پایانی بر حیرت مدام آدمیان

تو را می‌شناسم! نه این که دیده باشمت، نه! تو را از کودکی خوانده‌ام! تو، لالایی شبانه مادرم بودی؛ قهرمانِ همیشه پیروز قصّه‌های مادربزرگ. تو را خواندم و می‌خوانم؛ هر روز، هر دقیقه و هر ثانیه.

تو را با تمام وجود می‌خوانم! گناهانم را تطهیر می‌کنم و حضورت را به حافظه چشمانم می‌سپارم! دستانم را به گناه نمی‌آلایم و تو را به یاد دستانم می‌آورم. هر لحظه، نامت را به تکرار جاری می‌سازم و دهان را خوشبو؛ تا دلم می‌آید دست از پا خطا کند، تو را گوشزد می‌کنم؛ تو را یادآوری؛ تو را …

ادامه پایانی بر حیرت مدام آدمیان

مسافر آمدنی‌ست …

آغاز قصه اش را نمی دانم، همین دیر حوالی دیروز بود یا آشفته سال های نفس خاک خورده در تب و تاب رفتن و آمدن زن آب و جارو می‌کرد، غبار از آینه و طاقچه می‌گرفت، گل‌های تازه روی میز می‌گذاشت، علف‌های هرز باغچه را می‌کند، لباس‌های امروز تن بچه‌ها می‌کرد، لباس‌های دیروز را می‌انداخت توی تشت و می‌شست برای فردا، به بچه‌ها یاد می‌داد قشنگ سلام کنند و دستشان را روی سینه بگذارند یعنی که: من به قربانت! منتظر آمدن مسافری بود و سال‌ها بود که هر روز همه این‌ها را برای آمدنش می‌کرد.

ادامه مسافر آمدنی‌ست …

دلم هوای تو کرده، بگو چه چاره کنم؟ …

می‌آیم توی تنها شبکه اجتماعی که عضو هستم، یک فید می‌گذارم و می‌نویسم «دلم هوای تو کرده، بگو چه چاره کنم؟» و تصویری از بین‌الحرمین را هم ضمیمه‌اش می‌کنم. بچه‌ها می‌آیند و لایک می‌زنند و گاه نظری هم می‌دهند و بیشترشان همین جمله مرا تکرار می‌کنند. دلم کلا این روزها هوایی بین‌الحرمین است که پابرهنه میان حرم عباس علیه‌السلام تا حرم حسین علیه‌السلام جانم به فداشان راه بروم و هی به گنبدها نگاه کنم.

هی بروم سمت حرم عباس علیه‌السلام و هی برگردم و به پشت سرم نگاه کنم و گنبد حرم حسین علیه‌السلام را ببینم که خودش را از میان دیوارها بالا می‌کشد و نگاهم می‌کند …

ادامه دلم هوای تو کرده، بگو چه چاره کنم؟ …

حجاب؛ افزایش التهاب، یا توسعه عفاف؟

خداوند متعال هنگامیکه زن را آفرید در وجودش عاطفه‌ای نهاد تا بواسطه وجود آن بستری فراهم شود تا نسل‌ها در دامانش پرورش یابند و این زن در سایه‌سار حجاب و عفاف، تعلیم عاطفه و محبت و عشق و وفاداری دهد تا در نهایت زمینه دست‌یابی جوامع به تکامل فراهم شود.

اما غرب این حجاب را از زن می‌گیرد تا او به شکل کالایی درآید بازیچه دستش و حتی قابل خرید و فروش و دیگر از این زن نمی‌توان توقع انتقال عاطفه داشت و این زن نه تنها نمی‌تواند جامعه را در رسیدن به تکامل یاری کند که بستر افول خود و جامعه را نیز به‌تدریج فراهم می‌آورد.

ادامه حجاب؛ افزایش التهاب، یا توسعه عفاف؟

۲۷ از یک ماهِ ناتمام

کاش تو را دیده بودم. کاش جای آن زن بودم، یا نه، کاش از هرکجای تاریخ که بودم شتابان خودم را رسانده بودم در پیچ و خم کوه، وقتی که تو داشتی بالا می‌رفتی به چابکی خودت، وقتی که سنگریزه‌ها به قدم‌هایت بوسه می‌زدند، وقتی که ماه و ستاره‌ها از شوق انتظار آن اتفاق بزرگ در تب و تاب بودند.

