شاید خیلی هایتان «وبلاگ یک عاقد» را خوانده باشید، وبلاگی که روزمره ها و خاطرات درون محضر را به صورت داستان وار برای مخاطبینش بیان میکند، تلخی ها و شیرینی های زیادی دارد، مطمئنا هجده سال کار محضرداری و دو سال کار مستمر بر سر سفره های عقد، بدون حرف و حدیث نخواهد بود، خودش می گوید عاقدی در خانواده اش سابقه ی بس طولانی دارد، از پدر بزرگ و پدرش گرفته تا برادرانش! امروز پای صحبت هایش نشستم تا از آن روزها بیشتر برایمان بگوید…
اول از خودتان بگویید.
من به سبب نوع شغلم دوست ندارم نامی از من یا شماره دفتر بیاورم. ۳۷ سال دارم و دوسال است که به طور مستمر بر سر سفره های عقد، به عنوان عاقد حاضر می شوم. و هجده سال هم در کار محضرداری فعالیت می کنم. البته عاقدی در خانواده ما سابقه طولانی دارد. از پدر بزرگم و بعدها پدرم که هنوز هم مشغول هستند برادرانم و من. همه درکار عقد هستیم. این کار شغلی از مشاغل من است.
غیر از کار این کار فعالیت دیگری هم دارید؟
کارشناس بخش رسانه ای دانشگاهی هستم و به عنوان سردبیر یک مجله و مدیر سایت هم فعالیت می کنم. سابقه نویسندگی و کار رسانه ای من در روزنامه ها و رادیو و تلویزیون به حدود ۱۵ سال می رسد. یک کانون تبلیغاتی دارم و در کار طراحی گرافیک هم سرخودم را گرم می کنم. همچنین من متون برنامه ای و نیز روزنامه ای زیاد نوشتم. البته نمایشنامه نویسی هم بسیار انجام دادم و کارهایم ضبط و اجرا شدند. دوکتاب حاوی داستانهای کوتاه و یک رمان دارم که برای چاپشان هنوز اقدامی نکردم. ولی از تیر امسال نوشتن در این وبلاگ را شروع کردم .
برویم سر اصل مطلب! چطور شد تصمیم گرفتید که برای شغلتان وبلاگ بزنید؟
سالهاست ازین دست اتفاق هایی که در وبلاگم می بینید در مهمانی ها یا جمع دوستان نقل می کردم که معمولا به شدت جلب توجه می کرد. یک روز با خودم فکر کردم که جایی این خاطرات را بنویسم. قبلا وبلاگهای دیگری را هم کار کرده بودم. به نظرم رسید که وبلاگ راه خوبیست برای انتقال این تجربیات و داستانواره ها. پس دست به کار شدم.
پیشرفتتون در این مدت به چه صورت بوده؟
اوایل امید چندانی به گرفتن وبلاگم بین دوستان نداشتم ولی آمار بازدید کنندگان از مقبولیت کارم خبر داد.
اوایل که وبلاگ را می نوشتید با چه باز خوردی مواجه شد؟
همه از جالبی خاطراتم می گفتند. خیلی ها لینکم کردند خیلی ها خواننده ثابتم شدند و خیلی ها هم تشویقم کردند. انتقادها هم بسیار اندک بود.
چرا جوانها و پدر مادرهایشان باید بدانند که چه اتقاق هایی ممکن است در محضر ها بیافتد؟
لزومی ندارد. اینها اتفاقاتی هستند که برخی ناخواسته و بعضی نشان نگرش و رویکرد فرهنگی بعضیست. ولی بدنیست بدانند که در موقعیت های خاص باید آمادگی داشت. مثل سخنرانهایی که وقتی شروع می کنند به صحبت کردن و می گویند : توی راه که داشتم میومدم به این فکر کردم…. این اشتباه ست او باید پیشتر به سخنرانیش می اندیشید. از قبل اگه برنامه ریزی کنی همه چیز خوب از آب در می آید.
تاثیر دانستن این مطالب چیست؟
گاهی چشم مارا به واقعیتهایی که پیرامون ماست باز می کند و گاهی مارا پیش خودمان نقد می کند. مثلا اگر دامادی با موبایلش د رمحضر سوتی داد، ماهم فکر می کنیم که در جاهایی ماهم اینطور رفتار کردیم.
چرا مردم ما مشتاق خواندن این طور ماجراها هستند؟
برایشان جالب ست. چون رویدادهایی که می نویسم معمولا غیر معمولند. ولی نه زیاد دور از ذهن. یعنی برای هرکسی ممکن ست ازین دست اتفاقات بیفتد. بیشتر تعجبشان را بر می انگیزد.
در بین این خاطراتی که نوشتید کدام پست بیشتر به دلتان نشست و شما را تحت تاثیر قرار داد؟
خاطره آن دو نابینا به اسم «به سوی روشنی»، سبک نوشتنم در آنجا به نظرم خوب از کار درآمد. من همیشه با شخصیتهای نمایشنامه هایم گریه و یا شادمانی می کنم. با کاراکترهای این خاطرات هم همین طور.
