در اشک‌ها و لبخندها به مسائلی که قبح آن ریخته، پرداخته‌ایم

گوهر خیراندیش این روزها با بازی در سریال «اشک‌ها و لبخندها» به کارگردانی حسن فتحی توانسته روی دیگری از توانایی‌های خود را به نمایش بگذارد. به همین مناسبت با این بازیگر گپ و گفتی کردیم که پیش روی شما قرار دارد:

شخصیت شمسی و «سریال اشک‌ها» و لبخند‌ها دومین تجربه همکاری شما با حسن فتحی بود، با توجه به وسواسی که در انتخاب کارهایتان به خصوص مجموعه‌های تلویزیونی دارید با چه انگیزه‌ای این همکاری دوباره اتفاق افتاد ؟

– من در سریال «میوه ممنوعه» با نویسندگان و کارگردانی با وسواس و هوشمند مثل حسن فتحی روبرو شدم که توانست با ریز بینی و دقت فراوان کار خودش را برای ماه مبارک رمضان آماده کند. من و تمام عوامل پروژه «میوه ممنوعه» از حضور در آن کار بسیار لذت بردیم چون همه چیز همانطور بود که تصور می‌شد. راستش را بخواهید وقتی پیشنهاد دوباره یک کار تلویزیونی به من شد، به خاطر زمان زیادی که معمولاً کارهای مناسبتی دارند و فشردگی کارها، دو دل بودم که قبول کنم یا خیر، چون تجربه‌های قبلی من را خیلی اذیت کرد. به همین دلیل برای این کار هم خیلی علاقه مندی نشان ندادم. به همین دلیل با تأسف و معذرت خواهی، کار را نپذیرفتم تا اینکه …

خود حسن فتحی با شما تماس گرفت.

– بله ، آقای فتحی با من صحبت کردند و معتقد بودند این نقش بسیار متفاوت است و گفتند مطمئن هستم اگر قصه را برایت بخوانم امکان ندارد نخواهی بازی کنی…

این نقش (شمسی) جزو نقش‌های خاصی است که به جرأت می‌توان گفت معدود بازیگرانی می‌توانند از پس آن برآیند.

– شنیده بودم که نویسنده‌های محترم کار، آقای نادری و آقای کاظمی‌پور سوال کرده بودند که این نقش را چه کسی قرار است بازی کند؟ آقای عفیفه و آقای فتحی گفته بودند قرار است خیراندیش این نقش را بازی کند، نویسنده هم گفته خب پس من بروم بنشینم و بنویسم! من عادت ندارم لطف دیگران را خودم مطرح کنم، اما انصافاً خود کارگردان و حتی تهیه‌کننده محترم همین نقطه نظر را داشتند. باور کنید وقتی این همه مهر و محبت و نگاهی که دوستان نسبت به کار من داشتند را دیدم، آنقدر خجالت زده شدم که نتوانستم حرف از خستگی و مشکلات و زمان طولانی کارهای مناسبتی بزنم.

اگر موافق باشید با زبان و ادبیات خاص سریال اشک‌ها و لبخند‌ها آغاز کنیم؛ ادبیات فاخری که اغلب زبان آثار نمایشی کلاسیک است و این تصور می‌رود که بیننده عام تلویزیون کمتر با این نوع لحن بیان ارتباط برقرار می‌کند.

– با شناختی که مردم از کارهای آقای فتحی پیدا کردند و ذائقه تماشاگر ما و ارتباطی که با نوشته‌های این عزیزان نویسنده پیدا کرده اند، معلوم است که نگاه قبلی ما اشتباه بوده است. ما قبلاً حس می‌کردیم این متن‌ها به دلیل دیالوگ‌های سنگین اش تماشاگر خاص دارد. به قول شما این دیالوگ‌ها گاهی به کارهای تئاتری طعنه می‌زند، اما با همین یکی-دو تجربه نشان داده شد که مردم ما با شنیدن دیالوگ‌های سنجیده و پخته و کمی‌با تفکر نه تنها عقب نمی‌مانند، بلکه تشویق هم می‌کنند و دوست دارند تا کار را دنبال کنند. یادم می‌آید سر «میوه ممنوعه» دیالوگ‌هایی داشتیم که حتی به کارهای کلاسیک طعنه می‌زد، اما مردم ما ارتباط لازم را برقرار می‌کردند و البته توسط بازیگران پخته تئاتری خوب ادا می‌شد و مفهوم را به بیننده تلویزیونی می‌رساند. به همین دلیل می‌توانم بگویم کارگردانی مثل آقای فتحی، مرحوم زنده یاد علی حاتمی‌ در گذشته و حتی آقای رحمانیان در امروز، این عادت را به تماشاگر داده و می‌دهند که می‌شود با یک متن سنجیده و دیالوگ‌های قوی هم کاری ساخت مردم هم با آن ارتباط لازم را برقرار کنند. به نظرم کم کم می‌رود تا این دست کارها تماشاگر عام پیدا کند. من خوشحال هستم در سریالی بازی می‌کنم که از متن بسیار خوب و سنجیده و البته زیبا از جهت نگارش برخوردار است و البته کارگردان هوشمندی مثل آقای فتحی که انصافاً کارش را بلد است و امضایش پای هر کاری نشان از موفقیت آن بوده و تماشاگرش را راضی نگاه داشته است.

