تاملاتی در باب هویت زن مسلمان و راه‌های بازیابی آن

[ms 0]

“صد سال است که فرهنگ غربی به پشتوانه‌ی پول و زور و سلاح و دیپلماسی، سعی میکند فرهنگ غربی را و اسلوب زندگی غربی را بر جوامع اسلامی در میان زنان تحمیل کند. صد سال تلاش شده است برای اینکه زن مسلمان را از هویت خود بیگانه کنند. تمام عوامل اثرگذاری و قدرت به کار رفته است: پول، تبلیغات، اسلحه، فریبنده‌های گوناگون مادی، استفاده‌ی از غرائز طبیعی جنسی انسان؛ همه‌ی اینها را استخدام کرده‌اند برای اینکه زن مسلمان را از هویت اسلامی خود دور کنند. امروز اگر شما بانوی نخبه‌ی اسلامی تلاش کنید که این هویت را به زن مسلمان برگردانید، بزرگترین خدمت را به امت اسلامی و به بیداری اسلامی و به عزت و کرامت اسلامی کردید ”

جملات بالا، قسمتی از سخنان مقام معظم رهبری است در جمع میهمانان اجلاس زنان و بیداری اسلامی که هویت زن مسلمان را بزرگترین دغدغه در مسئله زن می‌دانند؛ و اما چه باید کرد برای این هویت دور شده؟

در ارائه راهکار، می‌توان بصورت مصداقی، راهبردها و عملیاتی را برشمرد، اما گاه لازم و ضروری‌تر است که ابتدا پیش‌فرض هایی را بیان کرد که راهکارهای احتمالی بدون توجه به آن عقیم خواند بود.

انسان، امری تمام نشده
در بحث از هویت انسان، اولین نکته‌ای که باید مد نظر باشد، این است که انسان در انسان‌شناسی اسلامی، آن چیزی است که خود او بخواهد. چرا که انسان امری تمام‌شده نیست. انسان قوایی دارد، استعدادهایی دارد، فطرت و طبیعتی دارد؛ ولی این فطرت و طبیعت باید شکوفا شود و این شکوفایی در دست انسان است.

شهید مطهری در کتاب انسان‌شناسی در قرآن معتقدند انسان در ناحیه خصلت‌ها و خوی‌ها یک موجود بالقوه است. یعنی هر موجود غیر انسان، همان چیزی است که او را ساخته‌اند ولی انسان آن چیزی است که خودش بخواهد.

بی شک خاستگاه هویت ما طبیعت ماست، اما سرنوشت ما، طبیعت انسانی نیست. انسان در عین اینکه در محدودیتهایی طبیعی چون وراثت، محیط طبیعی و اجتماعی، جنسیت و تاریخ و… وجود دارد و نمی‌تواند رابطه‌اش را با عوامل مذکور به کلی قطع کند، اما نیروهایی در او وجود دارد که می‌تواند سرنوشت و غایت او را خود تعیین کند. و با این حساب می‌توان گفت هویت قابل تغییر است و قابل تغییر دادن. قابل انحراف است و قابل اصلاح.

هویت؛ ترکیبی از مبداء و مقصد
از جمله مولفه‌های هویت، هویت جنسیتی در انسان است. جنسیت به عنوان امری طبیعی، یکی از خاستگاه‌های هویتی انسان است. لذا می‌بینیم که اسلام نسبت به زن و مرد و همه خلایق، یک دید واقع‌بینانه و متکی بر فطرت و طبیعت و نیازهای حقیقی دارد و به این طبایع بشری، اهتمام ورزیده است، اما مسئله‌ی اصلی اینجاست که این همه، به معنای آن نیست که آرمانی برای انسان‌ها ندارد. انسان‌ها در عین اینکه محکوم‌اند در چارچوب طبیعت خود حرکت کنند، یعنی نقطه آغاز دارند، هدفی نیز در مقابلشان گذاشته شده که مسیر حرکت را به آنها نشان می‌‌دهد.

پس می‌توان گفت نکته دوم در بحث هویت، لزوم توجه همزمان به مبداء و مقصد است. به عبارتی، در بحث از هویت، سخن از یک سیر و یک حرکت است در ظرف طبیعت به سوی آرمانها.

این نکته، شاید شاه‌کلید حل بحث‌های پیچیده و طولانی مباحث مربوط به جنسیت و ملاحظات جنسیتی، مخصوصا در بحث نقش‌آفرینی های زن در نگاه اسلامی باشد.

