شمارش معکوس شروع شده است. هر چه به ۲۲ خرداد نزدیکتر میشویم، هم حجم تبلیغات بیشتر میشود، هم بحث و اظهار نظرهای کارشناسی و غیرکارشناسی. از تلویزیون و رادیو و روزنامهها گرفته تا مهمانیها و اتوبوس و تاکسی و اساماسها و … . همهجا بحثهای داغی در دفاع یا رد کاندیداهای مختلف پیدا میشود.
در بین همهی این سروصداها، چیزی که مهمتر از همه است، بحث مشارکت حداکثری افراد است. همان طور که بارها و بارها در سخنان مسئولین و به ویژه مقام معظم رهبری دیده شده است، شرکت فعال در انتخابات، غیر از انتخاب رئیس جمهور، به عنوان عالیترین مقام اجرایی کشور، به معنای تائید نظام است.
مریم خانم ۴۴ سال دارد. ساکن قم است و خودش میگوید تا کلاس سوم نهضت درس خوانده است. میگوید: «در انتخابات شرکت میکنم» و وقتی میپرسم چرا؟ اول میگوید «همینجوری» بعد مکثی میکند و انگار که بخواهد اصلاح کند، دوباره جواب میدهد: «خب وظیفهمونه. رئیس جمهورمونه»
از الان کاندیدای موردنظرش را انتخاب کرده است و بدون اینکه درست سوالهایم را متوجه بشود فقط اسم او را میگوید، لابد فکر کرده برای آمارگیری و نظرسنجی آمدهام!
میپرسم: «خب چرا این کاندیدا؟ روی بقیه کاندیداها شناخت دارید؟» خیلی ساده و صادقانه جواب میدهد: «خوب بود برای مردم. کارهاش رو که میبینیم خوب بود. نه! روی بقیه زیاد شناخت ندارم. شاید ما تحقیق نکردیم چه جورین ولی این رو که میشناسیم خوب بود.» و بعد باز اسم کاندیدای منتخبش را میآورد.
دوباره سؤال میکنم: «یعنی فقط دیدن کارها و سابقهی اجرایی یک کاندیدا ملاک انتخابتونه؟» که جواب میشنوم: «نه فقط. صحبتاشون را هم گوش میدیم خب. ریخت و قیافهشون(!) هم هست. ولی ما که انتخابمون رو کردیم. خوب بود و می خوایم بهش رای بدیم.»
احسانِ ۲۵ ساله، طلبه است و از اهالی استان فارس. وقتی میگوید در انتخابات شرکت میکند، میخواهم دلیل رأی دادنش را بگوید: «ما آدمها برای منافعمان زندگی میکنیم. بایدها و نبایدهایمان هم ناشی از همین منافع است. منافع مادی، آبرویی، ملی، دینی و… به نظرم برای تامین منافع، «باید» رای داد. مثلا برای من رای دادن هیچ منفعت مالیای نداره. بزرگترین منفعتی که برام داره، احساس رضایت از خودم هست. و حس اینکه تونستم برای رسیدن به منفعت آرامش روانیم، یه تلاش خیلی کمی هم اگه شده بکنم»
میپرسم: «ملاکهاتون برا انتخاب یه کاندیدا چیه؟» جواب میدهد: «من به کسی رای میدهم که علاوه بر تخصص و دقت و ریزبینی در مدیریت، اخلاق اسلامی داشته باشد و آن را غیرمستقیم در جامعه تبلیغ کند. پس به کسی که حتی همهی نمرههای فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، فنی و غیرهاش بیست باشد، اما رفتارش تابعی از حداقلهای اخلاق اسلامی نباشد، رای نمیدهم»
نظرش را درباره اهمیت انتخابات میپرسم. میگوید: «انتخابات علاوه بر رسیدن به یه رییس جمهور، کارکردهای فراوون دیگهای هم داره. مثل افزایش اعتماد به نفس عمومی، افزایش انتظارات عقلایی از حاکمیت، افزایش سرمایهی اجتماعی، تعمیق تحزب و تلاشهای سازمانیافته برای در اختیار گرفتن قدرت و …»
حمیده دانشجوی ترم آخر مقطع لیسانس و آبادانی است.