خواننده های وبلاگتان را چطور تقسیم بندی می کنید؟
دو دسته دختران و پسران جوان. دم بخت و تازه بخت باز شده
بازتاب وبلاگتان در خارج از کشور به چه صورت است؟
در بیش از شصت کشور به وبلاگم را می خوانند. از شمار ۷ تا بیش از ۲۰۰۰ هست. جالب است بدانید آمریکا با حدود ۵ درصد بعد از ایران بیشترین بازدیدکننده را دارد و رده های بعدی از آن کانادا ، برزیل و انگلیس است.
موضع گیری مخاطبین نبست به مطالبتان به چه صورت است ؟
بستگی دارد. معمولا موضع جنسیتی می گیرند. خانمها از خانمها و آقایان از آقایان دفاع می کنند. ولی خوب معمولا نظر می دهند و اتفاقا نکات پنهان مفاهیم رو هم در نظرها می آورند.
نوشته هایتان چقدر در برداشتن فرهنگ غلط خواننده ها تاثیر داشته؟
بعضی ها می نویسند که تاثیر داشته و خودشان را برای دوری از این اتفاقات آماده می کنند.
عجیب ترین نوع عقدی که تا به حال انجام دادید به چه صورت بوده؟
اگر پست «تله مریج» خوانده باشید به عجیبی کار پی می برید، در انجا عروس بر روی صندلی مخصوص خود نشسته بود، گلی در دست. مهمانان هم در اطرافش، برروی صندلی داماد کامپیوتر لپ تاپی قرار گرفته بود که بر روی صفحه نمایشگر آن مردی با لباس دامادی نشسته بود درحالیکه ده ها هزار کیلومتر دورتر از ما و سفره عقدش پشت میز کامپیوترش به وب کم خود چشم دوخته بود، وکالت را که از عروس گرفتم لبخندی بر لبانش نقش بست و خود او هم دست زد. لحظاتی بعد او هم از راه دور به من وکالت داد و من هم آن دو را به عقد هم درآوردم. همه شادمان بودند و عروس، خوشدل که تاچند روز آینده در ازدحام ینگه دنیا در کنار داماد قرار خواهد گرفت ، خلاصه تله کامیونیکیشن ، تله مدیسین ، تله کنفرانس و…. دیده یا شنیده بودیم اما تله مریج نشنیده بودیم که دیدیم و انجام دادیم
.
دردناک ترین و خوشحال کننده ترین کامنتی که برایتان گذاشته بودند چه پیامی بود؟
همه آنها به من حس خوبی میدهند. دقیقا نمی توانم بگویم. ولی اخیرا برای هر پست یک کامنت منتخب را روی همان پست می گذارم.
فکر میکنید در این همه ماجراهایی که برای شما در محضر اتفاق می افتد بیشتر خانم ها مقصر باشند یا آقایان؟
ما را به جنگ آقایان و خانمها نکشانید. البته بیشتر آقایان مقصرند. عروس ها کمترین تقصیر را دارند. معمولا آرام و بدون حاشیه هستندولی خانمهای همراهشان مرکز حادثه آفرینی هستند.
آمار طلاق هایی که انجام دادید بیشتر بوده یا طلاق؟
در دفتر ما فقط کارعقد انجام می شود. کار طلاق نمی کنیم ولی همکارانم از پیشی گرفتن طلاق بر ازدواج در دفاتر خبر می دهند.
وقتی دو جوان می آیند پیش شما و عقد می کنند و خیلی زود برای جدا شدن به خودتان مراجعه می کنند چه حسی بهتان دست میدهد؟
من به شدت متاثر می شوم. آنها زمان زیادی نمی خواستند تا یکدیگر را بشناسند ولی عجله می کنند و به دردسر می افتند.
عجیب ترین مهریه ایی که بهش برخورد کردید.
شاهرگ برادر داماد. البته ما ثبتش نکردیم ولی به شدت اصرار داشتند.
مقصر بیشتر مشکلاتی که در ازدواج جوان ها وجود دارد؟
بی شک خانواده ها.
توصیه تان به خانواده هایی که در کار دختر و پسر دخالت میکنند چیست؟
مطمئنم که پدرها و مادرها بر اساس تجربیاتشان و به قول خودشان خیر بچه هارا می خواهند. ولی گاهی فهم مشترکی بین این دو که از نسل های مختلفی هستند ایجاد نمیشود. این خیلی مهم است که پدر و مادر راه و چاه را به بچه ها بگویند ولی انتها اینست که این زندگی خود انهاست و حق دارند درموردش تصمیم بگیرند.
نظرتان در مورد رسم و رسومات بیهوده ایی که در بین خانواد ها مرسوم است چیست؟
بله. این رسم مهریه های بالا به نظرم ما را دچار مشکل می کند. کسی دودوتا چهارتا نمی کند ببیند که این مبالغ چقدر بزرگ و غیرقابل باورند. اگر زن بخواهد بگیرد حق دارد اما چه کسی از عهده بیش از یک میلیارد تومان که برابر تعدادی سکه است بربیاید. رسوم نامناسب زیادی در ازدواج دست و پاگیر و هزینه برند و من شخصا دچار هیچکدام نشدم. مهریه خانم من معقول است و من مراسم عروسی و حتی عقد نگرفتم. همه چیز ساده بود. این علاقه من است و شعار نمی دهم.