عده‌ای با نگاه به مبداء، بر تفاوتهای زن و مرد تکیه کرده و عده‌ای دیگر، با نگاه به مقصدی که خداوند همه‌ی نوع بشر را به آن فراخوانده، بر یگانگی اصرار می‌ورزند. حال آنکه قرآن هم به مبداء توجه دارد و هم به مقصد؛ و فراموش کردن هر یک، مسیر حرکت انسانی را خدشه‌دار می‌کند.

در بحث از هویت و هویت زنانه و اسلامی، غفلت از مبداء همان قدر به حرکت تکاملی ضربه خواهد زد که غفلت از مقصد.

با تمامی مقدمات بالا می‌توان ادعا کرد که اگر معتقد به هویتی از دست‌رفته در زن مسلمان باشیم – که هستیم- و قصد بازیابی آن را داشته باشیم، نمی‌توان یک چارچوب بدون تغییر به زن ارائه کرد تا خود را با آن قالب بزند. چرا که هویت انسانی، قالب نیست، یک سیر است و برای سیر دادن، شناساندن مبداء و هدف لازم است.

“هدف، رقابت خصمانه زن و مرد نیست. هدف این است که زنان و دختران بتوانند همان سیر و همان حرکتی را انجام دهند که وقتی مردان آن حرکت را انجام دهند، به صورت یک انسان بزرگ در خواهند آمد؛ زنان، انسان بزرگ شوند. این ممکن است و در اسلام تجربه شده است”

در بازیابی هویت حقیقی زن مسلمان، همان قدر که طبیعت زنانه‌ی زن به او شناسانده می‌شود، هدف و غایت نیز برای او شرح داده می‌شود تا بداند چگونه قرار است طبیعتش، مرکبی باشد برای رسیدن به آرمانهای اسلامی.

به عنوان مثال، در بحث از حضور اجتماعی زن، استدلال‌های متفاوتی ارائه می‌شود. این استدلال ها اگر با تاکید بر مبداء و طبیعت و خصلتهای زن مثل نیاز به برقراری ارتباط باشد، به نتیجه‌ای خواهد رسید؛ و اگر با تاکید بر تکلیف الهی در باب حضور باشد، نتیجه‌ای دیگر خواهد داد.

حال نگاه اصیل باید به گونه‌ای باشد که به دنبال انجام تکلیف الهی و رسیدن به آرمان، در ظرف خصلتهای زنانه بود. چنانکه مقام معظم رهبری در مورد شهید بنت‌الهدی صدر معتقدند: “عظمت زنی مثل بنت‌الهدی، از هیچیک از مردان شجاع و بزرگ کمتر نیست. حرکت او، حرکتی زنانه بود؛ حرکت آن مردان، حرکتی مردانه است؛ اما هر دو حرکت، حرکت تکاملی و حاکی از عظمت شخصیت و درخشش جوهر و ذات انسان است. این‌گونه زنهایی را باید تربیت کرد و پرورش داد. ”

جنسیت، شکل‌گرفته در موقعیت
نکته سومی که در بازیابی هویت حقیقی زن مسلمان باید به آن توجه داشت، این است که اصولا جنسیت، امری منتزع از “موقعیت” نیست که بتوان آن را به خودی خود تشریح و مطالعه کرد. در قرآن نیز می‌بینیم تصویری که بین زن و مرد برقرار می‌شود در محیط و موقعیت است. برای مثال زن در خانواده، زن در جامعه، زن در مقام مادر، در مقام خواهر و… و زن و مرد در قرآن مکمل یکدیگر هستند و لذا هر گاه از زن بحث می‌کنیم، باید دانست که از نقش مونث در برابر مذکر بحث می‌شود.

“مقوم بودن هویت زن و مرد”، و تلاش برای بازیابی هویت حقیقی هر دو جنس، در اندیشه‌های مقام معظم رهبری چنین بیان می‌شود:

” اگر این یک قلم مساءله‌ی خانواده را شما در دنیا بررسی کنید و این بحرانی را که در مساءله‌ی خانواده وجود دارد، درست مورد توجه و کاوش قرار بدهید، می‌بینید که این ناشی از آن است که مسائل مربوط به ارتباطات دو جنس و همزیستی دو جنس و روابط دو جنس حل نشده، یا به تعبیر دیگری، نگرش، نگرش غلطی است. حالا ما که در مجموعه‌ی افکاری که مردان آنها را درست کرده‌اند، قرار می‌گیریم، می‌گوییم نگرش به مساءله‌ی زن، درست نیست؛ می‌توان گفت نگرش به مساءله ی مرد درست نیست -تفاوتی نمی‌کند- یا نگرش به کیفیت دو جنس، یعنی هندسه‌ی قرار گرفتن دو جنس، نگرش غلطی است.”

