حافظه هم حافظه‌های فلش

طی سال‌های اخیر چیپ‌های فلش بصورت بیش از ۲۰ قالب مختلف از کارت‌های حافظه مشاهده شده‌اند که امروزه فقط تعداد کمی از این مدل‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند که عبارتند از: USBStick، Source digital،Compact FlashوMemory Stickهای شرکت سونی. علاوه بر اینها مدل‌های اختصاصی فروشندگان عمده game consoleها و سیم کارت‌های تلفن همراه نیز به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

ادامه حافظه هم حافظه‌های فلش

جرمگیری دندان‌ها را سفید نمی کند

علت جرمگیری حذف عوامل التهاب لثه است. در واقع با جرمگیری، پلاک، جرم و رنگهای متصل به سطح تاج و ریشه ی دندان ها حذف می شود و به دنبال آن سطح تاج و ریشه هم مجددا صاف و یکدست می شود. این کار با وسایل دستی و اولتراسونیک انجام می شود و در گذشته وسایل سونیک هم برای جرمگیری رایج بودند.

در مورد جرمگیری دو سوال وجود دارد:

۱- کم شدن ضخامت مینا خطرناک و مضر نیست؟

۲- گرمای ناشی از حرکات چرخشی یا خطی وسایل اولتراسونیک برای عصب دندانها ضرر ندارد؟

در مورد سوال اول باید گفت که میزان برداشت مینا در جرمگیری در مقابل ضخامت مینا ناچیز است و در مورد سوال دوم هم این توضیح کافی است که دستگاههای جرمگیری به گونه ای طراحی شده اند که در حین کار میزان مناسبی آب به سطح نوک عامل وسیله و دندان پاشیده می شود و حرارت ایجاد شده برطرف می شود.

اما نکته ای که باید در جرمگیری در نظر داشت این است که اگر دندانپزشک شما تشخیص دهد که درمان جرمگیری باید در بیش از یک جلسه انجام شود، ادامه دادن درمان بسیار مهم است؛ چون در جلسه ی اول اکثرا جرم ها و ذرات بالای لثه برداشته می شود و بیمار در صورت توجه به دندانها ممکن است متوجه جرم زیر لثه نشود و درمان را تمام شده تلقی کند، در حالیکه ادامه ندادن درمان باعث ایجاد آبسه های زیر لثه ای و مشکلات فراوان خواهد شد.

گاهی اوقات افراد تصور اشتباهی از جرم گیری دارند و گمان می کنند همیشه باعث سفید شدن دندانها می شود. اما این تصور باید اصلاح شود. چون در جرمگیری رنگهای داخلی دندان برداشته نمی شوند. رنگ های دندانی خارجی اکثرا با جرمگیری و برساژ برداشته می شوند ولی رنگهایی که در اثر مصرف داروهای خاص به صورت سیستمیک (خوردن یا تزریق) وارد بدن شده‌اند یا تغییر رنگهایی که به دلیل ضربه خوردن یا بیماریهای دوره کودکی مثل تب و تشنج در ساختمان داخلی دندانهای ایجاد شده اند، باید با راه های درمانی دیگری که با نام کلی بلیچینگ (سفید کردن) شناخته می شوند، برطرف شوند.

مژگان بانو، پزشک شاعر وبلاگ نویس

مژگان عباسلو در سال ۱۳۵۷ به دنیا آمده. تنها دختر خانواده است. دوره‌ٔ پزشکی عمومی را در دانشگاه شهید بهشتی گذرانده و حالا در مرکز تحقیقات بیمارستان طالقانی کار می‌کند. ویراستار نشریه‌ی غدد بیمارستان هم هست. خیال دارد چند سالی ایران را ترک کند برای ادامهٔ تحصیل.

همه‌ی این‌ها به جای خود، برای اهالی وبلاگستان، مژگان عباسلو پیش از هر چیزی مژگان‌بانوی مهربان و احساساتی است. یکی از قدیمی‌ترین وبلاگ‌های ادبی را اداره می‌کند. اولین مجموعه‌ٔ شعرش، با نام «مثل آوازهای عاشق تو»، دومین جایزه‌ٔ بانوی فرهنگ را به دست آورده‌است. یک مجموعهٔ شعری دیگر زیر چاپ دارد: «شاید مرا دوباره به خاطر بیاوری». توی فکر انتشار داستان‌های کوتاهش هم هست.

