ارزان فروشی…

از خونه زدم بیرون تا برم بانک و یه ایران­چک رو تبدیل به پول نقد کنم. همین­جور که تو راه داشتم می‌رفتم. چشمم خورد به چند تا آگهی کار (به یه خانم فروشنده نیازمندیم‌، به یک منشی خانم نیازمندیم‌).

رسیدم بانک‌، دیدم خیلی شلوغه‌، اگه بخوام تو صف بایستم یه ساعت طول می‌کشه‌، بعد دیدم یه آقایی به اندازه‌ی چک من پول دستشه و گویا می‌خواد بذاره تو حسابش.

رفتم جلو و گفتم‌: آقا صد تومان ایران‌چک می‌خواهید‌؟

گفت‌: بله مسئله‌ای نیست (‌چه کنیم دیگه‌؟ بچه زرنگش خوبه‌)

ایران‌چک رو دادم و پول رو گرفتم‌، همین‌طور که داشتم پول‌ها رو می‌شمردم بهم گفت‌: خانم شما شاغلی یا بیکار‌؟

گفتم‌: تقریبا بیکار‌، چطور مگه‌؟

گفت‌: آخه من به یه فروشنده خانم احتیاج دارم‌، (‌خیلی تعجب کردم‌، یعنی اینقدر کار فراوان شده که حالا دیگه کارفرما دنبال بیکارها می‌گرده‌)

همون‌جا آب ِ پاکی رو ریختم رو دستش و گفتم‌: نه خیلی ممنون‌، دست شما درد نکنه‌؛ و از بانک رفتم بیرون. من به اون آقا هیچی نگفتم اما تو راه کلی با خودم حرف زدم.

اگه این کاری که به من پیشنهاد داد کار باارزشی بود و حقوق درست و حسابی داشت تا حالا صد دفعه آدمش پیدا شده بود‌. حالا گذشارزان فروشی...ته از حقوقش چرا من باید از صبح تا شب به کاری مشغول باشم که اولا هیچ پیشرفتی توش نیست و من چیزی یاد نمی‌گیرم و دوما مجبورم از صبح تا شب با یه مرد نامحرم همدم و دمخور باشم و با محرم و نامحرم چونه بزنم که چی‌؟ که هفتاد تو‌مان یا نهایتا صد تومان بذارن کف ِ دستم. ارزش من همین‌قدره‌؟ این‌جور کارها ارزش نداره که من بخوام عمرم رو باهاش تلف کنم. چون آخرش چیزی به دست نمیارم جز چندر غاز پول که اونم با این گرونی‌ها درد چندانی از من دوا نمی‌کنه؛ اما حداقل اگر یه کاری بکنم که بهش علاقه داشته باشم و توش پیشرفت کنم، با انجام اون کار از زندگیم لذت بردم‌.

متاسفم برای اون خانم‌هایی که تن به چنین کارهای بی‌ارزشی می‌دن. دختره از صبح تا شب تو سرما و تو گرما یه ورق کاغذ باریک گرفته تو دستش و تبلیغ عطر می کنه. که چی‌؟ که من شاغلم دارم کار می‌کنم. پیشرفتی که توش نیست. مدام هم در معرض دید نامحرمان هست.

متاسفم برای اون خانم‌هایی که به اسم کار و تبلیغ لباس و عطر و صابون و خمیر دندان و… خودشون رو به نمایش می‌ذارن یا بهتر بگم زیبایی‌هاشون رو به حراج می‌ذارن.

واقعا متاسف می‌شم وقتی می‌بینم برای تبلیغ هر کالایی زن به بهانه‌ی کار شده یه آلت دست.

کاش این‌قدر ارزون‌فروش نباشیم چون آخرش خودمون از همه بیشتر متضرر می‌شیم‌، شاید یه روز مجبور بشیم سر‌پرستی یه خانواده رو با تمام خرج و مخارجش به عهده بگیریم‌؛ اون وقت با حقوق صد تومان می‌خواهیم چه خاکی به سر بریزیم‌‌؟

چرا در حق خودمون و زنان سرپرست خانوار ظلم می‌کنیم و کارفرماها رو به سوءاستفاده از خودمون عادت می‌دیم‌.

آفرین بر زنانی که به کارهایی رو می‌آرند که جامعه حقیقتا به تخصص‌شون احتیاج داره و روز به روز تو کارشون پیشرفت می‌کنند.