همه میدانیم که مهمترین عنصر دعوت پیامبر خاتمیت آن است. آنچه دعوت وی را از دیگر انبیا و اولیا تمایز میبخشد، این است که پس از او هیچ کس ادعای هدایت بیواسطه به راه خداوند را نمیکند؛ و اگر کند، دروغپرداز است. امامان و اوصیا نیز فراخوانندگان به طریق او و آیین خاتمش هستند. امّا راستی چرا چنین است؟ چرا از آن روز تا ابد، خداوند یک دین را به گونة ثابت و یکنواخت، آیین همة بندگان خویش پسندیده است؟ چرا تاریخ از آن رنگارنگی و تنوع ادیان به این وحدت رسیده است؟
نویسنده: fater
ملاقات در گرمای ۴۰ درجه
خبر آمدنت را باد آورد.
و نسیم دهان به دهانش چرخاند.
باور نداشتیم که دیدار تو نصیبمان میشود.
انگار هر کس با خودش میگفت:
«یعنی واقعا ما آقا را خواهیم دید؟»
دلمان را زدیم به دریای آبی.
ادامه ملاقات در گرمای ۴۰ درجه
اسلامی که علی را نداشته باشد
خدا را شکر توی این زمانهای که میگویند ا ِ ند زمانهاست و خیلی مدرن است، بین این آدمهای خسته و بیحوصله از بازی تکراری و بیپایان مادیگری و وسط این پروژهی شکستخوردهی نجات آدمیزاد با مادیات، من یکی مسلمانم.
یکی از همانهایی که آدمهای متجدد و متمدن دور و برش، عقبافتاده میدانندش و از او فاصله میگیرند مبادا زیر برقعش بمب اتم باشد یا عامل انتشار یک بیماری خطرناک دیگر مثل ایدز؛ آخر اینکه ایدز اصلش از ممالک ما مسلمانها بوده ثابت شده؛ حتی توی تکستها هم آمده، پس دیگر اظهر منالشمس است؛ خدا را شکر که شیعهام.
خاتون؛ سوژهای برای قربانیکردن دوباره زنان!
این نوشته اصلا تأیید ویژهنامه خاتون۱ نیست و صرفا به نقد روش انتقادات و تخریب بیاخلاق این نشریه میپردازد. حملاتی که چارقد هم در مقیاس کوچکتر تجربهاش را دارد.
خاتون نام زیبا و جذابی است برای یک نشریه که تبلیغ یکطرفهی حجاب نیست. دخترانهی دخترانه هم نیست. ویژهنامهای که ۸ صبح روی دکههای روزنامهفروشی بهعنوان ضمیمه رایگان روزنامه ایران قابل ابتیاع بود و به ده صبح نرسیده سیل اخبار و موضعگیریهای افراطی را به دنبال داشت. از ترس نایاب شدن ویژهنامه، عجله کردم و احتیاطا دو نسخه خریدم. نمیدانم کدام نویسنده منتقدی در عرض دو ساعت همه یادداشتها و گفتگوهای «خاتون» را خوانده و اینچنین آن را ویژهنامهای برای انتشار فساد و اباحیگری دیده بود و دادستان محترم هم «خاتون» را مورد پیگری قضایی قرار دادند…!
شبهایی برای پناه بردن به مجیر
رمضان آهسته آهسته به نیمه میرسد. انگار همین دیروز بود. روزهای آخر ِ ماه شعبان و انتظار شیرین رمضان. انتظار لحظههای خوش معنویت و اطاعت و بندگی. اشتیاقِ واردشدن به ماه مهمانی دوست و بهرهمند شدن از لطف بیکرانش. همهی آن شیرینی و شیدایی دارد به نیمه میرسد و نیمهی ماه که رسید باید ایستاد و نگاهی حسرتبار به آنچه رفته است انداخت و نگاهی امیدوارانهتر به هر آنچه که مانده.
