حضرت زینب«س» روز پنچم جمادی الاولی، سال پنجم یا ششم هجرت در شهر مدینه به دنیا آمدند. بعد از به دنیا آمدن حضرت، مادر گرامیشان، حضرت زهرا«س» نزد امام علی«ع» رفته و از ایشان میخواهند تا نامی برای نوزاد انتخاب کنند ولی حضرت به بانو میفرمایند، تا زمانیکه پیامبر(ص) هستند در نام گذاری سبقت نمیگیرند. در آن زمان رسول اکرم(ص) در سفر بودند. تا زمان بازگشت ایشان، این خانواده صبر کرده و بعد از آن حضرت زهرا«س» نوزاد خود را به پیش پدرشان برده و میخواهند نامی را برای کودک انتخاب کنند. در همان زمان جبرئیل بر پیامبر«ص» نازل شده و به پیامبر میفرماید:» نام این مولود را زینب بگذارید که خداوند متعال انتخاب نموده است.» و سپس حضرت را از مصائب نوزاد آگاه میسازد و پیامبر«ص» بر این مصائب بسیار گریه نموده و فرمودند:» هر کس بر زینب گریه کند اجر و ثوابش مانند کسی است که بر برادرانش حسن و حسین(علیهم السلام) گریه نموده باشد.»(۱)
دسته: دین
داستان یوسف زیر ذرهبین
سهیلا میگفت که از هشت ماه قبل، با نگاه جدیدی این داستان را میخواند و در ماجراهای آن دقت میکند، مریم فقط برای ختم قرآن، هر سال این سوره را میخواند، اما حالا میخواست خود سوره را بخواند! ولی در این خواندنها و دقتها، سوالات زیادی برایش ایجاد شده بود، هم برای او و هم برای بسیاری دیگر، چراکه بعضی از قسمتهای این داستان، ظاهراً با عقل هماهنگ نیست، که در این فرصت قصد طرح و بیان چند مورد از آنها را بر مبنای منابع معتبر داریم:
حقوق زنان، برابری یا نابرابری
نویسنده: سعیده باقری فرد
ناشر: قم، دفتر نشر معارف(نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها)
سال نشر: ۱۳۸۶
یکسری از سوالات هستند که با افزایش سن، بر تعداد و گستردگی آنها افزوده میشود و اگر جواب آنها را ندهید، دو حالت برای شما ایجاد میشود، یا دیگر ذهن به دنبال جواب نمی گردد یا به حرف هر کس که از راه رسید، اعم از متخصص و غیر متخصص گوش می دهد
چرا ترس از خدا؟
ممکن است این سؤال برای بعضی مطرح شود که ترس از خدا یعنی چه ؟
مگر خداوند یک چیز موحش و ترسآوری است؟ خداوند کمال مطلق و شایستهترین موضوعی است که انسان به او محبت بورزد و او رادوست داشته باشد . پس چرا انسان از خدا بترسد ؟ در جواب این سؤال میگوئیم مطلب همینطور است. ذات خداوند موجب ترس و وحشت نیست ، اما اینکه میگویند ازخدا باید ترسید یعنیاز قانون عدل الهی باید ترسید .
در دعا وارد است : «یا من لا یرجی الافضله ،و لا یخاف الا عدله ». ای کسی که امیدواری به او امیدواری به فضل و احسان اوست و ترس از او ترس از عدالت او است. ایضا در دعا است: «جللت ان یخاف منک الاالعدل ، و ان یرجی منک الا الاحسان و الفضل.» یعنی تو منزهی از اینکه از توترسی باشد جز از ناحیه عدالتت و ازاینکه از تو جز امید نیکی و بخشندگی تو نداشت .