همچنین ایشان، بازگشت به هویت طراز اسلامی را برای زن و مرد، یک امر ضروری می‌دانند.
“درست است که ستم تاریخی نسبت به زن بیش از مرد بوده ولی در بسیاری از جوامع، مردان نیز تحت ستم فراوان بودند البته نه از ناحیه جنس زن بلکه از ناحیه نظام‌های استعماری. می‌توان گفت مرد هم مانند زن بخش عمده‌ای از شخصیت انسانی و واقعی خودش را در طول تاریخ از دست داده و از خود بیگانه شد و مرد نیز باید به حیثیت ذاتی خود بازگردانده شود. با توجه به این اصل احساس می شود که هم زن و هم مرد بایستی به زن و مرد طراز اسلام بازگردند.”
***

ناظر به نکات بالا، می‌توان راهکارهایی برای بازگرداندن هویت اسلامی به زن مسلمان متصور شد.

در یک دسته‌بندی کلان، شاید بتوان گفت تلاش برای بازیابی هویت حقیقی، شامل اقداماتی سلبی و ایجابی می‌باشد. اقداماتی برای ممانعت از رواج بیشتر هویت کاذب و اقداماتی برای شیوع هویت حقیقی.

[ms 1]

اقدامات سلبی برای عدم رواج هویت کاذب
اولین قدمها در جلوگیری از رواج هویت کاذب زن مسلمان، تلاش‌هایی است فرهنگی و معرفتی، برای بالا بردن درک زن مسلمان از آنچه تا کنون بر سرش آمده.

لذا ایجاد تلنگر و استفاده از نگاههای انتقادی که با رویکردهای متفاوت نسبت به جایگاه کنونی زن وجود دارد، می‌تواند در تابوشکنی و شکستن هیمنه‌ای که غرب برای زن ساخته است، مفید باشد.

مسئله مهم اینجاست که بدانیم تنها نقادان وضع موجود جایگاه زن، مسلمانان نیستند و مخصوصا نگاههای پست‌مدرن، نسبت به زن و خانواده در غرب نقدهای جدی و فراوانی دارند. لذا می‌توان از ظرفیت این تابوشکن‌های معرفتی استفاده کرد و البته هوشیار بود که این مرحله را به عنوان منزل ندانسته و فقط به عنوان یک پله و فرصت از آن استفاده کنیم.

این راهکار مخصوصا در مرزهای جغرافیایی محدود نشده و در بیرون از مرزها، شاید بسیار بیشتر پاسخگوی هدف باشد. مستندها، کتابها، مقالات و فیلم‌های مفیدی می‌توان در این زمینه پیدا کرد و سود برد.

علاوه بر تلنگرهای معرفتی و فرهنگی در طرد هویت کاذب زن مسلمان، مسلما اقداماتی اجرایی باید وجود داشته باشد تا کار معرفتی عقیم نماند. اقداماتی اقتصادی و سیاسی در جلوگیری از واردات کالاهایی که پیاده نظام فرهنگ غربی است، از این دست اقدامات هستند.

اقدامات ایجابی برای ترویج هویت حقیقی
و اما اقدامات ایجابی که در راستای ترویج هویت حقیقی زن مسلمان می توان انجام داد، تلاشهای فرهنگی-معرفتی و زمینه‌سازی های اجرایی است.

در کار فرهنگی، به نظر می‌رسد علاوه بر ذکر مناقب هویت حقیقی زن و تعاریفی از بایدها و هست ها در باب زن مسلمان، مهم‌ترین کار، ارائه الگو است. معرفی الگو، هم دارای مولفه‌های شناختی است و هم اینکه همزمان با شناخت، عواملی انگیزشی با خود به همراه دارد.

وقتی به مخاطب الگو ارائه شود، خصوصیتش این خواهد بود که زن، “می‌شود و می‌توانیم” را باور خواهد کرد. چرا که الگو، از یک توانایی که در عالم خارج محقق شده است، حکایت می‌کند و تنها به ذکر بایدهایی که معلوم نیست چه میزان قابلیت اجرایی شدن دارند، بسنده نمی‌کند.