با فیلمنامه کامل سر ضبط رفتید؟

– همیشه وسواس من بر این است که تمام متن را می‌خوانم و نظراتم را می‌گویم، اما از آنجا که تجربه‌های قبلی ما با آقای فتحی، آقای نادری و هم آقای عفیفه مرا مطمئن کرده بود، من با شنیدن یک داستان کلی و البته چند قسمت آماده که با بچه‌ها دورخوانی هم شد به سراغ طراحی این نقش رفتم. ما شش-هفت قسمت از متن را در اختیار داشتیم و با اینکه دیرتر از همه گروه‌ها در شبکه‌های مختلف کارمان را کلید زدیم، اما به شکل معجزه آسایی، همه چیز خیلی خوب و سر وقت انجام شد و آقای فتحی به خوبی و حتی بدون عجله قسمت‌های نوشته شده را تصویربرداری کردند و به پخش رساندند تا بتواند برای عید پخش شود. ولی خب به علت تراکم برنامه‌های شبکه اول کار پخش نشد و ما الان که هنوز در حال تصویربرداری هستیم، خیلی عجله نداریم و آقای فتحی با همان وسواس قبلی کارشان را ادامه دادند.


گوهر خیراندیش در نمایی از سریال اشک‌ها و لبخندها

به نظرتان چقدر انتخاب متفاوت بازیگران در آثار حسن فتحی عامل موفقیتش به شمار می‌رود ؟ اغلب شاهد حضور بازیگران با پیشینه تئاتری در کارهای ایشان هستیم ؟

– چیز غریبی نیست که تماشاگر ما از بازی‌های خوب بچه‌های تئاتری لذت ببرد. ضمن اینکه باید بگویم آقای فتحی، آقای عفیفه و گروهی که سال‌هاست در سینما و تلویزیون در حال فعالیت هستند، همه ریشه در تئاتر دارند. همانطور که تماشاگر تا به امروز از کار اساتید ما مثل استاد انتظامی، استاد مشایخی، استاد نصیریان، استاد کشاورز و… دوستانی چون آقایان کیانیان، پرستویی و… لذت برده و می‌برند باز هم حضور بازیگران تئاتری می‌تواند عامل موفقیت آثار در جذب مخاطب باشد، چون وقتی متن‌ها به دست بازیگرانی که با تئاتر کارشان را شروع کرده اند، سپرده می‌شود آنچنان راحت متن و دیالوگ‌ها را مال خود می‌کنند که انتقال آن به تماشاگر به سرعت انجام می‌شود و درواقع پذیرفته می‌شود و ارتباط لازم با آن برقرار می‌شود.

از شمسی و طراحی‌ای که برای این شخصیت کرده‌اید صحبت کنید. چقدر با کارگردان در این خصوص تعامل داشتید ؟

– استارت طراحی این نقش با همکاری خود آقای فتحی اتفاق افتاد. قبل از کلید خوردن کار طی دورخوانی‌هایی که داشتیم، به لایه‌های بیرونی شخصیت دست پیدا کردیم تا رسیدیم به ریزه کاری‌های نقش که در حین کار خود به خود و البته گاهی به کمک آقای فتحی به دست آمد. در مورد طراحی شخصیت شمسی داخل ظرفی افتاده بودم که من را با خود برد و نیازی نبود که هر لحظه بگویم شمسی در این صحنه چه می‌کند. شمسی با همان طراحی اول می‌غلطید و می‌رفت و البته من را هم با خود می‌برد. به همین دلیل نیاز نبود برای هر لحظه کوچکش فکر کنم. تمام لحظات ظریف و کوچک این نقش در طراحی کلی وجود داشت.

