. در کل به شعر بیشتر به صورت محتوایی نگاه می‌کنم و هیچ وقت فرد خاصی مورد نظرم نبوده است؛ مثلا ممکن است یک شعر از شاعر گمنامی بخوانم که او را نمی‌شناسم اما به دلیل بار معنایی شعر از خواندش لذت ببرم و دلم آن را بپذیرد. حافظ و سعدی هم که خب به خاطر آن نگاه فقهی و دینی که دارند محبوبند. خانم سپیده کاشانی و سیمین‌دخت وحیدی از شاعران اوایل انقلاب و با اشعاری پر محتوا و انقلابی هستند که نسبت به اشعارشان علاقه‌مند هستم. نویسنده هم که من اکثرا کتاب‌های سیاسی و دینی را می‌خوانم. کتاب‌هایی راجع به سیره‌ی نبوی و ائمه اطهار (ع) کتاب‌های مرحوم دشتی، تجلی امامت یا جلوه‌های حکمت که هر تحلیل سیاسی را بخواهم بگویم یا بنویسم معمولا به این‌ها رجوع می‌کنم. نسبت به صحیفه‌ی حضرت امام هم که علقه‌ی خاصی دارم؛ چند جلد از این کتاب در کتابخانه‌ی ما ورق ورق شده است از بس به آن‌ها رجوع کرده‌ام و حتی من خیلی از جملات حضرت امام را در مواردی خاص از حفظ هستم.

اگر خودتان دختر داشتید تا چه اندازه به او آزادی می‌دادید؟
آزادی تعریف‌شده برای من با آزادی‌های تعریف‌شده به ویژه در این دو دهه‌ی اخیر متفاوت است. این آزادی همان آزادی‌های شیعی و اسلامی است. آزادی دینی یعنی آزادی اندیشه‌ی اسلامی بر مبنای عبودیت حق و عمل به تکلیف اسلامی که از سیره‌ی اهل بیت (ع) و آموزه‌های حضرت امام این طور برداشت کرده‌ام. حضور فعال زنان مسلمان در عرصه‌ی اندیشه‌گرایی اسلام هم با همین چارچوپ‌ها برایم تعریف شده است. بنابراین اگر دختر هم داشتم تلاش می‌کردم زنی با همین مشخصه‌ها و فعال در این عرصه برای جامعه‌ی اسلامی باشد. و این شاخصه‌ها محدودیتی برای میزان تحصیلات و رشد فکری نخواهند داشت.

رابطه‌ی شما با اینترنت، چت و تالارهای گفتگو؟
یک نکته بگویم و خیال همه‌ی مخالفین خودم را راحت بکنم؛ بنده چندان سر و کاری با رایانه و اینترنت ندارم. بنابراین من خیلی از نوشته‌ها و انتقادات را نه می‌بینم و نه از حضورشان آگاه می‌شوم. حتی سایت خودم را هم نمی‌بینم که چه زمانی مثلا فلان مطلب من در آن کار شده است یا نه! و در سایر سایت‌ها هم اگر مطلب خیلی خاصی باشد برایم پرینت می‌گیرند و در کل، من فرصت این چیزها را هم ندارم.

در مورد انتخاب دختر نمونه که اتفاقا از طرف برخی اصول‌گرایان هم راه‌اندازی شد، نظر شما چیست؟
این ها الگوسازی است. ضمن آن‌که باید دید چگونه می‌شود این دختر نمونه را انتخاب کرد و با چه معیارهایی. مثلا آن دختری را که پر استعداد است اما صرف نداشتن امکانات به موفقیت‌های خاص علمی و… نرسیده نمونه نیست؟ دختری که از صبح تا شب در فلان روستا فرش می‌بافد و باید هزینه‌ی یک خانواده را نیز بپردازد نمی‌تواند نمونه باشد؟ من حتی همیشه به پسرهایم با وجود این‌که در مدارس معمولی مثل اکثر مردم درس خوانده‌اند و به دانشگاه‌های معتبر کشور هم راه یافته‌اند، می‌گویم؛ شما با استعدادتر هستید یا آن دانش‌آموزی که در مناطق دور افتاده با کمترین امکانات به موفقیت‌ها و رتبه‌های دانشگاهی می‌رسد؟ باید با چه دیدگاه‌ها و معیارهایی دختر نمونه‌ی کشور انتخاب شود؟!

