وقتی تو به دل آیی
می رفت همه پستی
می رفت همه سستی
بوی نفست ای جان
گر بی دل و شیدایم
گر بی کس و تنهایم
تا تو به دلم آیی
بی خویشتنم این سان
در عشق تو من مستی
در راه تو می جستم
این جسم من آرامی
این ذات من،آرایی
یاد تو به دل آمد
جانم همه در خون شد
سوزم همه می دانی
دردم همه درمانی
برگفت به منش خسته
با عشق شوی رسته
این نیست شود هستی
آن هست شود مستی
این شور شود آتش
این شیفته هم حیران
ای جان ز ،منم رستی
ای دل ز ،منم جستی