به چشم خویش دیدم در بیابان
که آهسته سبق برد از شتابان
سمند تیزپای از تک فرو ماند
شتربان همچنان آهسته میراند
شما هم گاهی که پنجره دلتان را به روی حقیقت میگشایید، تردیدی نمیبینید که زن، آن تک آفریده لطیف و عاطفی خالق بیهمتا به لحاظ روابط درونی و ارتباطات و فعالیتهای بیرونیاش با محیط پیرامون، بخواهد مورد بحث قرار گیرد.
احساسی قریب و آشنا به همگان یادآور میشود که در این راستا کم دیده نشده است که زن در فرهنگ اسلامی با تکیه بر احیای شخصیت والای خویش همتی فراتر از توانش گماشته و با آگاهی کامل از راههای سعادت و رستگاری خود و خانواده و به تبع جامعهاش، مسیری بس موثر و پر توفیق داشته است.
او فهمیده که نه تنها وارث زنهای نسل خود بلکه وارث دیدگاههای مختلف و اصیل فرهنگی است که باید به آیندگان هم منتقل کند. سراشیبها و مشکلات و وظایف شخصیاش که خود بر دیده منت آنها را وظیفه دیده، او را حتی قدمی به عقب نبرده است. حضور اقتصادی و اجتماعی خود را هیچوقت آنچنان حاد نکرده که بخواهد با وظایف خانوادگیاش در تعارض قرار گیرد. بیشک آرامش و امنیتی که وجود فیزیکی او را در چارچوب منزل میتوانست به وجود آورد هیچوقت با تدبیر درست و مدیریت قویاش که ساعتهایی بیرون از آن چارچوب را میگذراند خدشهای وارد نکرده، فعالیتهای اجتماعی زنان با تدبیرمان بخش عظیمی از میراث ملیمان است. بیگمان هیچوقت نباید شاهد از دست رفتن این میراث بود. برای ما همین مقدار بس که یکی از اختلافات اسلام با غرب همین است که فرهنگ غربی زن را با شناخت دقیق و نگرش اسلامی و مذهبی که طی پژوهشهای دقیق به دست آمده و وارد محیط اجتماع کرده، پذیرا نیست.
آن تک آفریده لطیف خدایمان با گردن نهادن بر تکالیف الهی و اصلیاش، در صدد برآمد که علاوه بر اینکه خدشهای بر حس مسئولیتپذیری در خانوادهاش وارد نکند، حتی بر آن حس و فعالیتهای بیرونیاش را تقویت کند هیچوقت او را تحتالشعاع دیگری قرار ندهد. و حالا به نظرمان آیا تلاشهای بیوقفهای که از سوی بانوانمان مشاهده میکنیم باز هم جای انگزدنی برای نقادینش مییابیم؟