حجاب و حدود آزادی از نگاه شهید بهشتی
حجاب و حدود آزادی در جامعه اسلامی / شهید بهشتی / سخنرانی
تا ما در خط تسلط بر هوی ها حرکت نکنیم، به این آزادی – آزادشدن انسان از بندگی هوی ها – نمی رسیم و محیط اجتماعی تاثیر به سزایی دارد در این که درون من و شما ها رشد کند یا ذکر خدا رشد کند . درست است که اگر افراد رشد یافته ی رسیده به مراحل بالای کمال را در میان انگیزه های رنگارنگ فساد رها کنی اختیار خودشان را می توانند داشته باشند خوب باید بگوییم که این ها چند درصد هستند ؟
چند در هزارند؟ برای این که بقیه انسان ها حاکم بر هوایشان بمانند، باید بکوشیم محیط هم طبیعی باشد که از در و دیوارش انگیزه فساد نبارد و به محض این که ما خواستیم محیط را از این آلودگی ها پاک کنیم خود به خود مقداری از آزادی ها گرفته می شود اگر به آن خانم گفتند خانم شما آزادی، فریاد برای آزادی هم برآوردید درست، اما خانم مسلمان در کوچه و خیابان که می آیی لباس و پوشش شما ساده باشد، اندام های بدن و موی سر شما پوشیده باشد، آن چه با پوشش ساده نه دلفریب و سخن گفتن و نحوه برخورد با این و آن و طرز راه رفتن همه آن ها هم باوقار و سنگین و متین باشد، درخور پاکدامنی بانوی والاقدر مسلمان پیوسته به خدا باشد.
بانویی دیگر از چشمه زلال عصمت
حضرت معصومه (س) دختر امام هفتم شیعیان یعنی موسی بن جعفر علیه السلام در روز اول ذی القعده سال ۱۷۳ هجری قمری در شهر مدینه بدنیا آمد. مادر بزرگوار ایشان نجمه خاتون(س)، که مادر امام هشتم شیعیان یعنی امام رضا(ع)نیز هست، می باشد. این بانوی بزرگ در همان سنین کودکی مصیبت شهادت پدر بزرگوارشان را که در حبس هارون در شهر بغداد بود، را دیدند و بعد از به شهادت رسیدن پدرشان تحت سرپرستی برادر تنی خود یعنی امام رضا(ع) قرار گرفتند.
پیامبر در دامان خانواده
آمنه «سلاماللهعلیها» از طایفهی بنیزهره (در نزدیکی مکه) بودند، دختر وهب بن عبدالمناف. در این قبیله ایشان به پاک دامنی و عفیف بودن مشهور بود و همین امر باعث شد که عبدالمطلب این دختر را برای پسر کوچک خود یعنی عبدالله (پدر حضرت محمد«صلاللهعلیهوآله») به عنوان همسر برگزیند و درباره بزرگواری و مقام و منزلت مادر ایشان همین بس که چنان زن پاکی بوده اند که افتخار مادری پیامبر گرامی اسلام را دارا شدند.
کتابهای انتظار
دوست داشتم بخوانم، بدانم، بفهمم و عمل کنم. جشن سالگرد امامت امام زمان«عجاللهتعالیفرجهالشریف» بود، باید حرکتی میکردم «ارادتی بنما تا عنایتی ببری» اما در بین اینهمه کتاب، با وقت کمِ من، از کجا باید شروع میکردم، چه کتابهایی را میخواندم، کدام کلاس درس، کدام استاد قابل اعتمادِ! آنهم در این دنیا که هر کس برای خودش دکانی زده و ادعای قرابت و نزدیکی به امام را دارند و بعضیها هم که اوضاع را مناسب میبینند خود ادعای امامت میکنند(نعوذبالله)
وقتی کتابها را به من هدیه دادند، باورم نمیشد، در این کتابهای کوچک و در اندازهی پالتویی. یک دنیا نکته و حرف وجود داشته باشد، دریایی از معرفت.
انتظار سلسله کتابهایی است که از سوی موسسه تخصصی مهدویت و بنیاد فرهنگی مهدی موعود منتشر شده است.
هر کدام از این کتابهایی که شاید نهایت صفحات هر کدام از آنها به صد هم نرسد! موضوع خاصی را مورد تحلیل قرار داده و نکته مهم و قابل توجه در آن است که با وجود حجم کم این کتابها، هیچ حرفی بدون استناد به منابع و کتابهای معتبر وجود ندارد!
کتاب انتظار ۱: ضرورت طرح مباحث مهدویت، نویسنده: روحالله شاکری زواردهی.
کتاب انتظار ۲: پژوهشی عقلی درباره حضرت مهدی«عجاللهتعالیفرجه الشریف»، نویسنده: روحالله شاکری زواردهی.