به نظرتان دلیل موفقیتتان در نوشتن این وبلاگ چه بوده است؟
البته این نظر شماست که من موفق بوده ام اما من سعی میکنم ساده و روان بنویسم. گاهی بنا بر علاقه دست به تشریح موقعیت و آدمها می زنم و گاهی از سجع که بسیار دوستش دارم بهره می گیرم. من کاری نمی کنم. یعنی فکر کنم و بنویسم و شسته رفته کنم و… نه . من بلافاصله تراوشات ذهنی را برای روایت به کار می بندم. چند باری هم در مجلات خاطراتم چاپ شد. درحال مذاکره با انتشاراتی برای چاپ جلد اول خاطرات یک عاقد هستم و دامنه aghed.ir را هم برای وبلاگ ثبت کردم.
در آخر دوست دارم جمله ایی در رابطه با خودتان (شغلتان) و وبلاگتان بگویید.
خیلی ها عاقدها را پیر مردهایی کم توجه که به طرز خاصی سخن گفته و خطبه می خوانند می دانند. کارشان را البته بسیاری سبک می شمارند و برخی هم آنها را جدی نمی گیرند. در میان همکاران بسیار زیادم برخواستم تا بگویم عاقد شما می تواند نویسنده باشد. می تواند در آی تی تبحر داشته باشد. می تواند جوان باشد. می تواند مثل خود شما باشد. می تواند به روز باشد. من برای خودم رسانه ای ساختم با سیاستهای خودم. احساس آرامش به من می دهد و روزانه بارها و بارها به آن سر می زنم. هر نظری برایم پیام دوستی دارد و هر بازدید گل از گلم می شکفد.
بهترین دعا برای دختر و پسرهای جوان!
الهی که همیشه خوشبخت باشند.
برای دیدن وبلاگ می توانید به این آدرس مراجعه کنید:
برای من که خواننده ی ثابت وبلاگ خاطرات یک عاقد هستم خیلی جالب بود. ممنون از شما و ممنون از آقای عاقد .
زمانی که ازدواج کردم سال۷۴ مهریه ام ۱۴ سکه بود بنابه درخواست خودم پدر بزرگم با پوزخندی مجلس رو ترک کرد وگفت این دختره منزلت خانوادگی مارو پایین اورد ولی من بر حرفم موندم در طی این سالها هر چی همسرم اندوخته کرد به اسم من کرد وحالا بعد از ۱۴ سال پدر بزرگم منو به عنوان دختر شایسته خانواده بزرگمون معرفی میکنه!!!!
سارا گرامی کامنت قشنگی بود، امیدوارم روزی فرهنگ ما به قدری بالا بره که همه به این نتیجه برسند خوشبختی واقعی شخصیت شکل یافته یک زن و مرد ،نه ظواهر مادی ، زیرا اگه تمام مادیات دنیا رو تو عقد نامه یک زن ذکر کنیم نمی شه گفت اون خوشبخته، زمانی می شه گفت خوشبخته که در کنار همسرش شاد باشه همسرش بهش خیانت نکنه مادیات همیشه با تلاش بدست می یاد اما شخصیت، هویت یک زن و مرد نه……………
مهریه مهر خوشبختی نیست فقط یک بازی کودکانه زندگی که بخواد حرمت شکنی بشه به ورقه خط خطی نگاه نمی کنه بلکه به قلب کسی نگاه می کنه که مهر خوشبختی یا بدبختی را بر یک زن یا مرد زده
زنده باد تمام ایرانی ها
زنده باد دختران ایرانی…………
سلام سلام…خوبین؟
با عرض خسته نباشید خدمت شما…
من از بینندگان وبلاگ ایشون هستم و خیلی هم وبشون زیباست…
میخواستم هم از ایشون تشکر کنم
هم از شما بخاطر این انتخاب عالیتون…
ادم وقتی از این و اون می شنوه باورش نمیشه، ولی مثل اینکه این فرهنگ های غلط واقعا واقعیت داره، ممنونم بابت مصاحبه تون
سلام من هرروز وبلاگ ایشونو می خونم خیلی جالب و پر محتواست امیدوارم همیشه موفق باشند
بسیار زیباست….امیدوارم در همه عرصه ها موفق باشید.
در بیش از شصت کشور به وبلاگم را می خوانند. از شمار ۷ تا بیش از ۲۰۰۰ هست. جالب است بدانید آمریکا با حدود ۵ درصد بعد از ایران بیشترین بازدیدکننده را دارد و رده های بعدی از آن کانادا ، برزیل و انگلیس است.
============
اون پنج درصد هم احتمالا ایرانی بودن که از پروکسی استفاده می کردن…
tajrobenik