در کارنامه شما در این سالها شاهد نقش‌های متفاوتی بوده‌ایم که گاهی به کاراکتر شمسی نزدیک بوده است. چه کردید تا این نقش به تجربه‌های قبلی تان نزدیک نشود؟

– بله من در تجربه‌های قبلی‌ام هم نقش‌های متفاوت این‌چنینی را تجربه کرده بودم و ممکن بود که در ایفای این نقش هم لحظاتی به کارهای گذشته ام بلغزم، مثلاً نزدیک شود به جمیله گدای «سفر بخیر» یا خاله رفعت در سریال «سیاه سفید خاکستری» یا یک خورده برود به سمت بازی من در «بانو» البته بدون لهجه شیرازی و… به هر حال خطر این اتفاق وجود داشت. ولی هم دستیار آقای فتحی و هم خود ایشان پای مانیتور در هر لحظه اجرای من کاملاً مراقب بودند که به هیچ کدام از آن نقش‌ها نزدیک نشوم. هرچند که یک بازیگر سرانجام با یک بیان، بدن و یک فیزیک بازی می‌کند و ممکن است شباهت‌هایی بین نقش‌هایش وجود داشته باشد، ولی من به یک طراحی متفاوت برای شخصیت شمسی رسیدم، طوری که حتی راه رفتن متفاوتی را برای این کاراکتر در نظر گرفتم. به هر حال ما در طراحی این نقش به محدودیت‌های موجود هم فکر کردیم. به همین دلیل در هر لحظه روی نوع لحن و بیان دیالوگ و چگونگی آن اندیشه شده است. خدا را شکر با تمام این تفاسیر تا به امروز می‌بینیم که کار و نقش، مورد نظر مخاطب از آب درآمده است.

شخصیت شمسی دارای وجوه مختلفی است اما ما تنها به لحاظ بیرونی شاهد حضور او در این سریال هستیم.

– بله، شمسی بسیار خوش قلب و خوش نیت است. شما در ادامه متوجه خیلی چیزها در مورد این شخصیت می‌شوید. از قسمت‌های میانی متوجه می‌شوید که شمسی چه ایثاری در مورد خانواده اش کرده است و اصلاً چرا زندان بوده است؟!

نوع لحن و بیان این کاراکتر گاهی از شخصیت واقعی خودش فاصله می‌گیرد ؟

– بله ، اگرچه ما لحن و ادب این آدم را به دور از عرف روز می‌بینیم، اما به شدت حرمت را نگاه می‌دارد. شاید امروزه در جامعه ما کمتر به این حرمت‌ها بها داده می‌شود. او تا امروز به کسی دروغ نگفته است و ما می‌بینیم که حتی مطمئن است که برادرش هم به او دروغ نگفته و نمی‌گوید. او معقتد است از یک دروغ کوچک بهمنی ساخته می‌شود و روی خود آدم هوار می‌شود. ما می‌بینیم این داستان یاد می‌دهد هر دروغی بد است، چه کوچک و چه بزرگ. یک دروغ ما را عادت می‌دهد به این کار. ما در فیلمنامه «اشک‌ها و لبخندها» شاهد چگونگی نگاه داشتن حرمت‌ها هستیم. ما می‌بینیم که فرزند شمسی اگرچه در کار خلاف افتاده، اما هنوز از مادرش حساب می‌برد، هرگز توی روی مادرش نمی‌ایستد و صدایش را برای مادرش بالا نمی‌برد. این آموزش در شکل فعلی یک سریال برای من جذاب بود. ما می‌بینیم که دختر برادر دوست دارد که روابط فامیل و دیدارها برقرار باشد. شما در یک قسمت می‌بینید که مادر، پسرش را در اتاق حبس می‌کند و موی خودش را به قفل می‌بندد و پسر از مادر می‌خواهد که این کار را نکن چون من نمی‌توانم حرمت موی تو را بشکنم! من را با تار موی خودت اینجا حبس نکن! شما می‌بینید که بعد از بازگشت مادر، پسر حرمت موی مادر را نشکسته است. من می‌خواهم بگویم که ما در این سریال به مسائلی که در جامعه فراموش یا کمرنگ شده است، یا قبح آن ریخته، پرداخته‌ایم.

بازی متفاوت مهدی ‌هاشمی‌ در نقش حشمت در تقابل با شمسی نیز از نکات محسوس این مجموعه به شمار می‌آید. از بازی در کنار ایشان نیز صحبت کنید.