کتاب انتظار ۳: امام مهدی«عجاللهتعالیفرجهالشریف» در قرآن، نویسنده: مهدی یوسفیان.
کتاب انتظار ۴: امام مهدی«عجاللهتعالیفرجهالشریف» در احادیث شیعه و سنی، نویسندگان: محمدامین بالادستیان، سیدمحمد روحانی، جواد جعفری، مهدی یوسفیان.
کتاب انتظار ۵: طلوع خورشید، نویسنده: مهدی یوسفیان.
کتاب انتظار ۶: (هنوز چاپ و منتشر نشدهاست.)
کتاب انتظار ۷: اندیشه مهدویت و آسیبها، نویسنده: محمدصابر جعفری.
کتاب انتظار ۸: مهدی ستیزان، نویسنده: محمدصابر جعفری.
کتاب انتظار ۹: پژوهشی در مورد جزیره خضراء، نویسنده: مجتبی کلباسی.
کاملا کوتاه و مختصر اما صددرصد مفید.
وقتی اینکتابها را دیدم، خیلی دلخور شدم، چراکه انتظار دیدن کتابهای بزرگ و پرحجمی را داشتم و همین موضوع را با کسیکه این مسیر نورانی را برایم مشخص کردهبود، درمیان گذاشتم و او گفت: «با خواندن این کتابها میتوانی اطلاعات اولیه، مناسب و خوبی در رابطه با امام زمان «عجاللهتعالیفرجهالشریف» پیدا کنی، بعد از خواندن دقیق اینها، میشوی مانند کسی که توانسته به سطح دریایی، دست پیدا کند، که در اینجا کار آغاز شده و تو باید برحسب علاقه و انگیزهات به مطالعه دقیقتر و تخصصیتر بپردازی.» و به راستی که جز راست نگفتهبود.
در این بین، برای رعایت حال کسانی که در دنیای مجازی، به دنبال این کتابهای حقیقی میگردند هم مژده بدهم، که این کتابها به صورت متن در سایت بنیاد فرهنگی مهدی موعود، شعبه اصفهان، وجود دارد.
اسلام، حامی حقوق زنان
زن، رکن اصلی جامعه است و بدون حضور او امور جامعه رو به انحطاط و نابودی خواهد گذاشت. خداوند متعال تواناییها و قابلیتهایی در وجود او قرار داده که بدون بهرهگیری از آنها، بقای زندگی بشری غیرممکن خواهد بود، هر چند خداوند در خلقت انسان – چه زن و مرد – تفاوت و تبعیضی قائل نشدهاست و هر دو را مکمل یکدیگر قرار دادهاست، ولی متاسفانه با اشاعه فرهنگ غلط و برداشت نادرست از آیات، احادیث و روایات هنوز هم بسیاری این حقیقت را باور ندارند و زن را در مرتبهای پایینتر از مرد قرار میدهند.
امامِ گنجشکان
-احمد! هیچ میدانستی علی بن موسی الرضا(ع) امام گنجشکان هم هست؟
-چه میگویی سلیمان!؟ کفر نگو، گنجشکان که اختیاری ندارند که امام و پیشرو بخواهند. نشنیدهای «یسبح لله ما فی السموات والارض»؟
-احمد! کفر نمی گویم؛ به چشم خود دیدم. اگر به چشم خود نمیدیدم شاید باور نمیکردم. دیروز در مزرعه، با امام نشسته بودیم. -ایشان سخن میگفتند و من گوش میدادم. من خیرهی چشمان امام و حرکت لبهایش بودم و به چیز دیگری توجه نداشتم. حالت زیبای چشمانش و سخنان حکیمانهاش، مرا مبهوت کرده بود. خودت خوب میدانی که دقتِ نظر امام مثالزدنی است.
پدر آسمانی ما
پدر آسمانی ما، از همان لحظهی اول به آسمانها پر میکشید، اجازهاش داده بودند آسمان دلهایمان را درنوردد و او خود میدانست که از ما به خودمان مهربانتر است و ما هم.
