گیر داده برا بحران هویت بنویس! 
هر کارم کردم بپیچونمش جواب نداد!
آخه چی میشه نوشت برای این موضوع؟
بحران رو میدونم چیه! مخصوصا بعد اون سریال شهر قشنگ و به یمن نطقای آقای کاووسی…
کاش میگفت فقط دربارهی بحران بنویسم، طومار بود که تحویلش میدادم!
اما راستیاتش برا این هویته که چسبیده بهش…
آخه وقتی خودم نمیدونم هویت چیه؟ چی باید براش بنویسم؟
آخه تو این دوره زمونه مگه هویتی هم مونده؟…
چی رو باید معرفی کنم به عنوان هویت که بعد ببینم با چه بحرانی مواجه شده؟!
دختر بودنمونو؟ که هر روز داره میشه کمتر از دیروز؟ با اون رشتهها و مشاغل کذایی!… لحن حرف زدنای عجیب! و… فکر کنم اگه زور جمهوری اسلامی هم نبود باید پوشش و سر و وضع رو هم اضافه میکردم!
یا ایرانی بودنمون؟ با اون شناخت جامع و کاملی که حتی از تاریخ ده سالهمون هم نداریم چه برسه به اجداد پاک و نیاکان عزیزمون!… که اگه چیزیم سینه به سینه و نسل به نسل بهمون رسیده بود، به برکت دهکدهی جهانی و تکنولوژیهای نوین ارتباطی، چنان با سرعت داره از کفمون میره که خدا میدونه!
چیمون آخه الان ایرانیه؟ لباس پوشیدنامون؟ خونه سازیامون؟ غذا خوردنامون؟ تفریح کردنامون؟…؟
یا ادعامون میشه هویت دینی داریم؟… دل خوش نکنید به این مراسم و عزاداریا و رعایت یه ذره حلال و حروم!…
وقتی میتونیم ادعا کنیم هویت دینی داریم که باید و نبایدای دین تو زندگی روزمرهمون در حد اعلاش باشه نه این حداقلی که اگه ترس از جهنم و قانونای حکومتی نبود، شاید اینم بیخیال شده بودیم!
میدونید چیه؟
مشکل اینه که الان حس میکنم کاملا قر و قاطییم!!!
لباسامون مارک نایک و آدیداس و … داره! تو دسته عزاداری صف میکشیم سینهزنی!
غذاهامون شده فست فود، ولی خب خدا رو شکر سفرهی هفت سین هنوز یادمون نرفته!
کلی داریم کل میکنیم که نقش زنان در جامعه برجستهس، پامونم میکنیم تو کفش آقایون!
نمیدونم…
ما که سر در نیاوردیم از این هویتای آخرالزمانی! آش شله قلم کاریه!!