حتما میخواهد در انتخابات شرکت کند و وقتی میگویم: «بلاخره یک نفر رئیس جمهور میشه رأی دادن یا رأی ندادن من و تو اصلا فرقی داره؟» جواب میدهد که: «واسه کسایی که اصلا براشون مهم نیست کی بیاد کی نیاد نه.» و بعد میگوید:«فرقی نمیکنه؟ تو برات مهم نیست کی بیاد؟ حتا اگه یه ذره کاندیداها با هم فرق داشته باشن، باز هم باید به همونی رای بدی که یه ذره بهتره»
سوال میکنم: «تو از کجا می تونی بفهمی واقعا کدوم نامزد بهتره؟» جواب میشنوم: « سابقه و حرفاشون رو با آرمانهای خودم میسنجم. هر کدوم به آرمانهام نزدیکتر بود طبعا به نظرم بهتره، البته فقط بهتر بودن نیست. ممکنه یکی خیلی خوب باشه ولی رای نداشته باشه.»
میگویم: «یعنی اگه کسی اصلح باشه ولی رایش کم باشه تو بهش رای نمیدی؟ خب اگر همه مثل تو فکر کنند معلومه اون اصلح رأیش کم میشه!»
در پاسخم میگوید: « اگه بدونم یکی هست که به ایده آل نزدیکه و رأیش هم بیشتره به اون رأی میدم.»
بعد برایم مثال میزند که: «فرض کن من یه کاندیدای اصلحم ولی فقط تو منو بشناسی، امکانات چندانی هم برای معرفی خودم ندارم. اگر تو به من رأی بدی، من ۲ تا رای میارم. یکیش رو تو به من دادهی و یکیش رو هم خودم(!) بعد یکی دیگه میشه رئیس جمهور و کسی رو که تو، بعد از من قبول داشتی، با یه رأی کمتر دوم میشه.»
فؤاد دانشجو است. انگار برایش شهر چندان اهمیتی ندارد که میگوید «ایرانیم و ساکن ایران».
میگوید: «در انتخابات شرکت میکنم، به دلیل اینکه در چهار سال گذشته اتفاقاتی افتاده، حالا در وضعیتی قرار گرفتهایم که باید حرکت نوینی را شروع کنیم برای رسیدن به حقوق مردم، پس در انتخابات شرکت میکنم تا آغازگر این راه باشم»
میخواهم از ملاکهای انتخابش بگوید، که خلاصه جواب میدهد: «نظرات و عقاید و اهدافی است که به دنبال آن هستم. کاندیدایی را انتخاب میکنم که برنامهها و شعارهایش به آرمانهایم نزدیکتر باشد.»
برایم سؤال میشود که : «این شناخت از کاندیداها رو از کجا پیدا میکنید؟»
پاسخ میدهد: «خبرهای مربوط را، در اینترنت دنبال میکنم و برنامههای تلویزیونیشان را هم مورد بررسی قرار میدهم.»
میپرسم: «اگر بین کاندیداها اصلا کسی نباشه که با نظراتتون هماهنگی داشته باشه، چی؟»
میگوید: «ترجیح میدهم رای ندهم.»
شوکا سی ساله است. کارشناس ارشد و ساکن کاناداست.
میگوید: «در انتخابات شرکت میکنم چون به مشارکت سیاسی معتقدم. مهم خود رأی نیست. فرهنگ سازیه پیرامون رأی گیری، که به آگاهی سیاسی بیشتر جامعه میانجامه، مهمتره. من کاندیدای مورد نظرم رو از الان انتخاب کردهام. فکر میکنم جامعه ما بعد از جنگ ایران و عراق و سیاستهای اقتصادی- فرهنگی پس از جنگ، دچار بحران مادیگرایانه شده. من این رو یک معضل اخلاقی جدی میدونم. مردم خیلی پولکی و خودخواه شدهاند. این خودخواهی و خودپرستی مادیگرایانهی اقتصادی به یک فساد اقتصادی همهگیر در سطوح مختلف تبدیل شده که به نفع طبقه متوسط رو به بالاست. این شکاف طبقاتی داره کمر مردم رو میشکونه و با خودش یک معضل اخلاقی جدی آورده. شعارها و خطمشی کاندیدای موردنظرم میتونه برای رفع این معضل اخلاقی، فرهنگسازی کنه.»
کمی مکث میکند و ادامه میدهد: «در سیاست خارجی ایران هم، فکر میکنم که بازیهای گفتمانیش با غرب، با اینکه در نگاه سطحی تنها شبیه جنگ لفظی هست، یک مذاکره مبارزگونه برای گرفتن حق مردم ایران در سطح جهانیست. »
فکر میکنم توضیحاتش تمام شده، ولی قبل از اینکه سؤال بعدیم را بپرسم باز ادامه میدهد: «سیاستهای کاندیدام رو برای طرح مساله فلسطین در جهان، یکی از جنبههای آرمانخواهانهای میدانم که امید دارم روزی نه تنها به معضل اخلاقی خودپرستی مدرن در داخل کشور، بلکه این فرهنگ کمک به دیگری و مخصوصاً یکجور همپیمانی و همرزمی بین مردمان خاورمیانه و کشورهای مسلمان رو، منجر بشه که انشاالله بشه در مقابل استعمار نوین، و حضور تجاوزگران آمریکایی/اروپایی در منطقه خاورمیانه ایستاد و این فرهنگ ضداستعماری رو ترویج داد به کل جهان.»