طنز هم می‌خوانید؟
بله، ولی بعضی نوشته‌ها را نباید با طنز اشباه گرفت که این‌ها هجویات است. هجویاتی که گاه به جنگ با مبانی دینی می‌روند؛ مثل هجو گویی‌های قریش نسبت به پیامبر. زمانی که حضرت رسول (ص) مکه را فتح کردند عفو جمعی را طلب کردند اما در مورد عده‌ای فرمودند که حتی اگر به پرده‌های خانه نیز آویزان شوند بخشیده نخواهند شد. این چند نفر هجوگویان و شعر پردازان توهین‌کننده به شخصیت رسول الله (ص) بودند. به هر حال انقلاب ما هم جزئی از دین است و تقدس دارد و توهین به آن حتی در قالب هجو (!) نابخشودنی است. من طنزهای مرحوم کیومرث صابری گل آقا را می‌خواندم چه قبل از انقلاب در مجله‌ای به نام توفیق – پدر اهل ذوق بودند و این مجله را ایشان به منزل می‌آوردند و هم ما و هم ایشان آن را می‌خواندیم – و هم در گل آقا به ویژه قبل از دوم خرداد. طنزنویس خوبی بودند.

به جز انتخابات ریاست جمهوری، ما معمولا در سایر انتخابات متفاوت از هم رای داده‌ایم. گاه حتی ما برای انتخابات مجلس، چهار رای کاملا متفاوت داده‌ایم. این را هم بگویم گاهی دانشجویان از نحوه‌ی بعضی برخورد دوستان مخالف ما، بیشتر از فرزندانم ناراحت می‌شوند!

از برنامه‌های تلویزیون هم استفاده می‌کنید، مثلا سریال‌ها؟
تقریبا، بعضی از سریال‌ها را هم می‌بینم. به خصوص سریال‌های ماه مبارک رمضان که بعد از افطار هم بود، برنامه‌های تلویزیون هم جزئی از تفریحات خانوادگی محسوب می‌شود. گاهی نقد هم می‌کنم که اگر چه خودم را در این مورد چندان آگاه نمی‌دانم اما اغلب که نقدهای منتقدین را می‌خوانم می‌بینم با نظرات و نقدهای من شباهات‌های زیادی دارند.

اگر تنها چند دقیقه برای انتخاب موضوعی برای نوشتن فرصت داشته باشید چه چیز را انتخاب می‌کنید؟
خطر بازگشت دوباره اصلاح‌طلبان دین‌ستیز به عرصه‌ی حاکمیت.

نظر فرزندان‌تان در مورد فعالیت‌های سیاسی شما چیست؟
من و همسرم محیطی کاملا آزادانه از نظر فکری برای‌شان فراهم کرده‌ایم. اگر چه از نظر دینی همیشه مشی دینی را گوشزد کرده‌ایم اما خب وقتی آن‌ها نوع برخوردها را می‌بینند دلخور می‌شوند و شاید به نوعی گفت آن‌ها دوستدار فعالیت‌های سیاسی نیستند اما دارای نگرش سیاسی هستند. به جز انتخابات ریاست جمهوری، ما معمولا در سایر انتخابات متفاوت از هم رای داده‌ایم. گاه حتی ما برای انتخابات مجلس، چهار رای کاملا متفاوت داده‌ایم. این را هم بگویم گاهی دانشجویان از نحوه‌ی بعضی برخورد دوستان مخالف ما، بیشتر از فرزندانم ناراحت می‌شوند!

عده‌ای از مخالفان شما معتقدند اگر شما همسر دکتر الهام نبودید، تا این اندازه تریبون برای بیان نظرات‌تان نداشتید، خود شما چقدر این را قبول دارید؟
جوانان ۲۲ ساله‌ی آگاه به مسائل روز هم فعالیت‌های سال‌های پیش از این مرا به یاد می‌آورند. من در دوران هشت‌ساله‌ی اصلاحات و هشت‌ساله‌ی سازندگی با همین ادبیات و واژگان امروزی‌ام نقد‌هایی را می‌نوشتم. آن زمان هم آقای خاتمی را به مناظره دعوت کرده‌ام اما در این دو سال موقعیت همسرم نه‌تنها موجب شهرتم نشد بلکه بهانه‌ای هم شد برای بیشتر کوبیدن مخالفین من! بسیاری از افراد موسوم به جناح راست که حالا خودشان را اصول‌گرا می‌نامند همانانی هستند که در دوران اصلاح‌طلبان از حامیان من بودند و حتی تشکرهای فروان‌شان را از طریق همسرم به گوش من می‌رساندند و همینان امروز با چرخش نگرشی که پیدا کرده‌اند مخالف شده‌اند.

