[ms 0]
تلفن در زندگی مادربزرگها و پدربزرگهای ما اتفاق جدیدی بود. ناگهان ظاهر شد و خیلی چیزها را در دنیای آنها تغییر داد. شاید شما هم روایتهایی از حیرتها و سردرگمیهای اولیهای که تلفن ایجاد کرد، شنیده باشید؛ مثلا اینکه پشت تلفن داد میزدند؛ چون فکر میکردند صدایشان به فاصلهای به آن دوری نمیرسد. یا اینکه در وقتهای بیکاری، گوشی تلفن را برمیداشتند و به لطف فناوری ناقصِ ارتباطات راه دورِ آن روز، به مکالمههای همسایهها گوش میدادند.
اما اوضاع دربارهی ما متفاوت بود. ما در خانههایی بهدنیا آمدیم که پای تلفن قبل از تولدمان به آنها باز شده بود. تلفن مثل یکی از اعضای خانواده برایمان آشنا و مأنوس بود. ما هرگز دربارهی لزوم استفاده از تلفن و کاربرد و نقش آن در ارتباطات دچار تردیدهای فلسفی نشدهایم. در عوض، اینترنت در زندگی ما همان نقشی را بازی کرد که تلفن با اولین ظهورش در زندگی مادربزرگها و پدربزرگهایمان بازی کرده بود.
تا به حال چند مقاله دربارهی آسیبشناسی استفاده از اینترنت خواندهاید؟ چند بار دربارهی مفید یا مضر بودن اینترنت بحث کردهاید یا شاهد بحثهای دیگران بودهاید؟ چند نفر را میشناسید که دربارهی استفاده یا عدم استفاده از اینترنت شک دارند و مدام حسابهای کاربریشان را در شبکههای اینترنتی حذف میکنند و از نو میسازند؟ واقعی بودن یا مستعار بودن در اینترنت چقدر دغدغهی فکری شما بوده؟ چقدر از آدمهای اینترنت رفتارها و گفتارهایی دیدهاید که امکان ندارد در کوچه و خیابان ببینید؟
همهی اینها نشان میدهد که نسل ما هنوز از گیجی روبهرو شدن با اینترنت، این پدیدهی تازه و عجیب، بیرون نیامده است. ما هنوز نمیدانیم با اینترنت چه باید بکنیم. اما میشود پیشبینی کرد که فرزندان ما اینترنت را به همان سهولتی بپذیرند که ما تلفن را پذیرفتیم؛ بهعنوان جزئی از دنیای جدیدی که وارد آن میشوند؛ بدون سؤال، بدون حیرت زیاد و بدون تردید.
اینترنت جزئی ثابت و جدانشدنی از زندگی آیندهی بچههای ما خواهد بود. شاید کتابهای درسیشان چیزی نباشد جز نسل تازهای از تبلتها. شاید ملزم شوند تکالیف درسیشان را در یک وبلاگ کلاسی منتشر کنند. شاید مهمترین آزمونهای زندگیشان اینترنتی برگزار شود و همسر آیندهشان در اینترنت به دنبال سوابق آنها بگردد. دانستن این موضوع باید به ما نگاه تازهای نسبت به اینترنت بدهد.
ما در اینترنت چه میخواهیم؟ منِ مادر در اینترنت چه میخواهم؟ غیر از شغلم یا نیازم به اطلاعات، چه چیز دیگری مرا به اینترنت میکشاند؟ احتیاج به ارتباط؟ احتیاج به سرگرمی؟ احتیاج به وقتگذرانی؟
همهی اینها میتوانند دلایل معقول و مقبولی باشند، اما لازم است که یکی از دلایل من برای استفاده از اینترنت، فرزندم باشد. مهم است که از حالا با ابزاری که جزء جدانشدنی آیندهی فرزندم خواهد بود، آشنا باشم؛ بهخصوص که این ابزار، بسیار پیچیدهتر از تلفن یا تلویزیون یا موبایل است و در مقایسه با آنها حتی میتواند موجود زنده بهحساب بیاید! لزوم این آشناییِ قبلی از این جهت است که بدون آن، ارتباط با فرزندم غیرممکن خواهد بود. بدون آشنایی با این فضا برای فرزندم مثل مادر بیسوادی خواهم بود که نمیتواند پیشرفتهای او را پیگیری کند و مرجع پرسشهای او و طرف مشورت او باشد.
[ms 1]
به علاوه، بدون تسلط بر این فضا -و بهطور کلی همهی فضاهایی که فرزندم در آنها فعال خواهد بود- نمیتوانم نقش فعال و پیشرو و هدایتگری در زندگی فرزندم بازی کنم؛ نمیتوانم ادعا کنم که من او را بزرگ کردهام؛ بلکه باید اعتراف کنم که «خودش بزرگ شده».
اگر فرزندم و دغدغه نسبت به آیندهی او بخشی از اهداف مرا برای استفاده از اینترنت تشکیل بدهد، خودبهخود جهتگیری تازهای در استفاده از اینترنت پیدا خواهم کرد. توجّهم (یا دستِکم بخشی از توجّهم) به تازهترین فناوریهای این حوزه معطوف خواهد شد و تلاش خواهم کرد این پیشرفتها را دائم پی بگیرم و پیشبینی کنم که کدام یک از آنها ماندگارند و بخشی از آیندهی اینترنت را میسازند و کدام یک بهزودی فراموش میشوند یا با چیز تازهتری جایگزین میشوند.
به علاوه، سلیقهام در استفاده از خدمات اینترنتی، از حوزهی سرگرمی به حوزههای جدیتر و کاربردیتر متوجه میشود. تلاش میکنم نحوهی کار با نرمافزارهای آنلاین بانکها، ادارات دولتی، ترمینالهای حملونقل، دانشگاهها و سایر ارائهدهندگان خدمات عمومی را فرا بگیرم. بهویژه به تازههای فناوری در حوزهی آموزش، علاقهمند و حساس خواهم بود و با دقت بیشتری به آنها توجه خواهم کرد.
نکتهی دیگری نیز هست که بهعنوان مادری حساس به آیندهی فرزندش از یاد نخواهم برد و آن، حریم خصوصی اوست، بهعنوان کسی که در آینده کاربر این فضا خواهد شد و مهمترین جنبههای زندگیاش با آن گره خواهد خورد. قبل از نوشتن خاطرات کودکیاش، قبل از منتشر کردن عکسها و فیلمهایش و قبل از اینکه بهجای او و برای او در شبکههای اجتماعی حساب کاربری باز کنم، از خودم خواهم پرسید که:
«آیا وقتی که پا به مدرسه بگذارد، از این همه راضی خواهد بود؟ آیا این حجم بزرگ اطلاعات که دربارهی او به دیگران دادهام، مایهی دردسرش نخواهد شد؟ آیا دیگران با اشاره به بعضی از آن چیزهایی که من دربارهی او افشا کردهام، به او آسیب نخواهند زد یا دستِکم مایهی رنجش او نخواهند شد؟»
و مهمتر از همه، آیا با دوستانی که پیشاپیش برایش انتخاب کردهام و فضاهایی که پیشاپیش او را وارد آنها کردهام، بیش از حد به زندگی و افکارش جهت ندادهام و انتخابهایش را محدود نکردهام؟
به نکات خوب و جالبی اشاره کردید ..ممنونم.