– به جرأت باید گفت یکی از دلایل اصلی موفقیت شخصیت شمسی در دیده شدن حضور آقای‌ هاشمی ‌و بازی خوب ایشان بوده است. ما در بازی بر هم تأثیر می‌گذاریم و از هم تأثیر می‌گیریم و این کاملاً مشهود است. من بسیار از تجربه بازی کنار ایشان خرسند هستم. به رغم وسواس زیادی که در انتخاب نقش‌هایشان دارند، خیلی خوشحال بودم که قرار شد در مقابل ایشان حضور داشته باشم. واقعاً بازی روان ایشان در این کار مشهود و محسوس است در حالی که این حس وجود داشت ایشان به خاطر خستگی از حضور در نمایش «کرگدن» این پیشنهاد را قبول نکنند، اما آمدند و بسیار پر انرژی از پس این نقش بر آمدند.

سریال اشک‌ها و لبخند‌ها دارای یک نوع طنز متفاوت و گاهی گزنده است که به نظر می‌رسد در متن هم لحاظ شده است؟

– من می‌توانم بگویم به لحاظ طنز، ما تا به امروز کاری با این سبک و سیاق را نداشتیم. دیالوگ‌هایی با شکل آهنگین که ریتم خوبی به کار می‌دهد. کارگردانی قوی و میزانسن‌های بجای این کار، آن را به یک سریال متفاوت تبدیل کرده است. ما تا به امروز نداشتیم کاری که در یک فضای جدی، موقعیت‌های کمدی اینچنینی داشته باشیم. به رغم اینکه شاید تمام شخصیت‌ها در نگاه اول از تعریف رئال و روزمره فاصله داشته باشند و غلو شده دیده شوند، اما آنقدر درست طراحی شده اند که به هیچ وجه غیر قابل باور به نظر نمی‌رسند.


گوهر خیراندیش در نمایی از سریال اشک‌ها و لبخندها

قبول دارید که پخش مجموعه «اشک‌ها و لبخند‌ها» بعد از تعطیلات نوروز به بهتر دیده شدن آن کمک زیادی کرد؟

– شاید بهتر باشد من اینجا به مثالی که این چند وقت برای دیگر همکاران شما از مادرم زده ام یکبار دیگر اشاره کنم. او می‌گوید «الخیر فی ما وقع»، حتماً خیری در این قضیه وجود داشته است. ما با انرژی خوب و از صمیم قلب کار کردیم و حتی تعطیلات نوروز را به جای حضور در کنار خانواده در شهرک غزالی سر کردیم. شاید برایتان جالب باشد که سفره هفت سین عید را هم همان جا چیدیم و دور آن جمع شدیم. شاید ابتدا عدم پخش نوروز در روحیه بچه‌ها تأثیرگذار بود، چون خستگی کار به تنشان می‌ماند، اما انرژی و عشقی که در میان بچه‌ها وجود داشت باعث شد با تمام توان و وسواس کار کنند تا اثری ماندگار را ارائه دهند. اتفاقاً وقتی متوجه زمان پخش کار شدیم، خیلی‌ها خوشحال هم شدند، چرا که به هر حال در عید نوروز مردم مسافرت و دیدارهای عید را هم داشتند و شاید آن طور که باید، نمی‌توانستند مخاطب ما باشند. در حالی که الان و بعد از تعطیلات، بیننده با فراغ بال بیشتری می‌تواند پای سریال بنشیند.

از کارهای آماده پخش دیگرتان هم صحبت کنید.

– من یک کار با آقای انوشیروان حداد انجام داده‌ام که در آن کنار آقای مطیع و یکی از دختران خودم آناهیتا اسماعیل خانی بازی کردیم. در یک کار هم با دختر بزرگم آزاده اسماعیل خانی در خدمت آقای یدا… صمدی بودیم (کلانتری غیرانتفاعی) که هنوز پخش نشده است. در یک اپیزود از سریال آقای محمدعلی سجادی هم حضور داشتم که پخش خواهد شد. فیلم سینمایی «تردست» نیز ممکن است اکران شود که در آن نیز حضور داشته ام.

و به عنوان سوال آخر، پیشنهاد جدیدی هم داشته‌اید؟

– از آقای سامان مقدم پیشنهادی دارم اما متاسفانه به دلیل سفری که در پیش دارم، نمی‌دانم می‌توانم در خدمت این گروه باشم یا خیر!؟ امیدوارم بعد از تجربه موفق مکس یک بار دیگر بتوانم با این گروه کار کنم.

۱ دیدگاه در “در اشک‌ها و لبخندها به مسائلی که قبح آن ریخته، پرداخته‌ایم”

دیدگاه‌ها بسته شده است.