به دلایلی نمیخواستم راجع به این موضوع مطلبی بنویسم، اما گاهی مواردی پیش میاد که مجبور به نوشتن میشم….
در نوشتههای مختلف بارها بر این مطلب تأکید شده که دلیل برداشتهای نادرست (توسط برخی افراد جامعه) از دستوراتی که در دین به زن داده شده، وظایفی که بر عهده او گذاشته شده و در مجموع بسیاری از مواردی که به زن مربوط میشود، این است که این افراد ویژگیهای زن را با مرد یکسان تصور میکنند و هنوز نمیدانند که زن و مرد (هر چند از نظر انسانی و مسائل مربوط به انسانیت برابرند، اما) از نظر نیازها و سرمایههای درونی بسیار متفاوتند و بگذارید بگویم که سرمایههای درونی زنان بسیار بیشتر از مردان است و به همین دلیل هم هست که وظایف زن نسبت به شوهر بیشتر از وظایف شوهر نسبت به زن است و این طبیعی هم هست، چرا که هر که بامش بیش، برفش بیشتر.
اما آنچه قرار است راجع به آن مختصری بحث کنیم، مهمترین وظایف زن و شوهر در مقابل یکدیگر است. از میان تمام حقوق و وظایفی که برای زن و شوهر میشناسیم، شاید بتوان مهمترین آنها را در این دو دسته حقوق متقابل خلاصه کرد:
۱- احترام شوهر به زن؛ تواضع زن در مقابل شوهر:
در برخی نوشتههای پیشین ذکر شده که احترام زن و مرد در یک حد و اندازه نیست؛ زنان قابلیت احترام بیشتری دارند و جایگاهشان (نه از نظر انسانی، بلکه فقط به دلیل زنبودن) بسیار ویژهتر است؛ و این احترام خاص زن مسألهای است که همه مردان (حتی اگر در سطوح پایینی از فرهنگ هم که باشند، تا حدی) در وجود خودشان حس میکنند.
زن کلا موجود ویژهای است و نباید با مرد یکسان درنظر گرفته شود (نوشتن در این مورد فرصت کافی و جداگانهای را میطلبد). زن موجودی با سرمایهها و تواناییهای منحصر به فرد است که یک مرد را خواهان داشتن همراهی چون او میکند. آنهاییکه زن را نمیشناسند، وظایفی که به عهده زن گذاشته شده را نیز اشتباه تفسیر میکنند، چرا که فکر میکنند سرمایههای درون زنان به اندازه مردان است و با وجود شرایط یکسان، یکی مجبور به انجام وظیفهای در مقابل دیگری شده؛ و هنوز نمیدانند که اگر چنین وظیفهای به عهده زن است، قبلا تواناییها و سرمایههای مربوط به انجام آن هم درون زن قرار داده شده است. اینها معمولا افرادی هستند که وظایفی چون تواضع زن در مقابل شوهر را میبینند، اما وظیفه ما به ازاء آن یعنی احترام بسیار به زن و جایگاه سطح بالای او را نادیده میگیرند؛ یا وقتی در مورد احترام زن نکتهای را میشوند، این احترام را همسطح احترام معمولی به همه اقشار جامعه شامل مردان میشمارند و هنوز نمیدانند که اگر تواضع زن در مقابل شوهر واجب شده، به دلیل جایگاه ویژهتر زن و وجوب احترام خاص اوست و این دو در واقع نقطه مقابل یکدیگرند. هر چند که زنان و مردان مومن، منتظر نیستند که طرف مقابل وظیفهاش را به خوبی انجام دهد تا آنها هم انجام وظیفه کنند. بلکه یک زن مومن خودش جایگاه بالای خود و سرمایههایش برای متواضعبودن در مقابل شوهر را میشناسد و صرفنظر از اینکه شوهرش فهم درک جایگاه ویژه او را داشته یا نه، در مقابل شوهر خود متواضع است.
اولین چیزی که زن به طور خاص نیاز دارد، احترام بسیار ویژه از سوی شوهر است. اگر شوهر جایگاه خاص زن را بشناسد (نه در حد یک احترام معمولی، بلکه بسیار ویژهتر) و با شکوه و تحسین به این آفریده خدا بنگرد (هر چند که جز مردان با ایمان نمیتوانند چنین نگاهی به زن داشته باشند)، زن- حتی اگر در سطح بالایی از انسانیت نباشد- هم به طور طبیعی در مقابل شوهر تواضع از خود نشان میدهد. یعنی احترام خاص از سوی شوهر به زن، تواضع زن در مقابل شوهر را به همراه دارد و این کار برای زنان سخت نیست، بلکه سرمایهاش در وجود زن موجود است، به طوریکه بدون اینکه چیزی از زن کم شود (با توجه به جایگاه ویژهاش) خودش این تواضع در مقابل شوهر را به طور فطری و طبیعی انجام میدهد. در مقابل، مرد به این تواضع زنش نیاز دارد. در واقع زن به همان اندازه که باید در مقابل نامحرم متکبّر باشد*، لازم است در مقابل شوهر خود متواضع باشد.
