[ms 0]
جامعهی ایران در گذار از سوی سنت به مدرنیته است، گذاری که خیلی طولانی شده و به تبع تاثیراتی برای جامعه ایرانی در پی دارد. ازدواج یکی از مواردی است که تحولاتی در آن به وجود آمده، مادر بزرگها و پدربزرگهای ما پیشترها تا زمانی که پای سفره عقد مینشستند، گاهی همدیگر را ندیده بودند و خانوادهها را زنی یا حتی مردی به هم معرفی کرده بود. بعضی وقتها هم پدری روی منبر گفته بود که دختری دارد در سن ازدواج و از میان شاگردانش یکی که پردل و جرأتتر بود، رفته بود خواستگاری. این روزها دیگر کمتر کسی خطر معرفیکردن دختر و پسری را به هم میپذیرد.
شهرها بزرگتر شده است و شناخت افراد از هم کمتر. از دیگر سو یکی از آموزههای مدرنیته، ازدواج براساس عشق و علاقه متقابل بین زن و مرد است که ازدواجهای سنتی را کمرنگ کرده. هرچند هنوز ازدواجهای سنتی صورت میگیرد و هستند زنانی که شغلشان واسطهگری در امر ازدواج است و کارشان تهیه لیستی از مشخصات دختران و پسران دمبخت.
برخی حتی عکسهایی هم ضمیمه دفتر و دستک خود میکنند و قبل از این که قرار مراسم خواستگاری گذاشته شود، این عکسها را به خانوادهها نشان میدهند. به شخصه نگاه خوشبینانهای به این نوع همسریابی ندارم، حتی به همسریابیهایی از نوع اینترنتیاش که بیشتر نوعی کالاانگاری زن و مرد را به ذهنم متبادر میکند و فاقد ویژگیهای انسانی است. افراد صرفا بر اساس یک سری مشخصات مادی با هم ملاقات میکنند و بعد از چند جلسه دیدار یا تصمیم به ازدواج میگیرند یا منصرف میشوند.
از دوستی که تجربه این چنینی داشت خواستم در این باره صحبت کند او گفت همراه مادرش به منزل یکی از این خانم ها رفته و او علاوه بر پرسیدن تحصیلات، شغل پدر و آدرس منزل قد و قامت او را نیز اندازه زده و وزنه ای را گذاشته زیر پایش تا وزنش را نیز دقیق ثبت کند.گفت این تجربه بدی بود برای من و بعدش کلی دعوا کردم با مادرم. درست است که در ازدواج باید بین زوجین جذابیت وجود داشته باشد اما روشهایی این گونه انسان را یاد بازار برده فروشان بابل می اندازد. هرچند افراد دیگری هم هستند که تنها سن و میزان تحصیلات دختر و پسر و شغل را می پرسند و باقی کار را می سپارند دست خود آن ها.
با دوست دیگرم که او نیز در شهرستان به دنیا آمده در مورد این موضوع صحبت کردم می گفت در شهرستان ما این رسم وجود نداشت و برخی از دوستانم که علاقه مند به ازدواج بودند و خانه نشین کاندیدایی برای ازدواج نداشتند می گوید به نظرم رسم بدی نیست برای دخترانی که دوست دارند ازدواج کنند اما خانواده سرشناسی هم ندارند که برای آن ها خواستگار برود.
در بین اطرافیان خودم هستند افرادی که با وساطت این خانم ها و البته براساس شناختی که پیشتر از پسر یا دختر معرفی شده داشتند ازدواج کردند که برخی از آن ها ازدواج هایی موفق از آب در آمده و برخی هم با سرانجامی تلخ همراه بوده است.
بهرحال در جامعهای که هنوز از سنت کنده نشده است برای برخی از افراد این شیوه زوج یابی هنوز شیوه مناسبی است معمولا زنانی که اهل برگزاری یا شرکت در جلسات روضه و قرآن هستند اقدام به چنین کارهایی می کنند زیرا دامنه زیادی از افراد را می شناسند و خانوادهها هم به آنان اعتماد دارند. این سنت کم کم در حال از بین رفتن است و برای دخترانی که به محیط کار و دانشگاه و جامعه راهی ندارند و تنها در سه کنج خانه نشستهاند وضعیت دشواری را در امر ازدواج رقم زده است. سراغ دو استاد دانشگاه می روم و نظرات آنان را در این باره جویا میشوم تا بپرسم چه میشود کرد برای ازدواج این دختران.
ترویج واسطهگری نیازمند فرهنگسازی است
دکتر قراییمقدم جامعهشناس میگوید واسطهگری در امر ازدواج رسم خوبی بوده که اکنون در حال کمرنگ شدن است. معمولا فردی که در چنین ازدواجهایی پادرمیانی میکرد شناخت متوسطی از هر دو خانواده داشت. امکانات و روحیات پسر و دختر را میدانست و بر همین اساس افراد را به هم معرفی میکرد. ازدواجهایی که این چنینی شکل میگرفتند مستحکمتر و عقلانیتر از ازدواجهایی هستنند که گاهی اوقات صرفا براساس احساسات شکل میگیرند.