شب بود یا روز؟ روز چندمی بود که مهمان غار بودی؟ چقدر با او حرف زده بودی؟ چه گفته بودی که این همه دلش را برده بودی؟ چه خواسته بودی که اجابتش چنین بود؟

ادامه ۲۷ از یک ماهِ ناتمام

دار و دسته

خدا را شکر توی این زمانه‌ای که می‌گویند ا ِ ند زمانهاست و خیلی مدرن است، بین این آدمهای خسته و بی‌حوصله از بازی تکراری و بی‌پایان مادیگری و وسط این پروژه‌ی شکست‌خورده‌ی نجات آدمیزاد با مادیات، من یکی مسلمانم.

یکی از همانهایی که آدمهای متجدد و متمدن دور و برش، عقب‌افتاده می‌دانندش و از او فاصله می‌گیرند مبادا زیر برقع‌ش بمب اتم باشد یا عامل انتشار یک بیماری خطرناک دیگر مثل ایدز؛ آخر اینکه ایدز اصلش از ممالک ما مسلمانها بوده ثابت شده؛ حتی توی تکست‌ها هم آمده، پس دیگر اظهر من‌الشمس است؛ خدا را شکر که شیعه‌ام.

ادامه دار و دسته

نه؛ نمی‌شود از زینب نگفت

نمی‌توان از فاطمه (س) گفت و از زینب (س) نگفت؛ مگر می‌شود دو نور را از هم جدا کرد؟ دو نوری که تاریخ را زیر و رو کرده‌اند و هزار و چهارصد سال پیش، تعالیم امروزی فمینیسم را به تمسخر گرفته‌اند و مردانه از کیان زنانه بودن خود دفاع کرده‌اند؛ آنهم دفاعی بس جانانه و دلیرانه و تاریخ‌ساز…

نمی‌توان از زینب (س) گفت و از حسین (ع) نگفت؛ مگر می‌شود دو نور را از هم جدا کرد؟ دو نوری که خود تمام تاریخ هستند و در زمانه‌ای که زنان در پرده غفلت و جهالت به سر می‌بردند و از جغرافیای انسانی حذف شده بودند، مفهوم عشق خانوادگی و رابطه خواهر – برادر را به زیبا‌ترین شکل ممکن به تصویر کشیدند و یادگاری گذاشتند برای همه خواهر و برادرهای تاریخ؛

ادامه نه؛ نمی‌شود از زینب نگفت

از حرم تا سنت‌پتر باسیلیکا

یکی به چپ خم شده، دیگری به راست. آن یکی هم با فرکانس ثابت هر سه ثانیه، یکبار به چب می‌افتد و دفعه‌ی بعد هم به راست، گردنهای فلک زده‌ی بچه‌های سه چهار ساله‌ای را می‌گویم که مادرانشان آمده‌اند زیارت.

یکی به چپ شوت می‌شود آن یکی هم به راست، لنگه کفشهایی را می‌گویم که من مسئول نگه‌داریشان شده‌ام تا صاحبانشان بروند زیارت.

یکی آخرین قیمت سکه را می‌پرسد، آن یکی هم دستور پخت میرزا قاسمی. یکی دیگر نیز آدرس فلان مرکز خرید، موضوع صحبت خانوم‌هایی را می‌گویم که آمده‌اند زیارت.

ادامه از حرم تا سنت‌پتر باسیلیکا

درد دین

یکی به چپ خم شده، دیگری به راست. آن یکی هم با فرکانس ثابت هر سه ثانیه، یکبار به چب می‌افتد و دفعه‌ی بعد هم به راست، گردنهای فلک زده‌ی بچه‌های سه چهار ساله‌ای را می‌گویم که مادرانشان آمده‌اند زیارت.

یکی به چپ شوت می‌شود آن یکی هم به راست، لنگه کفشهایی را می‌گویم که من مسئول نگه‌داریشان شده‌ام تا صاحبانشان بروند زیارت.

ادامه درد دین

زن در کلام امام

اگر چه کمی خلاصه شده، امّا کلام ایشان است، حضرت امام خمینی (ره)، جایی که نقش زنان در جامعه را توصیف می‌فرمایند. عناوین را در نمودار زیر مختصراً ملاحظه کنید.