در این زمینه میتوان به بخشی از سخنان حجتالاسلام والمسلمین روحانی- امام جمعه بابل- اشاره کرد (که در واقع تفسیر سخن حضرت امام علی علیهالسلام در مورد تکبّر زن است): زن نامحرم باید در مقابل مرد نامحرم متکبرانه قدم بردارد، متکبرانه سخن بگوید، متکبرانه نگاه کند و متکبرانه معاشرت کند. اینجاست که صفت تکبر برای این زن در رابطه با نامحرمان صفت پسندیدهای است….
۲- دسته دوم از وظایف را بگذارید از زبان آقای پناهیان اشاره کنیم؛ ایشان این مورد را به این شکل میگویند:
مردان اطاعت و زنان محبت میخواهند. آقایان دل خانمها را نشکنند، خانمها غرور مرد را نشکنند.
در اینجا لازمه توضیحی داده بشه (با توجه به اینکه خودم عده زیادی از خانمها رو دیدم که با این اصطلاح «اطاعت از شوهر» مشکل دارند و در اثر یک سوءتفاهم بهشون برمیخوره)، لازم به ذکره که این کلمه «اطاعت»، متفاوت از اون چیزیه که ما تو فارسی و عرف روزمره استفاده میکنیم که معنیش رو همهمون خوب میدونیم. اما در روابط بین زن و شوهر بههیچوجه اون معنا و مفهوم منظور نیست. بلکه این اطاعت فقط یعنی: انجام آنچه شوهر از زن میخواهد (که منظور از این همه توصیهای که در اسلام در این زمینه شده هم همینه). این اصطلاح (که اصطلاح صحیحی هم هست و معناش برای افراد کاملا عاقل و فهیم با توجه به مورد کاربردش واضحه) شاید در عربی مفهومش برای عموم مخاطبان مشخص باشه، اما تو فارسی طور دیگهای باید به مخاطب فهمونده بشه… ما کجا تو فارسی و صحبتهای عرفی به این اطاعت میگیم؟ چرا وقتی یک لغت عربی رو به فارسی برمیگردونند، ترجمه مناسب مردم فارسزبان رو براش نمیذارند یا حداقل تفسیر صحیحش رو به همه یاد نمیدن؟ آیا واقعا نمیدونند که معنای اطاعت در فارسی چیزی جز آنچه مورد نظر این اصطلاح در روابط بین زن و شوهر است، میباشد و چه بسا معنای مورد نظر اسلام رو خوب برای برخی مردم عادی نرساند؟! زبانحال خیلی از خانمهایی که با این کلمه مسأله دارند، اینه که (به شوهرشون میگن): ما هر کاری تو بخوای، برات انجام میدیم، اما اسم این کار رو اطاعت نمیذاریم (درسته تو عربی اطاعت گفته میشه و معنیش هم قابل درکه، اما تو فارسی چنین مفهومی رو حداقل برای برخی عامه مردم نمیرسونه… مسلما این کلمه، اصطلاح بهجا و درستیه، اما وقتی معنیاش هم توسط مخاطب درست برداشت بشه. حال آنکه در بین عموم مردم هستند کسانی که لازمه این اصطلاح براشون تبیین بشه تا بفهمند این متمایز از اون چیزیه که اونا در سایر موارد از کلمه اطاعت برداشت میکنند)
به خاطر اینکه ما تو عرف روزمره خودمون اطاعت رو به معنی محض و خاص کلمه (همون که همه باهاش آشنا هستند و لازم به توضیح بیشتر نیست) میدونیم. در حالیکه – نمیدونم بگم در زبان عربی یا در مورد این اصطلاح خاص….- به معنی دیگریه… مثلا اگر سر سفره نشستید و شما از برادرتون میخواید که نمکدون رو بده و اون به شما میدش، در این اصطلاح گفته میشه: شما دستور دادید و برادرتون اطاعت کرد. درحالیکه در زبان فارسی و عرف روزمره ما، به هیچوجه چنین کاری دستور و اطاعت معنا نمیشه. بلکه برادر شما فقط کاری که شما خواستید رو انجام داده) در اینجا هم همینطوره. این اطاعت که در این مورد خاص اومده، فقط به معنی انجام دادن اون چیزیست که شوهر میخواد؛ و اون هم به دلیل نیازهای فراوان مَرده. چون از نظر روانشناسی مرد (شوهر) مدام باید از زن بخواهد که کاری انجام بشه اما زنان به طور طبیعی چنین حالتی برای درخواستهای مکرر از شوهر رو ندارند (که اگر داشتند، به مردان هم گفته میشد که حرف زنان را گوش کنند.) اما نیاز شوهر به زن (از جنبههای مختلف) بسیار بسیار زیاد است و شوهر باید مدام کاری را به زنش بگوید که انجام دهد و این جزء نیازهای اوست که اگر زن آنها را تأمین نکند، به او ظلم کرده است.
