در حالی که دسترسی به جوامع گذشته و آگاهی ازوضعیت زندگی آنان به روشنی مشخص نیست، کتابها و دستونشتههای آن دوران بهترین گواه برای بیان تصویری از زندگی گذشتگان است.
در این میان کتابهای شعر به دلیل صراحت در بیان، منابع خوبی به شمار میآیند که البته خود آنها نیز به خاطر خلاقیت شاعر موجب نارسایی در فهم درست آنها میشود. غنای ادبیات فارسی امکان ارزیابی نظام قوانین وارزشهای اجتماعی و فرهنگی مردم آن روزگار را فراهم میآورد.
یکی از این قبیل کتابها «دیوان حافظ شیرازی» است که در اینجا گزارشی از وضعیت گروههای اجتماعی در شعر حافظ مورد مطالعه قرار گرفته است. بررسی این گروهها و تحولات آنان در فهم و درک موقعیت فعلی گروه بندیهای اجتماعی موثر است. موقعیت اجتماعی فقیران، حاکمان، ثروتمندان، عارفان و … در شعر حافظ با تمثیل آمده است.
در شعر حافظ ۱۲۳ مورد اشاره به شاه شده است که ۷۰ مورد آن صریحا یا با قرائن موکده، ممدوح مشخص دارد و ۵۳ مورد آن معلوم نیست که ممدوح کدام پادشاه است. شاه شجاع، شاه جلال الدین اینجو، امیر مبارزالدین و …. از ممدوحان حافظ بودند. با این همه حافظ خود به ناپایداری نظام حکومتی و زیر پا گذاشتن همه اصول برای رسیدن به قدرات اشاره میکند:
عاقبت شیراز و تبریز وعراق چون مسخر کرد وقتش در رسید
آنکه روشن بد جهان بینش برو میل در چشم جهان بینش کشید
با کمی دقت در اشعار حافظ میتوان به آداب کشورداری نیز پی برد.
صوفیان در شعر حافظ به عنوان مرکز قدرتنمایی سیاسی و اجتماعی و به عبارتی همان گروه معتبر وقشر روشنفکر امروز را تشکیل میدادند . حافظ سلطه جویی عارفان را نکوهش میکند:
چه جای صحبت نامحرم است مجلس انس سر پیاله بپوشان که خرقه پوش آمد
صوفی پیاله پیما، زاهد قرابه پر کن ای کوته آستینان تا کی دراز دستی
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناهدگران بر تو نخواهند نوشت
در مورد زندگی فقیرانه و درویش گونه در شعر او با مواردی این چنین برخورد می کنیم:
گنج زرگر نبود کنج قناعت باقی است کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
یا در جایی دیگر:
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز که خیمه سایه ابر است و بزمگه لب کشت
درویشم و گدا و برابر نمی کنم پشمین کلاه خود به صد تاج خسروی
در پندهای حافظ به مواردی بر می خوریم که اغنیای شهر را مورد خطاب قرار داده است و آنان را به کمک و دستگیری از فقیران و ناتوانان دعوت می کند:
ای صاحب کرامت ، شکرانه سلامت روزی تفقدی کن، درویش بی نوا را
و یا :
توانگرا دل درویش خود بدست آور که مخزن زر و گنج وگهر نخواهد ماند
البته با توجه به ناملایمات دوران زندگی حافظ، عدم ثبات حکومت و در نتیجه نا به سامانی در زندگی اجتماعی، حافظ در بسیاری موارد دل امید از بهبود امور جامعه بر میدارد.
عیب درویش وتوانگر به کم و بیش، بد است کار بد، مصلحت آنست، که مطلق نکنیم
در تصویرگری حافظ از زمانه خویش، به نکاتی نغز و موجز از زندگی اجتماعی آن زمان پی میبریم و میتوان با مشاهده زمان کنونی، به مشابهتهایی در این زمینه پی برد.