افتخار یا افت و خوار!؟

محض رضای خدا یکی مهار این اسب چموش افتخارات ما رو بکشه!
من به عنوان یک دختر ایرانی دارم رسما ازتون خواهش می‌کنم! همین‌ قدر افتخار برامون بسه!
اون اولا که افتاده بودیم رو دور افتخارات و سر‌مست از این همه پیروزی می‌تاختیم، اوضاع رو به راه بود. اگر دنبال این بودیم که فرصت‌های شغلی که حق ما بوده و رقبامون با سوءاستفاده از خونه‌نشینی ما، غصبش کرده بودن، لا‌اقل شغلای خوب بود!
مهندسی راه و ساختمان، مهندسی معدن، مهندسی…
هر چی بود مهندسی بود و کلاس داشت؛ کلی!
اما این روند رو به رشد و این سرعت افتخارات یه کم دیگه نگران کننده شده!
چنان در گرفتن انتقام از این رقبا بر اومدیم که دیگه حالی‌مون نشد. این فرصت شغلی که داریم با کلی خوشحالی از آقایون می‌گیریم چی هست!
رانندگی اتوبوسای بین شهریه؟! یا زدن آپاراتی؟! یا مکانیکی!
آخرین خبر از فتح فرصت‌های شغلی جدید رو چند وقت پیش شنیدم! یه گزارش ویژه از خانوم محترمی که در کمال خوشحالی شبا با اون ماشین عریض و طویل مکانیزه‌اش به نظافت شهر کمک می‌کنه! حال می‌کنید مسئولیت‌پذیری رو؟ شب تا صبح شهر رو رفت و روب می‌کنه. لابد صبح تا شب هم خونه شو!
اما فکر کنم دیگه بسه! باور کنید انتقام تمام اون سالای خونه‌نشینی‌مون رو گرفتیم! انتقام تمام سال‌های آشپزی و ظرف‌شویی!
ندیدین تو تلویزیون پر شده از آقایون آشپز و ظرف‌شوی؟!
می‌ترسم اگه با همین سرعت شغلا رو از چنگ‌شون در آریم، تا چند سال دیگه فرغون جا‌به‌جا کنیم و آجر بندازیم بالا.