مدلهای شیک، پوشیده و سنتی
وقتی حجاب زیبا و جذاب باشد، طبیعتا افراد بیشتری علاقه پیدا میکنند از آن استفاده کنند. این جذابیت برای خود زنانی است که دوست دارند باحجاب باشند. تنوع مدل و تنوع مانتوهای شیک و مانتوهای سنتی موجود در بازارهای ما متاسفانه آنقدر کم است که لباسهای سنتی و پارچههای سنتی در حال تبدیل شدن به خاطرهاند.
صدحیف که طراحان مد در ایران در این موضوع خیلی کمکارند. اما به هر حال داشتن مانتو و لباسهای سنتی و شیک و پوشیده اینقدرها هم سخت نیست. مدلهایی که در این مطلب معرفی میشود صرفا مدلهایی هستند که اکثرا روی مانتوهای معمولی دوخته و یا اضافه میشود و این عکسها هم صرفنظر از کوتاهی قد یا شاید نامناسب بودن از نظر استفاده در مکانهای مختلف، بیشتر نشان دهندهی زیبایی طرح لباس است که میتوانیم سفارش بدهیم.
افطاری در چارقد به صرف گوشفیل با دوغ
یک روز گفتم برای نشان دادن کدبانوگری باید اسم غذا متفاوت باشد. بعد از خاص بودن نام غذا، اصل دوم کدبانوگری، نوع سرو متفاوت است. مثلا گوشفیل پختن هنر چندانی نمیخواهد؛ اما اگر کنار آن دوغ گذاشتید، هنر است چون به سبک اصفهان است. در اصفهان گوشفیل را به وفور آماده میکنند و با دوغترش میخورند. با تعجب نگویید: دوغ با گوشفیل!؟ که خیلی هم خوشمزه است.
نقدی بر بیهنری ها در تبلیغ حجاب
به همه اجزای جهان هستی میتوان دو گونه نگاه کرد: رسمی و در چارچوب؛ یا تازه و باطراوت. نگاه اول برای مخاطبان تحت قاعده خوب و حتی لازم است. اما برای بسیاری از مخاطبان که دوست دارند در فضاهای تازه بگردند و هواهای تازه را استشمام کنند، نگاه دوم مطلوب و بلکه لازم است.
بها و بهانه
رسول اکرم(ص) میفرمایند روزهداری در گرما جهاد است۱. جهاد یعنی مبارزه. یعنی ایستادگی. یعنی تحمل هر آن چه دشوار و طاقتفرسا است.
فکرش را بکن. چه قدر سخت است بخواهی توی این مرداد تفتیده و داغ، هم محجبه باشی و هم روزهدار. اصلا یک چیز فوقِ توان است انگار. وقتی از بیرون نگاه کنی، با سنگ ترازوهای همین دنیا اصلا شدنی نیست. حساب میکنی که ساعتهای طولانی و آفتاب و یک پارچهی ضخیم مشکی و عطش. هر چه فکر میکنی جور در نمیآید. این همه سختی را نمیشود وزن کرد.
دل قوی دار
روز اول:
یازده سالهام. همپای مادربزرگ که مادرجان صدایش میزنم؛ مسجد میروم. دوست دارد همیشه وقت مسجد رفتن، همراهش باشم. توی راه برایش تعریف میکنم: «امروز نوشین نان و پنیر و خیار میخورد. گفت مامانش اجازه نمیدهد روزه بگیرد. خیلیهای دیگر هم روزه نبودند. میگفتند ضعف میکنند. شیدا گوشفیل آورده بود. به من هم تعارف کرد.» مادرجان سکوت میکند. احساس میکنم حرف بدی زدهام. سرم را پایین میاندازم.
میخواهم امام را به لبنان ببرم!