با توجه به اینکه خارج از ایران زندگی میکند، میپرسم: «شناخت روی کاندیداها رو از کجا به دست میآری؟»
جواب میدهد: «سالهاست که مسائل سیاسی- تاریخی ایران رو دنبال میکنم و خب مسائل مربوط به این دوره از انتخابات رو از روی اینترنت دنبال میکنم.»
میخواهم بدانم که رأی کسی، روی رأیش اثر میگذارد یا نه، که میگوید: «من به دلیل اینکه در ایران زندگی نمیکنم، مدیون تحلیلها ونظرات دوستان و کارشناسانی هستم که در ایرانند.اما اگر بخواهم تصمیم مرامی-حزبی بگیرم، گوش به فرمان جنبش عدالتخواهی هستم. سالهاست این جنبش رو دنبال میکنم. معمولاً تحلیلهای اعضایش به دل من بیشتر مینشیند و با فلسفه سیاسی و جهانبینی کلی من، جورتر است.»
میپرسم: «در همه انتخاباتها شرکت میکنی؟ اگر بین نامزدها کسی نبود که به تفکراتت نزدیک باشه چی؟» که پاسخ میشنوم: «در همه انتخاباتی که میتونم شرکت کنم، همیشه شرکت کرده و میکنم. به هر حال رأی دادن برای من یک وظیفه اخلاقی است و در فلسفه اخلاق، همیشه آدم با یک گزینه بد و بدتر طرف است (حتی نه خوب و خوبتر)! بنابراین اگه از من میپرسید، همیشه میشود انتخاب کرد، تنها باید فکر کرد. بعله من همیشه رای میدهم.»
امیر حسین را که دیدم حدس زدم رأی اولی باشد. ازش میپرسم :«رأی میدهی؟»
با ناراحتی میگوید: «نه! چند ماه سنم کمه! ولی خیلی دوست داشتم رأی بدم.»
برای این علاقهاش چند دلیل میآورد: «دوست دارم بدونم دوروبرم چه خبره. به بحثای سیاسی هم علاقه دارم. دلیل بعدیم اینکه بین این کاندیداها از بعضیاشون خوشم نمیاد، دوست ندارم رأی بیارن. آخریشم اینکه آرای شرکت کننده ها بیشتر شه که حرف رهبر برای حضور گسترده تو انتخابات رو زمین نمونه»
سوال میکنم: «تمام اعضای خانوادهت رأی میدن؟»
با کمی فکر، جواب میدهد: «بابا و مامان و خواهرم آره، ولی پدربزرگ و مادربزرگ و عمههام، با اینکه از یکی از کاندیداها حمایت میکنن، ولی براشون زیاد فرق نداره. میگن حوصله رفتن تا حوزه رأی گیری رو نداریم!»
میپرسم: «کاندیداها رو از کجا میشناسی؟»
جوابم را اینطور میدهد: «عملکرداشون رو توی پستایی که داشتهن دیدهم، یا صحبتاشون تو تلویزیون. اخبار تو اینترنت، یا حتی نوع تبلیغاشون. یه مورد مهم هم بحثاییه که تو خونه میشه»
با این تأکیدی که روی بحثهای توی خانه میکند، میگویم: « اگر قرار بود رأی بدی، رأی خانواده روی رأیت اثر میگذاشت؟» بلافاصله پاسخ میدهد:«نه! رأی کسی روی رأیم اثر نداره» بعد کمی مکث میکند و دوباره ادامه میدهد: « ولی خب… از علمایی که دوسشون دارم اگه کسی رو تایید کنن، روم اثر میگذاره»
به فردای انتخابات فکر میکنم. به اینکه اسم هرکسی هم که از صندوقها بیرون بیاید، باز هم مهمترین چیز، حضور و فعالیت مردم در عرصه سیاسی کشور است. اینکه مردم باور دارند اینجا مملکت خودشان است و خودشان با همین رأیها باید بسازندش. رأیی که شاید فقط یک برگ باشد، اما وقتی روی هم جمع میشود، دریایی است از شور و نشاط مردم کشورم، برای آبادانی و سرافرازی بیشتر ایران عزیزمان.