چیزی که می‌خوانید حاصل دو ساعت و نیم گفت و گوی ایشان با ماست که فقط برای یک ساعت و پانزده‌ دقیقه‌ش از قبل قرار داشتیم. بقیهٔ زمان را مژگان‌بانو با بلندنظری به ما ارفاق کرد. در تمام طول این گفت و گو، راحیل ِ یک سال و نیمه– فرزند نازنینش که مژگان‌بانو می‌گوید از همین حالا هم‌دم و محرم اوست- همان اطراف بود؛ دیوارها را خط‌خطی می‌کرد و اصرار داشت با کامپیوتر کار کند. دست آخر توی بغل مادرش خوابید. توی این دو ساعت و نیم، از خیلی چیزها گفتیم اما نه از دیدار شاعران با رهبر! اگر دوست دارید از تجربه‌های آن شب رمضانی بدانید، مصاحبه‌ٔ برنانیوز را هم بخوانید.

ادامه مژگان بانو، پزشک شاعر وبلاگ نویس

خبری نیست

بیرونم از این خانه خدایا خبری نیست

در شام سیاه دل مردم سحری نیست

بنویس که بیرون بزنیم از در دنیا

بنویس در این کوچه ی بن بست دری نیست

گفتند که پرواز کن از حجم تن خویش

افسوس که در دست گرفتار ، پری نیست

ای دوست به دیدار تو نائل شدم اما

در جیب دلم هیچ بلیط سفری نیست

عشقی که میان منو تو هست خدایا!

در هیچ سری، هیچ سری، هیچ سری نیست …

چند روز پایانی نمایشگاه

فقط دو روز تا اتمام نمایشگاه رسانه های دیجیتال باقی مانده، ولی اگه تا امروز وقت نکردید به نمایشگاه سر بزنید، دیر نشده و می تونید همین الان هم راه بیفتید و خودتون رو به نزدیک ترین ایستگاه مترو برسونید و در ایستگاه بهشتی – مصلی پیاده بشید، از در خروجی مترو تا ساختمان اصلی را هم میتونید با ون های صلواتی برید ولی از اینجا به بعدش رو باید خط یازده طی کنید .

اگه قصد دارید همه ی نمایشگاه رو ببینید خط یازده تون باید حسابی قبراق باشه تا وسط راه بنزین کم نیاره.

برای اینکه خیلی گیج نشید و بتونید وقتتون رو تنظیم کنید برای دیدن غرفه های مفید و مرتبط با دختر خانم ها، کمکتون می کنم تا این غرفه ها رو بهتر پیدا کنید، فقط باید تا آخر این گزارش همراهم باشید.

ادامه چند روز پایانی نمایشگاه

قدمی در نمایشگاه رسانه‌های دیجیتال

چهارشنبه هشتم مهر، سومین نمایشگاه رسانه های دیجیتال در مصلی تهران با هفتصد غرفه افتتاح شد.

نمایشگاه امسال در شش بخش اصلی نرم افزارهای رسانه ای، نرم افزار های تلفن همراه، بازیها و سرگرمیهای دیجیتال، پایگاه های اینترنتی و وبلاگها، هنرهای دیجیتال، فن آوری و نوآوری در رسانه‌های دیجیتال تقسیم بندی شده و البته هشت بخش جانبی خانواده و رسانه های دیجیتال، نشست ها و کارگاه‌های آموزشی، مسابقات، رسانه دیجیتال در آیینه هنر، موسسات ارائه دهنده خدمات رسانه‌های دیجیتال، استانها، شهر دیجیتال، حرکت بسوی اصلاح الگوی مصرف و بین‌الملل هم دارد‌.

بخش رسانه دیجیتال در آستانه هنر، فن آوری و نوآوری، بین الملل و استان ها در طبقه دوم برپا شدند و سایر بخش‌ها در سالن اصلی.

قرار است در نمایشگاه امسال دویست کارگاه و نشست تخصصی در سالن نشست ها برگزار شود که هر روز سایت جشنواره نشست‌های روز بعد را اعلام می‌کنند.

رئیس نمایشگاه گفته‌است، بازدیدکنندگان از نمایشگاه به ازای هر نفر ۵۰ هزار ریال یارانه در قالب کارت خرید محصولات فرهنگی دیجیتالی هدیه می‌گیرد.