“یکی از کمبودهای مهم در جامعه ما مشخص نبودن الگوی زن مسلمان بوده است که به خاطر همین کمبود، فرهنگ‌های اجنبی مدت ها در جامعه ما مجال تاخت و تاز یافتند.”

ارائه الگو
اهمیت نگاه تاریخی و جهانی در مسئله زن، ما را به این نتیجه می‌رساند که نباید در حصارهای زمان و مکان محدود شد و غفلت از هر یک از مولفه‌های کلان و سیستمی، خسارت زا خواهد بود و باعث جابجایی مسائل اصلی و فرعی و تغییر اولویتها در اجرا خواهد شد.

الگوهایی از زنان صدر اسلام و طول تاریخ تمدن اسلامی و یا الگوهایی معاصر و مجاهد در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و حتی به صورت سیره، کتاب، زندگینامه، خاطرات، مستند، فیلم و… بسیار وجود دارند.

حتی در این میان، بسیارند الگوهایی که قابلیت مصرف فرامرزی داشته و گاه با اندکی ویرایش، مصرف جهانی پیدا خواهند کرد. همچنین الگوهایی از زنان مسلمان خارج از مرزها که می‌توانند مخاطب داخلی داشته باشد.

از آنجا که الگو و اسوه، شخصیتی حقیقی است که در “موقعیت” های مختلف دست به عمل زده و با اجتهادی اسلامی، مسیر حرکت خود را از موقعیت موجود (مبداء) به سوی آرمانها (مقصد) انتخاب کرده، معرفی آن می‌تواند بهترین راهکار برای رواج هویت حقیقی زن مسلمان باشد.

استفاده از تکثر و تعدد موقعیت‌های مجاهدات زن مسلمان
البته ذکر یک نکته در اینجا مناسب خواهد بود و آن اینکه بررسی شخصیت و نقش‌آفرینی‌های زن معاصر در طول انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، نشان می‌دهد زن مسلمان و مجاهد، گاه دانشمند و عالم و مخترع بوده و گاه در مقام مادری و همسری، مجاهدانی را تقدیم اسلام کرده است. گاه در خط مقدم تفنگ به دست گرفته، گاه امدادگر بوده. گاه مبارزاتی فکری و فرهنگی داشته و گاه کارهایی اجرایی در پشت جبهه. گاه…

وجود این تکثر نقش آفرینی ها، در عین اینکه نقش محوری و اصلی را الگوی زهرایی و زینبی می دانیم و دیگر شخصیتها به عنوان نمودهای شخصی و جزئی و معاصر آن الگوها هستند، یکی از بهترین سرمایه های ماست برای ارائه به زن مسلمان که نباید از دست داد.

چرا که این زنان در مجاهدات خود، هر یک در “موقعیتی” متفاوت نقش‌آفرینی کرده است که ممکن است حتی قابل تعمیم نباشد، اما می توان با این تکثرها، شناسایی موقعیت، اجتهاد در لحظه و به صحنه آوردن و استفاده از مولفه های هویتی زنانه برای رسیدن به مقصد الهی و آرمان انقلابی را به عرصه نمایش آورد تا زن مسلمان، با دیدن این صحنه ها، خود را برای نبردهای جدی‌تر پیش رو و نقش آفرینی و جهاد زنانه آماده کند و حتی دست به نقادی برخی عملکردها بزند.

به عنوان مثال در میان کتبی که زنان در دفاع مقدس را به تصویر کشیده‌اند، در کتاب “راز درخت کاج” ، مجاهده‌ای دیده می‌شود که “پوتین‌های مریم” از آن سنخ نیست. “از چنده لا تا جنگ” گونه‌ای مجاهدت نشان می‌دهد و “خاطرات مرضیه حدیدچی” گونه‌ای دیگر. “یکشنبه آخر” در فضایی شکل گرفته که بسیار با “دا” فرق دارد…

همچنین این تکثر، تنها در نقش‌آفرینی ها و موقعیت‌های متکثر و متفاوت خود را نشان نداده، بلکه در قالبها نیز نمایان می‌شود.

مثلا اگر در باب حضور زن در خط مقدم جبهه، تنها “عکس” های مریم امجدی را ببینی در خرمشهر، چیزی برداشت خواهی کرد که مثلا با خواندن “کتاب” پوتین های مریم فرق دارد. در کتاب پوتین‌های مریم، مریم امجدی سیر تصمیم‌گیری خودش را حتی در مورد ننشستن پشت وانت در کنار مردان را توضیح می دهد که چه تصمیمی گرفت و چگونه بعد از آن تصمیم، همیشه جلوی ماشین نشست، طوری که کمترین ارتباط با نامحرم را داشته باشد.