تعداد مخالفین‌تان را بیشتر می‌دانید یا موافقین‌تان را؟
موافقینم بیشتر هستند. مثلا همین دیروز در مشهد در حین پرسش و پاسخ‌ها، جوانی خیلی تند و منتقد سوالاتی را از من پرسیدند ولی بعد از پاسخ‌ها در انتهای جلسه، خود او در بین جمعیت حاضرین بیان کرد که: «من بعد از شنیدن حر ف‌های شما، ۹۰ درصد موافق مواضع شما شدم و آن ده‌درصد باقی‌مانده هم برای این است که هنوز آگاهی من کامل نشده است.» و این با وجود تمام تلاش‌ها در این دو سال برای تخریب من بوده است. من همیشه خدا را شکر می‌کنم که طرفدارانم از قشر جوانان مذهبی هستند؛ البته نه این‌که در مخالفینم مذهبی‌ها نباشند اما همین کافی است که تمام موافقین مرا، مومنین و مذهبی‌ها تشکیل می‌دهند؛ به ویژه که نسل سوم هم چه با ادبیات و چه با نحوه‌ی نگاه و نوع تحلیل‌های من آشنا هستند و موافق… . حضرت امام در جمله‌ای می‌فرمایند: «اگر خمینی یکه و تنها بماند باز هم به راه انقلابی و دینی خودش ادامه می‌دهد.» من دنبال جایگاه یا موقعیت خاصی نیستم و به دنبال جمع‌آوری رای هم نیستم که چندان تعداد مخالفین و موافقینم برایم مهم باشد، مهم هدف انقلابی من است.

از رابطه‌تان با مرحوم آیت‌الله دوانی (ره)، پدر بزرگوارتان هم بگویید؟
من امیدوارم در کتابی که نوشتنش را از ده روز بعد از ارتحال پدرم شروع کرده‌ام، توانسته باشم رابطه‌ی عاطفی بین خودم و پدرم را بیان کنم. در جامعه‌ی ما معمولا این طور رایج است که پدرها و دخترها با هم رابطه‌های خاصی را دارند و این رابطه بین من و پدرم مثل یک سکه دو رویه است که یک روی آن روحانی بودن پدر است که باعث علاقه‌ی مضاعف من به ایشان بوده، یعنی داشتن پدری روحانی و آن روی دیگر سکه، علاقه و ارادت مضاعف به روحانیت به دلیل داشتن پدری روحانی. هر چند که من اهل تظاهر نبودم اما در عمل هم ثابت کرده‌ام که تا پای جان در خدمت ایشان بوده‌ام. پدر اگر چه روحیه‌ی بسیار عاطفی و مهربانی داشتند اما اگر احیانا تندخویی‌ای هم داشتند با دیده‌ی منت می‌پذیرفتم. مثلا بعد از نوشتن همین نامه‌ی آخرشان به من که جزء آخرین آثار مکتوب ایشان هم به حساب می‌آید بعد از بازتاب این نامه در رسانه‌ها و حتی تلویزیون، متاسفانه ایشان از من معذرت‌خواهی کردند؛ با این حال من طوری برخورد کردم که گویی اصلا از این نامه و برخوردهای بعدش آگاهی ندارم. من فرزند بزرگ‌شان بودم و علاقه‌ی خاصی به من و فرزندانم داشتند؛ به ویژه به صادق که از نظر ظاهری شباهات زیادی هم به پدرم دارد و هم علاقه‌ی بسیار زیادی به روحانیت. همیشه می‌گفتند: «صادق جانشین من است.» برای انتخاب نام فرزندانم نیز خیلی خوشحال بودند؛ علی را که می‌گفتند هم‌نام خودم هم هست و بسیار نام نیکویی را انتخاب کردید و صادق را هم که می‌گفتند من از آرزوهایم داشتن فرزندی به نام صادق بود… با این که معمولا پدرم مهمان داشتند تا خودشان مهمانی بروند شب عید غدیری که فردایش هم به رحمت خدا رفتند، دعوت مرا پذیرفتند و به منزل ما آمدند و این‌ها نمونه‌هایی از محبت‌های ایشان نسبت به ما بود یا ما در دوران اصلاحات چند مورد سخنرانی‌هایی در جلسات مشترک داشتیم که هم من و هم ایشان سخنرانی می‌کردند. بعدها شنیدم که در جمعی گفته بودند: «خدا را شکر که او در مسائل فرهنگی، این‌طور دینی فکر می‌کند.»