مثل همیشه، یکی از پایه های ثابت خانم ها بودند. هم در غرفه داری و هم بازدید کنندگان و البته پایگاه ها و غرفه هایی که در زمینه بانوان کار می‌کنند هم وجود دارند که مهمترین آن‌ها، غرفه‌ی ۱۷۲ است!‌ مجله‌ی اینترنتی دخترانه‌ی چارقد، در بخش پایگاه‌های اینترنتی و وبلاگ‌ها قرار گرفته که منتظر حضور همه‌ی خوانندگانش است! در این غرفه، هر روز یکی از اعضای هیات تحریریه، حضور دارند و شما می‌توانید با این عزیزان گفتگو کنید و اگر انتقاد و یا پیشنهادی دارید انتقال دهید!

نمایشگاه تا هجدهم مهرماه برپاست و تا آن زمان، مدت زیادی باقی نمانده است!

گپی با دوست‌دار مثنوی

در هشتم مهرماه، سالروز مولوی چارقد مهمان یکی از نویسندگان و پژوهشگران فرهنگ و ادب هستند، خانم نسرین فرقانی، فوق لیسانس ادبیات، که در جای جای کلماتشان، رد پای مولوی به خوبی پیداست!

لطفا خودتان را معرفی بفرمایید

من یکی از هزاران دوستدار مولانا در سراسر جهانم که آشنایی با افکار مولانا توانست مثل یک مغناطیس قوی برای همیشه مرا بخود جذب کند و زندگی جدیدی با یک نگرش جدید به من هدیه کند. زندگی‌ای که همه چیز در آن معنی دارد و داری جهتی خاص است.

چقدر با مثنوی مانوس هستید؟

خب مثنوی تقریبا کتاب بالینی من است و روزی نیست که من سری هر چند کوتاه به آن نزنم .

ادامه گپی با دوست‌دار مثنوی

کجایی

این جمعه های گوشه و کنار تقویم ها چقدر بیتابی می کنند!

مثل تمام لحظه‌های دل سپردهٔ تو…

سفر کرده به غربت در کدامین آدینه سکونت گزیده ای؟

کجایی خورشید عالم‌تاب و ماهتاب درخشان؟!

کجایی ؟

چند جمعه ی دیگر باید سپری گردد!

سطر سطر این نفس های آشفته و ثانیه های زخم خورده عطش التیام تو را دارند…

ستاره ی سهیل آسمان بشریت چقدر تا یلدای ظهورت مانده ؟

چقدر ؟

یعنی زمین هنوز هم از مفسده و تباهی لبریز نشده ؟!

از ظلمت و تاریکی…

تا بیایی!

بیایی و بر کنی این ریشه جور و عداوت را

بر پا کنی سنت نیاکان درد کشیدهات را

و بر افرازی پرچم قسط و عدالت را

به خدا سوگند اقیانوس عصیان زمین طغیان کرده و گمراهی و ضلالت قاموس دینداری علم کرده است!!!

در کدامین جمعه فتح می‌کنی این روزگار ستم کشیده را ؟

دوست خوب شیوا

یک روز صبح وقتی در دفتر کارم مشغول بررسی پرونده‌های مراجعانم بودم پرونده شیوا نظرم را جلب کرد. شیوا دانش‌آموز پر انرژی‌ای بود که اوایل سال به اصرار معلمان و ناظم مدرسه برای مشاوره پیش من‌ آمده‌بود. وقتی برای بار اول به دفتر مشاوره آمد خیلی ناراحت بود، با سلام سردی وارد اتاق شد و روبروی من نشست، من هم جواب سلامش را دادم و …:

مشاور: می‌شه خودت رو معرفی کنی و علت ناراحتیت رو بگی؟

شیوا: من شیوا هستم، کلاس دوم راهنمایی، اصلاً از مدرسه و درس و امتحان خوشم نمی‌یاد.

_: چرا!

ادامه دوست خوب شیوا

دا یعنی هفتصد صفحه دانشگاه

دا

نویسنده: سیده زهرا حسینی به اهتمام سیده اعظم حسینی

ناشر:‌ انتشارات مهر

وارد کتاب فروشی می شوی، آمده ای چند کتاب بخری تا وقت های خالی تعطیلات تابستانه ات را پر کنی!

دو کتاب از قیصر امین پور بر میداری و قفسه ی شعر را می گذرانی، میرسه به قفسه رمان ها یکی دو رمان هم بر میداری می روی پای صندوق که چشمت می افتد به قفسه ی دفاع مقدس!