و این تعدد قالبها و استفاده از آن، به عنوان وسیله ای که ما را به هدف مطلوب می رساند، رسالتی است که بیش از همه، به عهده رسانه خواهد بود.

نکته‌ای که باید در اینجا متذکر شد این است که اصرار بر نگاه جهانی، به معنای تلاش برای دیدن تمامی واقعیت‌ها و منحصر نشدن به موقعیتها و مخاطب خاص و در نتیجه، تغییر حساسیت‌ها و ضرایب است.

نکته‌ای که در داخل مرزها نیز صدق می‌کند. رسانه‌ی انقلابی، رسانه‌ای است که ارائه الگو را به قشری خاص محدود نکرده باشد و با توجه به استدلالی که در مورد تکثر و تنوع موقعیتهای اجتهاد در لحظه گفته شد، بتواند با مخاطبان بیشتری ارتباط بگیرد. گاه معرفی زنی موفق در تربیت فرزند در یک روستا، بسیار بیشتر اثرگذار خواهد بود در باور “می شود و می توانیم”!

آنچه اکنون در ارائه الگوها و برجسته کردن ها دیده می شود، عموما زنان شهری، و مخصوصا تهرانی، تحصیل کرده، جوان، سطح اقتصادی متوسط و دارای خانواده ای فرهیخته است.

رسانه‌های ما ارائه الگوهای روستایی، شهرستانی، خانه دار، نوجوان و مسن، کمتر از متوسط و فقیر و… فراموش کرده‌اند و لذا این مخاطبان را لااقل در اثرگذاری از دست داده‌اند.

پیگیری‌ها و مطالبات رسانه‌ای
علاوه بر تلاشهای فرهنگی در شناساندن هویت حقیقی زن، که بار زیادی از آن بر دوش صاحبان رسانه است، می‌توان گفت رسانه به اعتبار رسانه بودنش و ضریب‌دهی به مسائل، در پیش رفتن اقدامات اجرایی نیز سهم زیادی دارد.

وظایف نظارتی، قانونگذاری، نهادسازی در عرصه زن و هویت اسلامی او، به عهده هر نهادی که باشد، رسانه نیز در آن نقش خواهد داشت. پیگیریهای رسانه ای، مطالبه، تشخیص مسائل اصلی و گفتمان سازی در مورد آن و… کارهایی است که رسانه می تواند و باید انجام دهد.

توجه به حجاب، به عنوان چتری بر سر هویت زنانه
و اما در آخر، نکته ای درخور توجه و عینی برای کار وجود دارد و آن استفاده از فرصت بزرگ “اقبال به حجاب” در امت اسلامی است.

حجاب، با اینکه تمامی مسائل و هویت زن مسلمان نیست، اما چتر بسیار خوبیست بر سر هویت زنانه که می تواند میزان سلامت حرکتهای اصلاحی در مسئله زن را مشخص کند. و لذا موج حجاب خواهی در جهان اسلام، فرصت خوبی را فراهم ساخته برای بحث و گفتگو و صدور تفکر انقلاب اسلامی در مورد زن و بازیابی هویت حقیقی او.

البته پرواضح است که دغدغه حجاب در داخل، با دغدغه حجاب در خارج ایران تفاوتهای ظریفی دارد که باید رعایت شود و می توان گفت حتی شاید بحث در باب حجاب، در خارج از حکومت اسلامی راحت تر باشد! و شاید این سختی داخلی، معلول نگاههای تهدید محور و منفعلانه و صرفا جواب دادن به شبهات بوده است که باید از ارتکاب دوباره آن بر حذر بود.

منابع:
• آیینه زن- مجموعه موضوعی سخنان مقام معظم رهبری- کتاب طه
• زن و بازیابی هویت حقیقی- گزیده بیانات حضرت آیت‌الله العظمی سید علی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی- انتشارات انقلاب اسلامی
• انسان در قرآن- شهید مطهری- انتشارات صدرا
• آسیب‌شناسی نظام آموزشی از دیدگاه جنسیتی- معاونت پژوهش موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

۱ دیدگاه در “تاملاتی در باب هویت زن مسلمان و راه‌های بازیابی آن”

  1. سلام سایت با محتوایی دارین
    خوشحال میشم به وبلاگ کوچیک سیاسی من سر بزنین……

دیدگاه‌ها بسته شده است.