چند هفته پیش تعدادی از دختران نوجوان عضو موسسه فرهنگی کشافهالمهدی لبنان در سفری زیارتی به ایران آمدند که گروهی از آنها ابتدا به حرم حضرت معصومه (س) و گروهی نیز ابتدا به زیارت حرم علیبن موسیالرضا (ع) مشرف شدند و در ادامه مسیر اردوی زیارتی خود، به شهرستان چالوس در استان مازندران وارد شدند و در اردوگاه شهید مهدیزاده (دلگشا) چالوس دو روز میهمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودند. هدف آنها از حضور در این کانون، آشنایی بیشتر با فعالیتهای آن و رفع خستگی گذشتن از مسیرهای طولانیای بود که طی کردند.
زن تاجری که آسمانی شد
زن که رویش را برگرداند و رفت، اشک در چشمان رسول خدا (ص) حلقه زد.
او خواهر خدیجه بود و لحن صدایش محمد (ص) را به یاد همسر مرحومش انداخته بود.
زنی که خاطرهاش، چشمان پیامبر (ص) را بارانی کرده بود، همانی بود که اکثر مورخان و تاریخنویسان، بینش و بخشش او را در راه گسترش اسلام همردیف خلق نیکوی محمد (ص) و شمشیر علی (ع) میدانستند.
زنی که قرنها جلوتر از زنان زمانهاش قدم برمیداشت و روح بزرگ و اندیشمندش در چارچوبهای بستهی جاهلیت موروثی آن زمان نمیگنجید.
اولویت دخترانه، کار یا ازدواج؟
شغل خوبی دارد. درآمدش مناسب است. درس خوانده است. مسافرت رفته است. برای خودش کسی شده است. ولی شب که میآید خانه، نه خبری از شوهر است، نه صدای خندهی فرزند. غذایش را به تنهایی گرم میکند و تلویزیون را روشن میکند.
امشب نازی و آناهیتا و دیگر دختران مجرد دور و برش کار دارند. لیلا و مهتاب هم با شوهرانشان هستند. او تنهاست و با صدای گویندهی خبر. او تنهاست با بازیگرهای خوشقیافهی فیلمها که در برابر چشمهایش ایفای نقش میکنند.
از زنان شاغل چه میخواهیم؟
برای یافتن علت وقوع هر حادثهای باید همه عوامل را مورد ارزیابی قرار داد و برای هر دلیلی که میتوانسته در بروز آن حادثه دخیل باشد، سهمی در نظر گرفت تا با بررسی دقیقتر و حذف عوامل کمرنگتر بتوان به دلایل اصلی رسید./p>
وقتی در جامعه ما تمایل به بیحجابی و دینگریزی با سرعتی وصفناپذیر در حال رشد تصاعدی است و وقتی برهنگی و بیبند و باری به نوعی مدرنیته و نماد ترقی تبدیل شده است، چرا فقط باید به دنبال دلایل خارج از جامعه بود و چرا نباید عوامل داخلی را نیز در محاسبات خود در نظر گرفت؟ شاید یک دلیل آن، شانهخالی کردن مسوولین از بار مسوولیت و شاید یک دلیل دیگر آن این است که سعی میکنیم خود را گول بزنیم و علیرغم آنکه علتهای داخلی را میبینیم ولی دوست داریم آن را نادیده گرفته و همه تقصیرات را به گردن تهاجم فرهنگی غرب بیندازیم.
افطار در چارقد به صرف کشک بادمجان دامغانی
سلام. طاعات و عبادات همگی قبول. پاشید پاشید که خیلی وقت نیست تا افطار. خیلی وسایل لازم نداریم. فقط بادمجان و گوجه و کشک باشه کافیه. یه افطار خوشمزه و عالی. این غذا رو از یکی از دوستامون که اهل دامغان بودن یاد گرفتم که ما بهش میگیم کشک بادمجان دامغانی.
بادمجانها رو حلقه حلقه کنید و سرخشون کنید. بعد گوجهفرنگیها رو هم حلقه حلقه کنید و روش بچینید. کشکتون رو هم یه کم با آب مخلوط کنید و بریزید روی بادمجان و گوجه.