به همسرتان معمولا چه هدایایی می‌دهید؟
معمولا برای روز معلم به خاطر معلم دانشگاه بودن‌شان و یا تولد حضرت امیر که به یمن پیروی مردان مسلمان از امیرالمونین(ع)، به نام روز مرد نام گرفته، هدیه می‌دهم؛ البته با پول‌های خودم! – با لبخند می‌گوید – از خودکار و روان‌نویس گرفته تا لباس… لباس‌های پسرها و همسرم را خودم تهیه می‌کنم؛ آن‌ها اهل حضور در مغازه و بازار برای خرید نیستند و گاهی همان لباس‌ها را نیز به عنوان هدیه می‌خرم. به هر حال اگر در پوشش آن‌ها بد سلقیگی دیدید از من بوده است. در ضمن چون ما یک کتابخانه کاملی در منزل داریم کتاب نمی‌خرم.

تا به حال شده برای خرید که می‌روید شما را بشناسند؟
بله. کسبه‌ی محل مرا می‌شناسند و به‌ویژه در این دو سال احترام‌شان بیشتر هم شده؛ وقتی می‌بینند که هیچ تغییری در میزان خریدهای ما روی نداده است و مصرف ما به همان میزان قبلی محدود بوده است.

به پسران‌تان چطور ابراز محبت می‌کنید؟
سعی می‌کنم حتی در محبت‌هایم به آن‌ها نیز عادلانه برخورد کنم. وقتی برای‌شان مثلا خوراکی‌ای هم که می‌برم با شوخی می‌گویم: «عدل مطلق وارد معرکه شد!» و خودشان هم می‌خندند… در حد توان، محبت‌های مادی و معنوی را ازشان دریغ نمی‌کنم.

و فاطمه رجبی؟
شاگردی کوچک و ناچیز از مکتب صدیقه کبری و زینب علیها السلام، تکلیف‌گرایی از خیل انبوه لبیک‌گویان به عاشورای حسینی(ع). همسری موظف به انجام تکالیف همسری، مادری مکلف به انجام ابعاد مختلف و وسیع مادری… .

***

با آن‌که تازه از مشهد آمده و هنوز خسته از راه بود – اگر چه خودش گفت که خسته نیست – به گرمی و با حوصله‌ی تمام، سوالات‌مان را پاسخ داد و این گونه است که وقتی می‌گوید: «نگاه من در زندگی هیچ‌گاه نگاه خاصه به خودم نبوده است»، عجیب کلامش به دل می‌نشیند و شاید در دنیای پر آشوب امروز همین کافی باشد که سعی می‌کند «زنی شیعه با تفکر علوی و مشی فاطمی» باشد. راستی فراموش کردیم از کتاب‌هایش هم نامی ببریم؛ او مولف ده جلد کتاب است: «آمریکا شیطان بزرگ»، «لیبرالیسم»، «اصلاح‌طلبی»، «روحانیت‌ستیزی»، «زن در حماسه کربلا»، «مولا در کلام زهرا (س)»، «احمدی‌نژاد، معجزه‌ی هزاره‌ی سوم»، «پدرم، علامه دوانی»، «مهمان کاخ سفید و مرد بی‌ادعا». این را هم بگوییم که پیشاپیش تولد خانم معصومه کبری (سلام الله علیها) را تبریک گفتند و اضافه کردند: «انقلاب ما، انقلاب حضرت معصومه (س) است؛ چرا که این انقلاب از قم برخواست و امید که خود حضرتش نیز نگهدار این انقلاب باشد.»