زنی که با گفتهها و خواستههای شوهرش مخالفت میکند، در واقع او را از درون میشکند و نابود میکند که این ظلم بزرگی است. ضمنا این عدم مخالفت با گفتههای شوهر، حالت فطری زن است، به ویژه هنگامیکه شوهر هم به وظیفه مابه ازاء آن عمل کند (که اگر نکند، زنان مومن باز هم وظیفه خود را در مقابل او انجام میدهند). نکته مهم اینکه زن به دلیل قدرت روحی بالا و تواناییها و سرمایههای درونی بسیار، به راحتی توانایی انجام کارهایی که شوهر از او میخواهد را دارد و اگر انجام ندهد، به شوهر ظلم کرده و این که اصطلاحا اطاعت نامیده میشود، از آن نوعی نیست که بعضی خانمها فکر کنند چیزی به شوهر اضافه میکند، نه. این «عدم مخالفت با خواسته شوهر»، جزء نیازهای شوهر است و فقط نیاز او بدین وسیله تأمین شده و احساس آرامش به او دست میدهد.
علاوه بر این قبیل خانمها، مثل اینکه- تا جایی که گاهی برخورد کردم- برخی از آقایون (از همون دسته که هنوز نمیدونند سرمایههای زن با مرد متفاوته) از این اصطلاح حس و حال خوبی بهشون دست میده و معناش رو طور دیگهای (که برخی خانمها رو ناراحت میکنه) برداشت میکنند. که به این عده باید گفت شما هنوز زن و جایگاه ویژهاش و تواناییهاش رو نمیشناسید و مرد رو هم که سراسر نیاز به زن هست نمیشناسید. واقعا واژه شوهر داری باید حالا حالاها روش بحث بشه، چرا که در یک کلام میتوان گفت به سرمایههای عظیم زن در برآوردن نیازهای شوهر اشاره داره. اگر بحث زیاد طولانی نمیشد، در این مورد صحبت میکردیم که زن کلا برای مرد (شوهر) کمکه. زن قرار نیست در زندگی مشترک به چیز خاصی برسه (به طور کلی و در مقایسه با مرد میگم البته)، و فقط باید جایگاهش توسط شوهر شناخته بشه و مورد قدردانی قرار بگیره….؛ این مرده که قراره نیازهای بسیار زیاد و مختلفش با ازدواج تأمین بشه تا بتونه هر چه بهتر مسیر کمالش رو طی کنه. همونطور که گفتم، این بحث از این موضوع خارجه و همین اشاره کافیه. فقط این اشاره رو کردم چون بعضی خانمها فکر میکنند با این قبیل وظایفی که به عهدهشون گذاشته شده، چقدر بیچاره! هستند! و برخی آقایون فکر میکنند چقدر خوش به حالشون شده! که هر دو گروه اشتباه میکنند. چرا که جایگاه زن و سرمایههای درونی او بیشتر از این حرفهاست و همانطور که گفته شد: هر که بامش بیش، برفش بیشتر….
باز هم به توضیح آقای پناهیان در این رابطه اشاره کنیم که: اینکه ما در آن رابطۀ زن و مرد در خانواده میگوییم خانمها مواظب باشند غرور مرد را نشکنند به خاطر این است که خیلی راحت میتوانند بشکنند، در این رابطه مدیریت دارند، این مدیریت را یک ذرّه بد اعمال بکنند این مرد را داغونش میکنند. در حالیکه در خانه دیگر داغونکردن و این شیوۀ مدیریت اعمالکردن باید گذاشته بشود کنار، یک شیوۀ زیباتری باید اتخاذ بشود که بحثش متفاوت است.
* نکته آخر اینکه به شخصه مایلم نظر کارشناسان امر و سخنرانان مربوطه رو در زمینه آنچه گفته شد بدونم….؛ خوبه که این مسأله به گوششون رسونده بشه که این اصطلاح رو برای خانمها باز کنند و معنای مورد نظر اسلام رو درست برای عامه مردم توضیح بدهند (در واقع باید ترجمه قابل فهمی از آنچه در زبان عربی آمده، برای مردم دیگر زبانها صورت بگیرد یا بتوانند مفهوم واقعی اش را به همه بفهمانند)، چون مسلماً منظور اون چیزی نیست که ما از معنای محض کلمه اطاعت که در صحبتهای روزمره رایج باهاش سر و کار داریم، برداشت می کنیم؛ چرا که همونطور که گفتم، خیلی از خانمها رو می شناسم که با این کلمه مشکل دارند؛ در حالیکه چه بسا خودشون هیچ وقت تو زندگی با خواسته های شوهرشون مخالفت نکرده باشند؛ و مسلما وقتی که منظور از این اصلاح براشون روشن بشه یا با کلمه جایگزینی ترجمه بشه، بهتر به این نیاز شوهر خود پاسخ میگویند.