او ادامه داد: این امر هنوز در روستاها جریان دارد. در شهرهای بزرگتر یا حتی برخی از شهرستانها این سنت کمتر شده چرا که اعتماد بین مردم کمرنگتر از سابق شده است. معرفیکردن افراد به هم برای واسطه مسئولیتآور است و برخی اوقات اگر ازدواجی مناسب نباشد واسطهها دچار لعن و نفرین خانوادهها هم میشوند.
این استاد دانشگاه معتقد است برای این که این سنت را به جامعه باز گرداند باید سطح اعتماد را در جامعه تقویت کرد. قراییمقدم میگوید: میدانید ما دو نوع اعتماد در جامعه داریم؛ اعتماد افقی و اعتماد عمودی. اعتماد افقی، اعتماد بین شهروندان است و اعتماد عمودی اعتماد بین دولت و شهروندان که این هر دو در حال حاضر کاهش یافته است. این روزها مادیات پررنگتر از معنویات شده و روابط افراد جامعه صوری و شناخت هم به تبع آن ضعیفتر شده است. او ادامه میدهد: البته افزایش اعتماد زمانبر است و اول باید دولت به این مهم اقدام کند مثلا به حرفهایی که میزند پایبند باشد. وقتی اعتماد عمودی تقویت شود اعتماد افقی نیز میتواند تقویت شود.
قرایی اظهار داشت: از دیگر سو ساخت فیلم و برنامههای تلویزیونی با توجه به گستره مخاطبانی که رسانه ملی دارد میتواند واسطهگری در امر ازدواج را ترویج کند. او ضمن مخالفت با سایتهای همسریابی گفت بهتر است دولت در این امور وارد نشود و اجازه دهد مردم به طور خودجوش در مسئله ازدواج و آشنایی خانوادهها با هم از واسطهها یا ارتباطات فامیلی با هم آشنا شوند. او همچنین در پایان کاهش ازدواج را ناشی از مسائلی معیشتی و نبود کار قلمداد کرد و گفت قبل از پرداختن به مسئله واسطهگری باید مشکلات سر راه جوانان را برای ازدواج حل کرد.
واسطهگری مناسب دوران معاصر نیست
دکتر اقلیما رئیس انجمن مددکاری ایران اما در پاسخ به این سوال نظری متفاوت داشت او بیان کرد: این رسم در گذشته و با شرایط آن زمان هماهنگی داشته و زوج ها هم با این نوع ازدواج خوشبخت بودند اما اکنون در قرن ۲۱ مناسب نیست. در شهرهای کوچک دخترانی که بیرون از فضای خانه حضور اجتماعی ندارند معمولا خیلی هم زود ازدواج می کنند. مشکل، ازدواج افراد تحصیل کرده است چون این دسته از افراد حاضر نیستند بدون رسیدن به استقلال مالی ازدواج کنند و با مشکل تورم و بیکاری که وجود دارد ازدواج کم شده است. این استاد دانشگاه ادامه داد: به نظر من صحبت درباره واسطهگری کلا پاک کردن صورت مسئله ازدواج در ایران است. افلیما تاکید کرد: ازدواج در ایران به تعویق افتاده زیرا بیکاری وجود دارد. مشکل کار را برای افراد جامعه حل کنید خودشان ازدواج میکنند.
کجا زوج خود را پیدا کنیم؟
موافقم که یک دلیل کاهش ازدواج در جامعه مشکل بیکاری است اما مشکل دیگری که به نظرم میرسد نبود فضاهای لازم برای آشنایی دختران و پسران با هم هست. وقتی دانشگاهها را زنانه و مردانه میکنیم امکان شناخت زن و مرد را از هم میگیریم. وقتی استخدام را منحصرا مرد میکنیم یا سازمانها تعداد مردان بیشتری را استخدام میکنند آنگاه در فضاهای تک جنسیتی چه کسی قرار است با چه کسی ازدواج کند؟ وقتی زمینههای ورود زنان به جامعه هر روز بیش از گذشته کم میشود و فضاها به سمت تک جنسیتیشدن پیش میرود باید این انتظار را نیز داشت که ازدواج هم کاهش پیدا کند. معتقدم آشناییهای خیابانی راه به ازدواجی پایدار ندارند و بیشتر اوقات احساسی و بدون منطق و عقلانیت هستند اما دانشگاه یا محیط کار یا فضاهای فرهنگی مکانهایی هستند که به تدریج میشود با روحیات و اخلاق جنس مخالف آشنا شد و مبادرت به خواستگاری و ازدواج کرد.