«خواهران من، کوشش کنید که فرزندان خود را خوب تربیت کنید. با ایمان و با اراده. فرزندانی تحویل جامعه دهید که برای اسلام مفید باشند. فرزندان، از مادر بیشتر حرف قبول می‌کنند. دلبستگی فرزندان به مادر از هر کس دیگر بیشتر است. شما بهتر می‌توانید بچه‌ها را تربیت کنید. بچه‌هایی که امروز در دامن شما هستند، فردا در جامعه خواهند بود. اداره مملکت ممکن است به دست آن‌ها باشد. اگر شما آن‌ها را اسلامی، مؤمن و متقی بار آورید، ممکن است کشور را نجات دهند.» صحیفه نور، ج۸، ص۱۱۷

ادامه زن در کلام امام

اسماء آسمانی

وقتی انتظار تولد کودکت را می‌کشی، کنار همه ذوق و شوق‌هایت برای ورودش به این دنیا، باید برای انتخاب اسمش هم کلی ذوق و شوق داشته باشی و اندکی وسواس هم… قرار باشد هر روز کودکت را صدا بزنی، با او حرف بزنی، خطابش کنی با مهربانی، خب به حتم نیاز به اسم دارد دیگر؛ شاید با خودت فکر می‌کنی اسم کودکم باید طنین زیبایی داشته باشد، شاید هم می‌اندیشی که باید معنای خوبی داشته باشد و شاید هم می‌خواهی که تک باشد … در هر حال یادت باشد انتخاب اسمی زیبا و البته با معنا، از اولین حقوقی است که کودکت دارد.

انتخاب نامی زیبا و بامسما و صد البته معنادار، فکر می‌کنم کار چندان سخت صعبی نیست، وقتی رسول خاتم صلی الله علیه و آله بهترین نام‌ها و زیباترین‌شان را برای فرزندانش برمی‌گزید. نام‌ها و القاب زیبای بانوی دو عالم، حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها شاهد و مصداقی است مجسم برای این ادعای‌م…

ادامه اسماء آسمانی

تا حالا چندبار عاشق شدی؟

همه ما به‌نوعی دوست داشتن و عشق را تجربه کرده‌ایم و لحظاتی از زندگی‌مان را عاشقانه زیسته‌ایم. منظور من عشق الهی نیست، عشق به شئ و مکان و حیوان و گیاه هم نیست. منظور من دقیقا عشق به یک انسان دیگر است. عشقی که می‌تواند تمام زندگی ما را برای همیشه و یا مدتی کوتاه دگرگون کند.

هر کدام از ما _ اگر سعادت داشته باشیم_ دست کم یک‌بار طعم عشق را چشیده‌ایم و یا از زبان دیگران شرحی از آن را شنیده‌ایم. عشق‌های دخترانه اما از نوع دیگری است. پر از لطافت و هیجان و هر یک از ما خاطره‌ای از این لحظه‌های عاشقانه داریم.‌ عشق‌هایی که شاید برخی از ما اولین‌اش را در سال‌های نوجوانی نسبت به معلم‌مان تجربه کرده باشیم و گاه در جوانی نسبت به همسر و شاید کسان دیگر در زندگی‌مان.

ادامه تا حالا چندبار عاشق شدی؟

بانوی آب و آیینه

سالهاست بند دلم گره خورده به لبخند حضورت … سال هاست جدایی‌ناپذیرم از این درگاه … سال‌هاست به بال‌های پروازت چنگ می‌اندازم که مقصدم آسمان است … همانجا که عطر حضورت، فرشتگان را مست کرده و نورت، دلدادگان را‌ مدهوش! …

شقایق عقل از من می‌رباید که نشان از تو دارد … نشان از عاشقی! باران هر لحظه‌ی ابر دلم … که الماس می‌شود بر گونه‌ام نذر توست …

ادامه بانوی آب و آیینه

چادری که خاکی شد

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

السلام علیک ایتها‌الصدیقة‌الشهیدة‌المظلومة، المغصوبة حقها یا فاطمة‌الزهرا….

گفتم وقتی که میخ بر سینه بنشیند دردی دارد که هر لحظه با کوچکترین تکانِ دست، به غش و ضعف می‌اندازتت.

ادامه چادری که خاکی شد

و لنا فی زینب بنت علی، اسوة حسنه

بانوی کربلا…

عزت را به ما بیاموز که به اسارت، آزادی و عزت بخشیدی…

سیدتنا زینب !

از بالای تل زینبیه نگاهمان کنید…

بنگرید که » ابناء‌الطلقاء » چه بی‌شرمانه به بند میکشند عفت و حیا و ایمانمان را

بنگرید که مدعیان آزادی، چه به ستوه آمده‌اند از حجابمان، از زیر بار فحشا نرفتنمان!

ادامه و لنا فی زینب بنت علی، اسوة حسنه