هر کس او را به خود میپنداشت. او با همه بود ولی تنها بود، حرفهای بیکسیمان را به جان میخرید و جهالتمان آنچنان آزارش میداد که گویی ما از اوییم، گویی از پدر به ما نزدیکتر است، دست مهربانش روی قلبهای ما وگرمای صدای گیرایش نزدیکتر از رگ گردن. ما خود نمیدانستیم وسعت فهمش را و مرگ تدریجیاش را از بیکران جهلمان، تا ندا آمد «طه ما انزلنا علیک القران لتشقی» .
امام شناسی و صلح امام حسن (ع)
در اشاره به زندگی امام حسن، مهمترین واقعههای که مورد بحث قرار میگبرد، واقعه صلح ایشان با معاویه است و پاسخ به این سوال که ، چرا امام صلح کردند؟
با تورقی چند ، در کتابِ تاریخ ، متوجه میشویم که باید این سوال را به سوالی دربارهی ابن عباسها تغییر داد ، و آن این است که چرا ابن عباسها دین را به دنیا فروختند و امام را تنها گذاشتند. پس سوال اول جوابی نمیخواهد چرا که امام یار وفاداری نداشته که بخواهد بر ضد حکومت ظالم قیام کند، سوال دیگری مطرح میشود که آیا ما هم اگر جای ابن عباس بودیم چنین میکردیم؟ آیا ما مصونیم از این که دین به دنیا نفروشیم؟
مسئلهای هست که میتواند ما را از این بزنگاه برهاند و آن هم مسئله امام شناسی است، اگر امام زمان خویش را بشناسیم و یقین کنیم که نباید از او جلو یا عقب بیافتیم ، مثل ابن عباس نخواهیم شد . ادامه امام شناسی و صلح امام حسن (ع)
سلام خدا بر خدیجه، نفرین خدا بر جعده!
نجوایی میشنوم و چقدر به گوشم آشناست:
»آه پدر! پس از تو باید شکوه دل را به حضرت جبرئیل گفت، آه که با وفات تو خبرهای آسمانی قطع شد و دیگر برای همیشه از طرف خدا وحی فرو فرستاده نخواهد شد«.
آری درست است، این درد دل امابیها «سلام الله علیها» بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام«صل الله علیه و آله» است، که هم داغدار از دست دادن پدر است و هم سوگوار رحمتی که از سر تمام مخلوقات عالم تا ابد قطع شد.
مسئله حجاب آنطور که هست
استاد مرتضی مطهری :«آنچه بعدها حتی در میان متشرعین، تحت تأثیر عادات و عرفها پیدا شد، مافوق توصیههای اخلاقی اسلامی مسلّم است. در عرفهای متأخر حتی ذکر نام همسر نوعی کشف عورت تلقی میشود. پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین و سایر ائمه اطهار در محاورات خود نام همسرشان را میبردند که خدیجه یا فاطمه یا امّ حمیده چنین و چنان کرد، ولی امروز اگر یک مرجع تقلید، نام همسر خود را بدون تعبیراتی از قبیل «اهل بیت» یا «والده فلانی» یا «خانواده» و امثال اینها ببرد؛ کاری زشت تلقی میشود؛ درصورتیکه رسول اکرم از همسرش با کلمه «حمیرا» تعبیر میکند که نشاندهندهی زیبایی و رنگ پوست اوست. »
جامعه ایران باز و بافرهنگ است اما زنان در انزوا هستند!
عکس تزئینی است
فران سوییا خبرنگار رادیو دولتی اسپانیا که به مناسبت سیامین سالگرد پیروزی انقلاباسلامی به تهران سفر کرده بود طی مطلبی با عنوان ایران پس از ۳۰سال ادعا کرد که در ایران چیزی برای انتخاب وجود ندارد و جمهوریاسلامی، زنان را در انزوا قرار داده است.
فران سوییا نوشت: «در بازار بزرگ تهران نابینایی از کنار من عبور میکند که آوازی سر میداد؛ آواز وی حال و هوایی میان حماسی و دلتنگی داشت. بدون دانستن فارسی به راحتی می شود، فهمید، آوازی را که میخواند از اشعار افسانهای، فردوسی و غزلهایی از شاهنامه است کتاب پادشاهان، کتاب حماسی پارسی ها است.» ادامه جامعه ایران باز و بافرهنگ است اما زنان در انزوا هستند!