از دیگر سو دخترانی را که علاقهای به تحصیل و کار کردن ندارند نباید فراموش کرد. به نظر میرسد از یک سو باید اعتماد از دسترفته را ترمیم کرد مثلا در فیلم و سریالهایی که از شبکههای مختلف سیما پخش میشود به جای نشاندادن این که همه مردم کلاش و حقهباز هستند به تقویت اعتماد بین مردم پرداخت. سریالهایی را نشان داد که مردم هنوز پایبند به اخلاقیات هستند و مهربان و صادق. یا حتی میشود سراغ همین واسطهها رفت و اساس کارشان را در قالب فیلمی مستند به مردم معرفی کرد و همچنین به خانوادهها یادآوری کرد که خودشان باید تحقیق کنند و با رفت و آمد خانوادگی با فردی که به عنوان کاندیدا برای زوج یا زوجه معرفی شده است ویژگیها و خصایل او را بشناسند و در صورت پیداکردن زمینههای مشترک فکری اقدام به ازدواج کنند.
منبع: ستاره صبح
سلام
کامل خوندم مطلب رو؛با دقت هم خوندم
ممنون بابت این مطلب
ولی خب به نظرتون اینکه محیط های خانوادگی گرم تر بشن؛رفت و آمدها بیشتر بشن؛همین مراسم های روضه و مولودی بیشتر و گرم تر بشن بهتر نیست تا اینکه دختر و پسر بخوان تو یه محیطی مثل دانشگاه با هم آشنا بشن؟
البته الان شاید بگین که تو مولودی ها و روضه ها که دختر و پسر که نمیتونن همدیگرو ببینن ولی خب مادر پسر یا یکی از زنان دیگه ای که با پسر فامیل هستند که میتونن دختر و خانوادش رو ببینن
این راه مضرات کمتری هم داره
ولی در ازدواج دانشگاهی باز هم احساس بر عقل غلبه داره و یه فردی که در دانشگاه خوب نشون داده میشه لزوما همسر خوبی نیست
من الان کسانی رو میشناسم که تو دانشگاه های خوب کشور جزء بهترین هان ولی از الان دلم برای همسرش میسوزه چون از بچگی باهاش بزرگ شدم
ضمن اینکه از مضرات دیگه اختلاط دختر و پسر در دانشگاه چشم پوشی میکنم!
اللهم عجل لولیک الفرج
متاسفانه من با یکی از نظرات شما مخالفم، گفته اید : «جامعه به سمت تک جنسیتی شدن می رود یا سازمان ها مردان بیشتری را استخدام می کنند». من استخدام سازمانی شده ام که ورودی های زنان دست کم دو برابر مردان است و یک مثل معروف در این سازمان بزرگ (بیست هزار نیرو) وجود دارد که هر دختر که استخدام می شود مجرد هم بازنشست می شود. در عوض تمام پسر های مجرد کمی پس از استخدام ازدواج می کنند. مشکل از بیکاری پسران و سرکار بودن دختران است. این یک بخش از مساله است. بخش بعد عدم مسئولیت پذیری افراد یا به تعویق انداختن این مسئولیت پذیری است، هم آقایان و هم خانم ها.
سلام
من کاملا با تعداد دختران که کار می کنند مخالفم.
بیشتر از پسرها در جامعه مشغول هستند که خود باعث مشکلات زیادی می شود.
۱) کار برای پسر ها کمتر می شود.
۲) دختری که پول دار بشه و کار داشته باشه نظرش نسبت به خانواده تغییر می کنه و افاده اون بیشتر میشه. و دیگه به تشکیل خانواده هم فکر نمی کنه.
باز هم هست که حوصله ندارم بنویسم.
من با رضا و داودی موافقم مخصوصا با رضا
با سلام
ضمن تایید نظرات مطرح شده توسط شهید آینده و داوودی توجه دوستان را به اصل موضوع هم جلب می کنم. من به عنوان یک زن معتقدم واسطه گری خیلی هم خوب است البته به شرطها و شروطها! که از مهمترین این شرطها اولا شخص واسط است که باید تمام شرایطی که در دین برای یک مشاور خوب آمده داشته باشد و باید طرفین را تاحد معقولی بشناسد و بتواند کفویت طرفین را تشخیص دهد. ثانیا اینکه خانواده ها نباید در مقابل فرد واسط چشم و گوش بسته عمل کنند و همه چیز را به او واگذار کنند بلکه تمام مراحل لازم از تحقیق تا مشاوره را با دقت انجام دهند. به نظرم این روش اگر درست و اصولی انجام شود بسیار مطمئن تر از انتخاب از روی ظواهر و احیانا آلوده شدن به نگاه و کلام شبهه دار در محیطهای عمومی است و فرق چندانی هم بین آشنایی در خیابان با دانشگاه و محل کار وجود ندارد.