کتاب ها را همان جا روی میز صندوق می گذاری و میروی کنار قفسه دفاع مقدس آرام کتاب ها را از نظر می گذرانی، خیلی هایش را هنوز نخوانده ای چشمت روی یک کتاب می ایستد، یک کتاب با قطع رقعی کتابی که قطر زیادی دارد، جلد سفید و طرح قرمز رنگی که رویش خورده نظرت را بیشتر جلب می کنی، اسمش را از نظر می گذرانی «دا» نمی دانی یعنی چه!

ادامه دا یعنی هفتصد صفحه دانشگاه

عشق ماهیت انسان را عوض می کند

بسم الله الرحمن الرحیم

عشق واژه ایست نه حقیقتیست که هرگز تمامی ندارد ؛ عشق در بند بند مثنوی مولانا فریاد می زند و اینگونه است که شارحان مثنوی هرچه بگویند کم گفته اند .

عشق قهار است و من مقهور عشق

چون شکر شیرین شدم از شور عشق

ادامه عشق ماهیت انسان را عوض می کند

دلیل

بر قله‌های سبزجهان خیمه می‌زنیم

تا چشم روزگار نبیند ذلیل‌مان

*
ای شب‌چراغ راه به دستت دلیل‌مان!

مهتاب کن، کهگمشده در کوه ایل‌مان

ما سنگ می‌شویم، ولی سبز می‌شود

از پشت سال‌های حقارتفسیل‌مان

انکار کن سکوت تبر را که بشکند

آنک غرور بتکده‌ها را خلیل‌مان

بر قله‌های سبز جهان خیمه می‌زنیم

تا چشم روزگار نبیند ذلیل‌مان

*
برگشته‌اند تشنه، ولی کوزه روی دوش

از چشمه،دختران سحرپوش ایل‌مان

رنگ رخساره خبر می‌دهد از سّر درون

نزدیک ظهر بود که محسنِ عمو حسین با موبایلم تماس گرفت و بعد از احوال‌پرسی گفت برای کار مهمی باید من را ببینید. اصرار داشت کسی موضوع را نفهمد و کنجکاوی‌های من در مورد موضوع این دیدار هم نتیجه‌ای نداشت و فقط می‌گفت وقتی اومدی می‌گم. با تعجب گفتم کی و کجا باید بیام. گفت بعد از کلاست بیا پارک شهر؛ ساعت شش منتظرتم. نمی‌دونم محسن از کجا برنامه‌ی کلاس زبان من رو می‌دونست اما به هر حال قبول کردم و گفتم حتما میام.

محسن پسر خوبی بود. تقریباً همسن بودیم ولی من با اختلاف دو ماه بزرگتر بودم. قبلاً که کوچک‌تر بودیم خیلی با هم عیاق بودیم ولی در این دو سه سال هر دو نفر، کمی خجالتی شده بودیم. نمی‌دانم چرا ولی رویم نمیشد مثل قدیم خیلی باهاش گرم بگیرم. شاید بخاطر تاکید مامان بر رعایت محرم و نامحرم بود.

ادامه رنگ رخساره خبر می‌دهد از سّر درون

زبان آفتاب را چه کسی می فهمد؟!

نور واژه

کوچه ها چه قدر گنگ اند

در تفسیر لهجه ی طلایی خورشید؛

وقتی نگاه تو

واژه واژه نور است،

زبان آفتاب را

کسی چه می فهمد؟!

بی ترانه

دستهای خالی ام

بی ترانه مانده اند

شعر من تویی

پس چرا تمام شعرهای آسمانی ام

بی بهانه مانده اند؟

ای تمام واژه های ناب!

ای زلال روشنای آب و آفتاب!

من سکوت را

از میان حرف حرف دفترم گزیده ام

می توانی از سکوت

ژرفی غم مرا عیان کنی؟

می توانی از شکسته های قلب منپ

شعر تازه ای بسازی و

دردهای کهنه ی مرا

بیان کنی؟

وقتی تو نباشی

تمام طول هفته

باران

تویی

چه فرق می کند،

عرق ریزان نیمه ی مرداد

یا باد ِ سرد ِ دی؟

وقتی تو نباشی فصل،

همیشه فصل پادشاهی غم هاست.

در چند دقیقه متخصص شوید

۱۱) عملگر site :

جستجوی یک عبارت در یک سایت خاص :

دستور :

عبارت مورد نظر سایت مورد نظر:site

مثال :

نانو www.pajhoheshgar.blogfa.com:site

یعنی با وارد کردن عبارت بالا در نوار جستجوی گوگل، گوگل عبارت»نانو»را دروبلاگ www.pajhoheshgar.blogfa.com جستجو می‌کند .

ادامه در چند دقیقه متخصص شوید