سالگرد واقعه تاریخی اجرای طرح استعماری کشف حجاب توسط رضاخان موضوعی بود که باعث شد مرکز آفرینشهای هنری کودک و نوجوان شاهد برپایی نمایشگاهی با عنوان «کشف حجاب؛ آغاز تهاجم فرهنگی» باشد.
نمایشگاهی که علیرغم سردی هوا علاقهمندان بسیاری را به سوی خود جلب کرد و حتی مدت زمان آن نیز تمدید شد.
همهی این بهانهها به اضافهی اجبار و تحکم مقامات از ما بهترون! باعث شد سری به این نمایشگاه بزنم. اگر چه در بدو ورود دنبال میز خوراکیها میگشتم اما در همان دم در ماکتهایی از واقعهی عاشورا و حضرت زینب(س) در کنار ذوالجناح همان جا میخکوبم کرد.
ماکتهایی که آن قدر طبیعی به نظر میرسیدند که آدم هر لحظه انتظار داشت صدای شیهه ذوالجناح را بشنود. کمی بعد اما اسنادی به چشم میخورد از ماجرای کشف حجاب. سندهای حکومتی پرشماری بر دیوار بود که احکام حکومتی را دربارهی الزام اجرای کشف حجاب و نیز اعتراضات مردمی را به مراجع در این باره نشان میداد.
از غرفهی مسابقه و اجراهای تلوزیونی که میگذشتی، صدایی به گوشت میرسید که نمیگذاشت از غرفه پیش رویت بیتفاوت بگذری. صدای بازیگری که میخواست تئاتری برایت اجرا کند و این بار داستان «گرگم و گله میبرم» را به روایتی دیگر بازگو کند. روایتی از طرحهای استعماری غرب برای به سلطه درآوردن یک ملت و چپاول میراث و ثروت آن، با تسلط بر زنان و تبدیل آنها به مصرف کنندهی صرف کالاهای غرب.
هنوز از فکر حرفهای راوی قصهگو بیرون نیامدهام و دنبال راههای مقابله با این سطلهطلبی میگردم که میرسم به شلوغترین قسمت نمایشگاه. جایی که بازار بحث و مجادله داغ است و هر کسی از ظن خود یار من میشود. البته یار من که نه! در واقع هر کسی از ظن خود و با توجه به سلیقه و عقیدهاش راجع به آن چه در این قسمت میبیند اظهار نظر میکند. اما در این قسمت چه خبر است؟ صبور باشید من هم مثل راویان شکرشکن میخواهم بازارگرمی کنم و قصه را شاخ و برگ دهم.
بله! عرض کنم آن چه در این قسمت توجه همه را به خود جلب کرده بود، چیزی نبود جز عشق همیشگی خانمها یعنی لباس. این بخش از نمایشگاه به آلبومهایی تعلق داشت که در آنها طرحهای متنوع و زیبایی از لباسها و پوششهای مناسب زنان دیده میشد.
اظهارنظرها دربارهی این مدلهای جالب و شنیدنی بود. اکثر خانمها و دختران جوان از دیدن مدلها خوشحال بودند و تند و تند آلبومها را ورق میزدند و طرحهای مورد علاقهشان را سفارش میدادند یا با موبایلهایشان از آنها عکس میگرفتند. خانمهای میانسال اما اصلا از مدلها استقبال نمیکردند؛ آنها از اینکه خانمهای جوانی این لباسها را پوشیدهاند و عکس گرفتهاند خشنود نبودند و میگفتند بهتر بود لباسها را بر تن مجسمه و مانکن میکردند.
عدهای هم اصلا از مدل لباسها خودشان نمیآمد و میگفتند این پوششها اسلامی نیست و به کار بردن رنگ و طرحهای متنوع، همخوانی با موازین اسلامی ندارد.
از این رو بود که بحث و گفتگو میان خانمها بالا گرفته بود و مخالفان و موافقان هر کدام استدلالهای خود را ارائه میکردند.
قسمت بعدی نمایشگاه، با عنوان «حریم ریحانه» کاری بود از گروه تحقیقاتی خیبر. در این بخش پوسترهای متعددی به چشم میخورد که تاریخچهی حجاب در جهان، پوشش زنان ایران طی قرون، تصاویری از پوشش زنان جهان، جشن تکلیف دختران در ادیان مختلف، سخنان بزرگان دربارهی پوشش و حجاب، داستان کشف حجاب، حجاب از دید آمار و علم و مزایای آن برای زنان و مشکلاتی که زنان در کشورهای غربی به خاطر حفظ حجاب با آن رو به رو شدهاند را به نمایش گذاشته بودند.
در یکی از پوسترها از قول دکتر شریعتی نقل شده است:«خانم گاندی با آن ساری سه هزار چهار هزار سال پیش که میپوشد و با همه رهبران بزرگ دنیا ملاقات دارد، وارد سازمان ملل میشود که ۵۰۰ نماینده بلند میشوند و نیم ساعت برایش دست میزنند هرگز احساس حقارت نمیکند. او با آن ساری میخواهد بگوید من تمدن غرب، فرهنگ دختر شایسته، زن روز، بوردا و… را خواندهام. اما با این لباس به فرانسه، آلمان، نیویورک، دیوان لاهه و سازمان ملل میآیم که بگویم شما دو قرن آمدید، تلاش کردید، جان کندید تا ما را مثل خودتان کنید. من به عنوان مظهر زن امروز هند با لباس خود آمدهام تا به شما بگویم همه تلاشهایتان بیهوده بوده و من خودم هستم.»
بعد از این پوسترها نوبت به پوسترهایی میرسید که توصیههای نیروی انتظامی به خانوادهها در آنها درج شده بود، به همراه تصاویری از فعالیتهای گشت ارشاد و اقدامات نیروی انتظامی در ساماندهی مد و لباس و نیز احادیث و روایاتی دربارهی حفظ حجاب و اهمیت عفاف و پاکدامنی.
در کنار این پوسترهای هشدار دهنده پوسترهایی هم وجود داشت که به وسیله طرح و داستانکهای مصور هشدارهایی دربارهی لزوم توجه والدین به رفتارهای فرزندانشان، معاشرتهای آنها و نحوهی پوشششان گوشزد میکردند.
پردهخوانی دربارهی کشف حجاب هم بخش جذاب دیگری بود که مخاطبان بسیاری را به سوی خود جلب کرده بود. اما جذابترین بخش باز هم بخش فروش چادر، روسری، مقنعه و… بود. چادرهایی با رنگها و مدلهای مختلف که هم به حفظ حجاب و داشتن پوشش مناسب کمک میکردند و هم تنوع و زیبایی و راحتی را برای خانمها به ارمغان میآوردند و البته باز هم مشتری اصلی آنها خانمهای جوان بودند. روسریها هم مدلهای متنوعی داشتند و به نحوی طراحی شده بودند که حفظ حجاب با آنها ساده باشد. با وجود زیبایی و جذابیت طرحها و مدلهای ارائه شده، اکثر خانمها از قیمتهای گران آنها شاکی بودند و امیدوار بودند با تولید انبوه مناسبی که در عین زیبایی، پوشش اسلامی را نیز تامین کنند، قیمت آنها پایین بیاید و برای همه قابل استفاده باشند.
قسمت انتهایی نمایشگاه هم به تحقیقات و پایاننامههایی اختصاص داشت که در رابطه با حجاب و پوشش و عفاف تهیه شده بودند.
کنار در خروجی هم دفتری بود که بازدیدکنندگان نظرات خود را دربارهی نمایشگاه در آن مینوشتند. «و من الله توفیق» را مینویسم و از در بیرون میآیم.